بررسی انتساب کتاب اثبات الوصیه به مسعودی

اثبات الوصیة، کتابی است که درباره اوصیا و وصایت ائمه: نگاشته شده است. این اثر، از زمان نجاشی، عالم رجالی مشهور اوایل قرن پنجم هجری، به علی بن حسین مسعودی، نگارنده مروج‌ الذهب منسوب گردیده است. علت این انتساب را می­توان ذکر گزاره­هایی با گرایش امامی در لابه‌لای کتب مسعودی شمرد. ارائه این دیدگاه از سوی نجاشی، سبب گردید بسیاری از محققان و محدثان به پیروی از او، اثبات الوصیة را به مسعودی نسبت دهند.این مقاله کوشیده است با بررسی مقایسه­ای دو کتاب مروج الذهب که در انتساب آن به مسعودی تردیدی نیست و اثبات الوصیة که انتسابش به نگارنده مروج الذهب محل تأمل است، درباره این انتساب داوری کند. تفاوت‌های دو کتاب، در: سبک نگارش، روش تدوین، مشایخ و راویان، سبب شده که این انتساب، مردود شمرده شود.

نقش قبایل یمنی در رواج تشیع در آذربایجان طیّ سده‌های نخست اسلامی

با فتح آذربایجان در دهه سوم هجری، گروه بزرگی از تیره‌ها‌، عشیره‌ها و قبیله‌های گوناگون عرب، به سوی این سرزمین رهسپار شدند. این امر، علاوه بر اینکه در گسترش اسلام در این ناحیه سهمی بسزا داشته، می‌تواند دورنمایی از وضعیت تشیع را نیز در این سامان به دست دهد؛ زیرا با توجه به موقعیت عرب‌های مهاجر، موضع‌گیری مذهبی آن‌ها، در میان بومیان نیز اثرگذار بوده است. بررسی نقش مهاجرت قبایل عرب در تشیع آذربایجان، از دو بُعد قابل توجه است: نخست، نقش اسکان قبایلی که عقاید شیعی در بین آن‌ها رواج داشته است؛ نظیر قبایل یمنی در آذربایجان. و دیگری، نقش شهر کوفه که شاهد بروز و ظهور عقاید شیعی در بین قبایل یمنی ساکن آن هستیم. پژوهش حاضر، در صدد است با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از مطالعات کتابخانه‌ای، نقش مهاجرت قبایل عرب، به‌ویژه قبایل یمنی را طیّ قرون نخست اسلامی در گسترش تشیع در آذربایجان، در محورهایی نظیر: مشارکت یمنیان در فتح آذربایجان، حضور والیان و کارگزاران و مأموران حکومتی یمنی در این ناحیه، نقش اشعریان در تشیع آذربایجان و اصحاب یمنی ائمه: در این ناحیه، بررسی نماید.

کارکردهای نظام تیمار و علل فروپاشی آن در امپراتوری عثمانی

نظام تیمار پایه و اساس دستگاه اداری، نظامی و مالی امپراتوری عثمانی را تشکیل می داد. گسترش‌ و اهمیت‌ اقطاع‌ در دولت‌ عثمانى‌ از آن جا پیداست‌ که‌ بیشتر متصرفات‌ آنان‌ در سرزمین‌های‌ اروپایى‌ و عربى‌ در اقطاع‌ امرا و سرداران‌ ‌ قرار می‌گرفت‌. در واقع بخش‌ بزرگى‌ از قلمرو امپراتوری عثمانی‌ از اقطاع‌های‌ جنگى‌ تشکیل می‌گردید که‌ اغلب‌ آنها را به عنوان‌ اقطاع‌ به سرداران‌ِ فاتح‌ آن‌ ولایت‌ها‌ و ایالت‌‌ها می‌دادند‌. اصطلاح‌های‌ «تیمار»، «زعامت‌» و برخى‌ واژه‌های‌ دیگر در سرزمین‌های‌ امپراتوری‌ عثمانى‌ به‌ معنای‌« اقطاع‌» یا انواعى‌ از آن‌ به‌ کار برده می‌شد‌. سیستم تیمارعثمانی که از سیستم اقطاع سلجوقی گرفته شده بود، مانند تشکیلاتی اداری از بیگلربیگی گرفته تا سپاهی، نماینده اختیارات اجرایی سلطان در ایالت‌ها بود. نظام‌ تیمار و زعامت‌ به‌ سبب‌ برخى‌تحولات‌ در شیوة تیمارداری‌ ولایت‌ها‌ی‌ امپراتوری‌ در دوران‌ متأخر، به‌ تدریج‌ رو‌ به‌ ضعف‌ نهاد تا این که در سال 1839م از طرف محمود دوم، هم زمان با خط شریف گل‌خانه به کلی کنار زده شد. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی– تحلیلی و از طریق مطالعة کتاب‌خانه ای درصدد بررسی تحول نظام تیمار، کارکردهای آن، وظایف صاحبان تیمار در برابر حکومت مرکزی عثمانی و دلایل فروپاشی نظام تیمار در امپراتوری عثمانی است.