دانستن یک روزی به درد میخورد

یک روز آقای مؤذنزاده را صدا کردم کنارم و در مورد توپهای 106 مسائلی را از او پرسیدم. مؤذنزاده گفت باید سؤال کنم. نصر اللهی هم کنار ما بود. تا این حرف را شنید، بلند شد و گفت من میدانم. بعد هم جواب سؤالات مرا داد. اوّل کمی تعجّب کردم. منتها با روحیهای که در […]
طرح دور زدن دشمن

در عملیّات «بستان»، حاج رضا مسؤول عملیّات در یک محور بود. ما در واحد اطلاعات بودیم و حدود بیست روز پیش از عملیّات، ما را به منطقه بردند. آنجا که رفتیم، حاج رضا حضور داشت و چند تن از برادران که نمیشناختیم دربارهی دور زدن دشمن بحث میکردند و جهاد نیز در حال احداث جادهای […]
طرح حفر کانال 500 متری

اوّلین گردانی که به شکل منظم در سال 1359، پس از آموزش به جنوب رفت، گردان «مسلم» بود. ما در خط «شیر» مستقر بودیم. خط شیر، جبههی اوّل دارخوین بود و «سلمانیه» و «محمدیه»، جبههی دوم بود. شهید حبیب اللهی در خط شیر، با آن استعداد خوب و تحرّک بالایی که داشتند، برای مسؤولان شناخته […]
راه فرار دشمنان را مسدود کرد

به جرأت باید گفت علی رغم اینکه حاج رضا سنّ کمی داشت و دورهی کلاسیک نظامی را نگذرانیده بود؛ امّا از زمان خود خیلی جلوتر بود و مسائل را فراتر از آنچه موجود بود و به اذهان میرسید، میدید و تجزیه و تحلیل میکرد، و در یک کلام نیرویی استثنایی بود. در همینجا باید اشاره […]