حق یک فرمانده

فرمانده‌‌ی تیپ که شد، اجباراً یک ماشین، تحویل گرفت. یک راننده هم می‌خواستند در اختیارش بگذارند که قبول نکرد. به او گفتم: «شما گواهینامه که نداری حاجی، پس راننده باید با شما باشد.» گفت: «توی منطقه که شرعاً عیبی ندارد من خودم پشت فرمان بنشینیم.» پرسیدم: «تو شهر می‌خواهی چه کار کنی؟» کمی فکر کرد […]