ایرانشناسی انگلیسی؛ زمینهها و رویکردها

«شرق شناسی» را مجموعهای از مطالعات و تحقیقات دانشمندان و مؤسسات کشورهای غربی در موضوعات و مسائل مختلف شرقی دانسته اند. ایران شناسی، بهعنوان شاخه ای از شرق شناسی را میتوان مجموعه منظمی از مطالعات و پژوهشها دانست که از سوی دانشمندان غربی برای شناخت: زبان، ادبیات، تاریخ، متون دینی، اندیشه ها، فرهنگ ایران زمین و حوزه تمدنی ایرانی صورت گرفته است. انگیزه و اهداف این مطالعات، دهههای چندی است که در کانون مباحثهها و مجادلهها واقع شده است. این پژوهش، با بررسی و تحلیل محتوای آثار ایرانشناسی انگلیسی قرن نوزدهم و نیمه اوّل قرن بیستم و بازنمایی نسبت آن با اقتضائات سیاسی، نظامی و اقتصادی انگلیس در ایران و آسیا، این سؤال را مطرح میسازد که ارتباط بین سیاستهای انگلیس در ایران و آسیا و پژوهشهای ایرانشناسی آنها چیست؟ یافته های پژوهش نشان میدهد که دولت انگلیس، از ایران شناسی بهعنوان سازهای استعماری بهره جسته است و نیز ایران شناسان انگلیسی با پژوهشهای خود در ایران، به برسازی هویت خودی نیز توجه داشتهاند. اسلام ستیزی، باستان گرایی و نژاد گرایی، از دیگر ویژگی های ایرانشناسی انگلیسی است.
بررسی منابع سیره نبوی؛ بازخوانی آرای رژی بلاشر

در دهههای پایانی قرن نوزدهم میلادی، چند تحقیق درباره تاریخ زندگی حضرت محمد6 با رویکرد بررسی انتقادی منابع انجام گرفت که حاصل آن تشکیک در روایتهای سیره و بی اعتمادی به همه منابع روایی و تاریخی اسلام بود. در چنین فضایی، رژی بلاشر در اثر خود، «مسئله محمد» ضمن تشریح مشکلات موجود برای استفاده از قرآن و دادههای کتابهای سیره به عنوان منابع شرح حال نویسی ادعا دارد که هر چند مستنداتی که امکان نگارش تاریخ زندگی پیامبراسلام6 را با جزئیاتی دقیق و منسجم فراهم سازد در دست نیست، با این وجود میتوان به کمک قرآن، تنها منبع معاصر پیامبر6، شرایط و فضایی را که رسالت پیامبراسلام6 در آن تکوین و تکامل یافت، باز آفرینی کرد. بلاشر در «مسئله محمد» که تحقیقی انتقادی درباره زندگی نامه پیامبراسلام6 است، شرح حال پیامبر6 را فقط بر اساس شواهد قرآنی تدوین میکند، و از اخبار و اطلاعات سیره، تنها به منظور تأیید داده های قرآنی بهره میگیرد.
شالوده شکنی مونتسکیو در نگاه خاور شناسان به ایران و شرق مسلمان

نمایش و بازآفرینی ایران به عنوان یک «دیگری» برای غرب، یکی از مسایل مهم تاریخ روابط ایران و غرب است. تصویر ایران به عنوان دیگری غرب، ریشه در تاریخ یونان دارد، اما عصر روشنگری را میتوان سرآغاز نمایش هدفمند شرق و ایران به عنوان دیگری غرب تلقی کرد. مونتسکیو از نخستین متفکران غربی است که با کتاب نامه های ایرانی و بازآفرینی دو شخصیت «ازبک» و «ریکا»، دو مسافر خیالی از قلمروی صفویه، تلاش هدفمندی را برای شناخت غرب از طریق نمایش دیگری آغازکرد و در بنیادهای شناخت ایران و شرق مسلمان در ذهنیت انسان غربی سهیم و موثر گردید. این پژوهش بر آن است با مدد از دیدگاه دریدا درباره شالوده شکنی و آرای فوکو، لاکلاو و موفه و ادوارد سعید به بررسی شالوده شکنی رویکرد شرقشناسی مونتسکیو در کتاب نامه های ایرانی بپردازد. یافته های پژوهش نشان میدهد که هدف مونتسکیو بیش از آن که شناخت ایران و شرق باشد شناخت خود از طریق نمایش و بازآفرینی دیگری بوده است. این رویکرد به ایران و شرق مسلمان، رویکردی یک سویه و مبتنی بر پیش فرض های برتری طلبانه و تقابلی است که در رویکرد مونتسکیو و اغلب غربی ها، شکلی غالب به خود گرفته است و در چگونگی معرفی ایران و شرق مسلمان به جامعه غربی، نقشی اساسی داشته است.
نقد و بررسی دیدگاه دونالدسن درباره زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام

این مقاله تلاش می کند به هجمه های دونالدسن نسبت به صلح امام با معاویه پاسخ داده و این تصمیم را از سوی امام هدف مند نشان دهد. همچنین به برخی شبهات درباره ازدواج و طلاق های منسوب به امام، پاسخ روش مند می دهد.
تاریخ شاهد، وقایع و رخدادهای مناقشهبرانگیزی در دوران حیات و امامت امام حسنبود. این رخدادها از دیدگاههای گوناگون به اشکال متفاوتی تفسیر شده است. دیدگاه مستشرقان درباره وقایع زندگی امام حسناز آن جمله است. دونالدسن مستشرق انگلیسی در بخشی از کتاب خود با عنوان «مذهب تشیع» به تحلیل زندگی امام حسنپرداخته است. وی در این بخش، ازدواجهای امام و نیز صلح او با معاویه را مورد هجمه قرار داده، ایشان را به پایینبودن قوه اخلاقی، شجاعت، خویشتنداری و توانایی عقلانی متهم کرده است؛ ولی با بررسی روشمند سِیر وقایع میتوان به این نتیجه رسید که موضع امام در قبال معاویه، حذف وی بود و صلح امام فقط زمانی اتفاق افتاد که امام راه دیگری جز آن نداشت. روایات مربوط به ازدواج و طلاقهای مکرر امام نیز از لحاظ سندی مغشوش و از لحاظ محتوایی دچار اشکالات جدی هستند.