زين غنچه که در خانهي مولا خندد

زين غنچه که در خانهي مولا خندد امشب همه عالم ز تماشا خندد در پردهي شرم و شادي از شوق حسن زهرا به علي علي به زهرا خندد شاعر: سید رضا مؤید
حيدر که بتان کعبه بشکست به دست

حيدر که بتان کعبه بشکست به دست او را پسري خدا جمال است به دست امشب به حريم علوي ميگردد يک دسته گل محمّدي دست به دست شاعر: سید رضا مؤید
يار آمد و هستي جهان پابستش

يار آمد و هستي جهان پابستش ميخانهي عشق ناز چشم مستش حسن است سراپا و حسن دارد نام صد باغ گل محمدي در دستش شاعر: سید رضا مؤید
دل را به مدينه مست مست آورديم

دل را به مدينه مست مست آورديم بر قامت رنج و غم شكست آورديم عيد حسن و مدينه و ماه خدا ما ليلهي قدررا بدست آورديم شاعر: سید رضا مؤید
اي ليله ي قدر آيتي از مويت

اي ليله ي قدر آيتي از مويت باشد که فتد به دست ما گيسويت از يمن طلوع ماه روي تو حسن شد ماه خدا دو نيمه چون ابرويت شاعر: سید رضا مؤید
امام عشق دو عالم گدايت آمده است

امام عشق دو عالم گدايت آمده است الا غريب نواز آشنايت آمده است تني ضعيف به کويت پناه آورده است دلي شکسته به دار الشّفايت آمده است پي صفاي دل و جان براي سعي صفا به سعي در حرم باصفايت آمده است مضيفخانهي آن سفرهدار فيض کجاست خبر دهيد که مهمان برايت آمده است […]
هر کس در آستان ولايت مقيم نيست

هر کس در آستان ولايت مقيم نيست برگو صراط زندگيش مستقيم نيست اشک محبّت حسنت گر به ديده هست هم سنگ اشک ناب تو دُرّ يتيم نيست غير از خدا که خالق جود و کرامت است کس چون کريم آل محمّد، کريم نيست تا بنده هست و بوده و باشد عطاي او اين داستان حديث […]