ایثار

زمستان، هوای بیرون سد است و لباس غواصی گرم. یک دفعه کنار چولان‌ها مار چنبره می‌زد یا مرغ‌های دریایی که بین چولان‌ها تخم گذاری کرده بودند، می‌پریدند به هوا و ترس می‌افتاد توی دلمان. بعضی وقت‌ها هم توی گودی جای گلوله‌ی خمپاره می‌افتادیم و زیر پاها خالی می‌شد و  آب تا روی سرمان می‌آمد در […]