از نفس خود حساب میکشید

از خصوصیّات دیگر شهید جعفرزاده این بود که ارادهای قوی داشت. به عنوان مثال؛ اوایل که برای تشکیل واحد تخریب، نیرو جذب میکردیم، بچّهها را صبح زود میدواندیم تا آمادگی جسمانی داشته باشند. حمیدرضا سیگاری بود و نمیتوانست همراه بچّهها بدود. من به او گفتم: «بیحال! نمیتوانی همراه بچّهها بدوی؟ حتّی از کم سن و […]
روزهاش را با آن حال گرفت

در عملیات بدر مجروح شد. حالش خیلی وخیم بود. موقعی که او را به کرمان آوردند، ماه رمضان بود. از او پرسیدم: «روزه را چه میکنی؛ میخوری؟» گفت: «نه، من باید یک ماه را روزه بگیرم.» با همان حال وخیم، یک ماه تمام را روزه گرفت. با همان حال هم میرفت مسجد جامع تا نمازش […]
زندگی فقیرانه

یک بار به هر کدام از بچههای تخریب، رادیویی یک موج دادیم که استفاده کنند. حمید رضا گفت: «حاج مرتضی! اجازه دارم این رادیو را برای خانمم ببرم؟ امام در دستورات اخلاقیشان سفارش کردهاند انسان باید اخبار روز ایران و جهان را بداند و چون در خانه نه تلویزیون دارم و نه رادیو، ببرم که […]