چرا این کار را کردی؟

یک روز که من تازه از خدمت وظیفه آمده بودم، برای احوالپرسی نزد شهید در محل کارش رفتم. ایشان در آن هنگام، در یک مغازه‌ی قنّادی کار می‌کردند. خُب علی القاعده وقتی برادر بزرگ‌تر به دیدار برادر کوچک‌تر می‌رود، مورد پذیرایی قرار می‌گیرد. مخصوصاً که محلّ ملاقات، یک مغازه‌ی قنّادی باشد. پس از احوالپرسی و […]