پیمان‌نامه مدینه، نمونه‌ای تاریخی در زمینه حل اختلاف

پیامبر(ص) پیمان­نامه­ی مدینه را که نخستین قانون اساسی مستند در حوزه­ اسلام است برای روشن شدن روابط ساکنان مسلمان و غیر مسلمان داخل مدینه و ارتباط با مردمان خارج مدینه تنظیم کردند. این پیمان­نامه در زمینه حل اختلاف از اهمیت ویژه­ای برخوردار است. شیوه­ها و ابزار به کار رفته و پیش­بینی شده در آن، سبب شده است که به عنوان یکی از کارآمدترین نمونه­های حل اختلاف جلوه کند. مقاله حاضر در پاسخ به این پرسش طراحی شده است که در صورت مقایسه تطبیقی پیمان­نامه مدینه با رویکردهای جدید حل اختلاف در غرب، چه موارد مشابهی میان این دو رویکرد یافت می­شود؟ فرض بر آن است که در هر دو مورد، با وجود تفاوت­های فرهنگی کوشش می­شود که اختلاف­ها با رویکرد به تعیین میانجی که در پیمان­نامه مدینه، پیامبر6 بودند، تقسیم اختلاف به مؤلفه­های کوچک، تعیین اصول، پذیرش نظام طراحی شده میانجی­گری و پذیرفتن اقتدار بالاتر حل شوند. چنین ساختاری که نسبت به زمان خود بسیار مترقی بود در جامعه، صلحی ماندگار ایجاد کرد و در مقایسه با رویکردهای کنونی حل اختلاف در غرب، نه تنها ضعف ندارد بلکه در مواردی از آن قوی­تر طراحی شده است. چنین خصوصیاتی در پیمان­نامه مدینه، آن را از یک پیمان محدود منطقه­ای خارج می­کند و در ردیف پیشرفته­ترین اصول حل اختلاف قرار می­دهد.

نمودى از جامعه مسلمانان در آغاز سده هفتم میلادى (افراد غیر خویشاوند در گروه هاى خویشاوند پدرى)

در جامعه عرب مقارن ظهور اسلام, تشکیل شدن قبایل و طوایف از نسل دودمان پدرى سبب شده بود تا از اصطلاحات متفاوتى براى نامیدن افراد استفاده شود. علاوه بر اعضاى اصلى طوایف, حلیف, جار و مولى کسانى بودند که از امتیازات عضویت در قبیله و حمایت آن بهره مند بودند. هرچند ارتباط جار با طایفه همیشگى نبود, اما مولى و حلیف پیوند نزدیک ترى با آن داشتند و بدان سبب نقش سیاسى و اجتماعى بیش ترى داشتند. این نظر وجود دارد که ارتباط آنان با طوایف از طریق ازدواج و یا دودمان مادرى بود.

تاریخ و مورخان اسلامى تا پایان دوران عباسى

در تاریخ بشرى, تمدن هایى که تاریخ مکتوب ندارند روایت خود را به آیندگان اختصاص داده و تمایل چندانى به حفظ اعمال اجداد خود نشان نمى دهند. خلاف آن در مورد تمدن هاى سامى و غیر سامى صادق است که از قدیم الایام در سواحل مدیترانه و آسیاى غربى جانشین یکدیگر شده اند. همان طور که پیدایش خط, تسهیلاتى را براى ثبت رفتار و مراسم انسان ها به وجود آورد, ویرانه هاى آثار باستانى نیز یادآور گذشت زمان و توالى انسان ها است. قرآن نیز اشاراتى به گذشته بشر دارد و نظر تاریخى خود را در چارچوب یک طرح الهى بیان مى کند, هم چنین شعر عرب به توصیف اعمال قبایل کوچک پرداخته و به آن ها ارج مى نهد. با وجود این, اعراب مسلمان در آغاز درک تاریخى خود را نشان نداده اند, زیرا آن ها فاقد آثار مکتوبى بودند که بتوان آن را [اثرى] تاریخى نامید.
به دلیل یکدست نبودن اطلاعات ما از مناطق و دوران هاى مختلف, نمى توان فهرست کاملى از متون تاریخ نگارى ارائه داد. در آغاز بحث تإکید بر این نکته ضرورى است که در گزینش آثار تاریخى براى بحث یا چاپ, همانند آثار ادبى معیار واحدى وجود ندارد. هر چند که ارزش عقلانى یا هنرى یک اثر مى تواند در گزینش آن موثر باشد و نوشته هایى نیز از جهت سندى اهمیت خاص دارند, اما بدیهى است که تدوین دوباره گذشته مهم ترین فایده یک اثر تاریخى است; به عبارتى حتى نوشته اى که از ارزش حد متوسط برخوردار است, مى تواند مورد توجه باشد. باید به یادداشت که در تدوین مجدد تاریخ, نوشته هایى که متضمن شاهد مستقیم اند نسبت به تإلیفات متإخرتر از اولویت برخوردارند. (البته این امر که نوشته هاى متإخر ممکن است حاوى شواهد بنیادى باشند, از این مورد مستثنا است).
((تاریخ)) بهترین کلمه عربى است که براى ترجمهhistory)) )) به کار برده شده است. هر چند که از نظر ریشه لغوى ابهاماتى وجود دارد اما آن در مورد روایت هاى تاریخى و فرهنگ هاى زندگى نامه اى به کار برده مى شود. اما در هر دو مقوله نوشته هایى وجود دارد که نمى توان آن ها را تاریخ نامید. لغات دیگرى مانند ((اخبار)), ((سیره)) و ((طبقات)) در مقابل تاریخ قرار دارند که براى نوشته هایى مشابه با آثار تاریخى به کار برده مى شوند. به نظر نمى رسد تا قرن سوم هجرى که تاریخ به صورت علم مدون درآمد, خود کلمه تاریخ در نوشته ها استفاده شده باشد. چند نسخه خطى قدیمى نیز با عنوان تاریخ آغاز مى شوند که احتمالا این وجه تسمیه را نسخه برداران متإخر به آن ها افزوده اند.