سرپناه

تمام فکر و ذهنش فقرا و نیازمندان بودند. گاهی با عجله می‌آمد و می‌گفت: «مادر، هر چه در خانه داریم، آماده کن که نیازمندی، محتاج آن است.» حتی اگر خودش هم چیزی نداشت، امّا باز هم دست بردار نبود و هرطور که می‌شد نیاز آن‌ها را برطرف می‌ساخت. چند خانواده‌ی آواره‌ی عراقی را می‌شناخت که […]