قلب‌هایمان با هم مهربان باشد

از توصیه‌های اوست: «اگر کسی برخوردی ناپسند با ما داشت و بعد طلب بخشش کرد، چه راست بگوید چه دروغ، باید او را عفو کنیم. اگر انتظار داریم گناهانمان عفو شود، باید خودمان هم عفو کنیم.» «قهر کردن با دیگران، یعنی قطع علاقه‌ی قلبی، حالت حقد و بدبینی نسبت به برادران مسلمان را در دل […]

بدون آب، خدا درستش می‌کند!

در منطقه‌ی «سومار»، روی بلندی‌هایی که بر کلّ منطقه اشراف داشت، عراقی‌ها مستقر بودند. از آن بالا، دور تا دور زیر دید آن‌ها بود و با یک دوربین ساده می‌توانستند هرگونه تحرّکی را زیر نظر بگیرند و هر گونه حمله‌ای را دفع کنند. مدت‌ها بود که بچّه‌‌ها می‌خواستند آن بلندی‌ها را از دست عراقی‌ها بگیرند. […]

دانستم از خدا جدا افتاده‌ام!

یادم هست، مشکلی برایم پیش آمده بود و ناراحت بودم. البته سعی می‌کردم ناراحتی‌ام را بروز ندهم و مثلاً طوری رفتار می‌کردم که کسی متوجه نشود. ولی حاجی میثمی متوجه شده بود. هر جا می‌رفتیم، خیلی خوب حس می‌کردم که حواسش به من است. معلوم بود که می‌خواهد یک جوری مرا از ناراحتی در بیاورد، […]

این‌ها عددی نیستند

وضعیت خاص استان کهکیلویه و بویر احمد، بعد از انقلاب، حساسیت خاصی را ایجاد کرده بود. بقایای فئودال‌ها و خان‌ها هنوز جای پای قدرتمندی داشتند و هر کار دلشان می‌خواست انجام می‌دادند. هیچ وقت در مقابل خان‌ها کوتاه نیامد و همیشه با قاطعیت با آنان برخورد می‌کرد. فئودالی‌ بود به نام «باشتی» که حدود دویست […]

به همه سرکشی می‌کرد

عملیاتی نبود که شاهد حضور حاج آقا میثمی در خطرناک‌ترین مناطق نباشیم. هر جا که دشمن پاتک می‌کرد، او حضور پیدا می‌کرد و به مدافعان روحیه می‌داد؛ حال چه آن نقطه را سپاه پدافند می‌کرد، چه ارتش. در عملیات بدر، به همراه فرمانده‌ی لشکر 33 المهدی (عج)، با موتور بین نقاط مختلف خط، حرکت می‌کرد […]

اسمت چیست؟

ساواک تا مدتی در اصفهان به دنبال او می‌گشت. تا بالاخره با خبر شد عبدالله در قم است. یک شب عوامل رژیم، مدرسه‌ی حقانی را محاصره می‌کنند و یکراست به حجره‌ی او می‌روند. می‌پرسند: «اسمت چیست؟» با شهامت و بدون واهمه به چهره ساواکی نگاه می‌کند و می‌گوید: «عبدالله میثمی.» همان‌جا او را با هم‌اتاقی‌هایش […]