تحلیل جامعهشناختی توسعهنیافتگی ملل مسلمان و راههای برونرفت از آن از منظر علامه اقبال لاهوری

علامه اقبال لاهوری (۱۳۱۷ ـ ۱۲۵۶) تحت تأثیر اوضاع نابهنجاری که گریبانگیر جهان اسلام شده بود و نیز با آگاهی و درک عمیقی که از مبانی فکری دنیای شرق و غرب داشت خود را متعهد به سرنوشت انسان مسلمان میدانست. مهمترین سؤالاتی که این مقاله بر آن است تا بدانها پاسخ دهد، عبارتند از: علامه اقبال چه عواملی را موجب توسعهنیافتگی مسلمانان میداند؟ راهکارهای وی برای برونرفت مسلمانان از این توسعهنیافتگی چیست؟ آیا میتوان واقعیتهای موجود در کشورهای مسلمان عصر حاضر را با اندیشههای اقبال تفسیر کرد و آیا میتوان جامعه ایدهآل اقبال را در شرق یافت؟ چارچوب نظری تحقیق ملهم از مکتب وابستگی بهخصوص نظریات پل باران است. روش پژوهش کتابخانهای است. در این مقاله عوامل توسعهنیافتگی مسلمانان در قالب دو بخش درونی و بیرونی و راهکارهای رهایی در دو سطح کلان و خرد تقسیمبندی شدهاند.
مهاجرت قبایل عرب به آسیای مرکزی و پیآمدهای آن در قرون اولیه هجری

یکی از آثار فتوحات اعراب در آسیای مرکزی، مهاجرت برخی از اعراب جزیرة العرب به مناطق تازه فتح شده بود. با وجود اینکه اندیشه اسکان دائمی اعراب در شرق به نخستین دورة فتوحات بازمیگشت اما در دوره امویان، به این امر بیشتر توجه میشد. حضور مهاجران در منطقه شرق، حفاظت از سرزمینهای فتح شده را آسان تر میکرد. همچنین میتوانست زمینه های لازم برای افزایش جمعیت و تأمین نیروی جنگی برای فتوحات بعدی در مشرق را فراهم سازد. مهاجرت اعراب هرچند به ظاهر انگیزة نظامی داشت، اما بیتردید، ریشههای اقتصادی و سیاسی نیز در آنها مؤثر بود. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با استفاده از مطالعات کتابخانهای درصدد بررسی عوامل مؤثر در اسکان قبایل عرب در آسیای مرکزی و پیآمدهای گوناگون آن تا اواسط قرن دوم هجری (فروپاشی امویان) است.
نگاهى به مکاتب شرق شناسى در اروپا

اولین اقدامات اروپاییان براى مطالعه درباره سرزمینهاى شرقى به خصوص شرق اسلامى به قرنهاى سیزدهم و چهاردهم میلادى همزمان با نهضت ترجمه متون اسلامى به زبانهاى اروپایى بازمىگردد که با تأسیس دانشگاههاى اختصاصى از قرن هجدهم میلادى این مطالعات به صورت آکادمیک درآمدند. مطالعات شرقشناسى در کشورهاى مختلف اروپایى، با توجه به انگیزهها و اهداف مختلف سیاسى، مذهبى و علمى، خصلت و خصوصیات گوناگونى داشته است که بر این اساس مىتوان آن را به مکاتب متفاوت تفکیک کرد. مقاله حاضر که ترجمه بخشى از نوشتار دکتر فتح الله الزیادى در کتاب «تاریخ الاستشراق الاروبى» است، به این مقوله پرداخته است.