بررسي تحليلي روايي عنصر «بصيرت» در ياران امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف

يکي از مباحث مهمي که اخيرا وارد ادبيات سياسي اجتماعي کشور شده و در انديشه ديني ما داراي ريشه عميقي است، «بصيرت» است. بصيرت، شناخت و معرفت درست و عميق است که داراي ابعاد و مولفه هاي زيادي است.
بديهي است که ويژگي هاي ياران امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف هر کدام قابليت بررسي جداگانه دارد، آنچه در مقام بيان آن هستيم حرکت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و در پي آن حکومت و گسترش عدالت در سراسر گيتي است که تحقق آن علاوه بر رهبر الاهي به ويژگي هاي همراهان ايشان هم بستگي دارد تا اين توفيق عظيم حاصل شود. آن مشخصه خاص در ياران امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف بصيرت است که با توجه به فلسفه بعثت انبياي الاهي و اهل بيت عليهم السلام بر حکومت جهاني و الاهي بوده است، اما به دليل عدم بصيرت اطرافيان خاص در تحقق آن ناکام ماندند.
در اين نوشتار با روش توصيفي- تحليلي با رجوع به آيات و روايات قرآن به عنصر بصيرت در ابعاد مختلف، اعم از اعتقادي، اجتماعي، سياسي و عملي در رابطه با ياران حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، پرداخته شده است.
تحليل نظريه شهادت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از ديدگاه روايات

اين نوشتار در پي بازنمايي يکي از ديدگاه هاي مربوط به پايان زندگي امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است؛ ديدگاهي که به استناد برخي سخنان و روايات، پايان زندگي حضرت را «شهادت» دانسته است. اين ديدگاه بر رواياتي مبتني شده که به صورت کلي فرجام پيشوايان معصوم عليهم السلام را شهادت دانسته و نيز برخي سخنان که در باب چگونگي شهادت وي نکاتي به ميان آورده اند.
بررسي ها ضمن ناتمام دانستن اين روايات و حکايات براي استدلال به شهادت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، با توجه به تفاوت هاي بنيادين بين دوران يازده امام نخست و آخرين امام، بر اين اتفاق دليلي نمي بيند؛ زيرا شان تلاش هاي فراوان صالحان در برپايي زندگي اي بر پايه عدل و امنيت از سويي و رشد خرد انسان ها از سوي ديگر، اصولا، انگيزه اي براي از بين بردن منجي موعود را بر جاي نمي گذارد.
اين پژوهش، با تحليل مستندات اين ديدگاه، در پاسخ به اين پرسش که چگونه مي توان ديدگاه شهادت مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف را نقد کرد؛ کوشيده است روايات مطرح را از نگاه منبع، سند و محتوا بررسي کند.
ره آورد اين بررسي آن که مستندات بر شهادت آن حضرت ناکافي است و از آن جا که روال معمول فرجام انسان ها، مرگ طبيعي است؛ وقتي نتوان با دليل قطعي شهادت را اثبات کرد، ناگزير فرجام زندگي آن امام همام- متفاوت از فرجام زندگي پدران بزرگوارشان که شهادت بوده است؛ مرگ طبيعي است.
بازخواني عوامل پيدايش و انحطاط انشعابات انحرافي شيعه در غيبت صغرا

پيشوايي معصومان عليهم السلام، به دو دوره تقسيم شده است: دوره حضور و دوره غيبت. هر يک از اين دوره ها، داراي ويژگي هايي متمايز از ديگري است. يکي از ويژگي هاي دوره حضور، فراهم بودن همه زمينه هاي راهنمايي مردم به سوي حق و دوري از انحرافات و بي راهه ها بوده که در دوره پس از آن، با غيبت امام عليه السلام، زمينه پديدآمدن و گسترش جريان هاي انحرافي توسعه يافت.
البته ديري نپاييد که بيش تر اين جريان هاي باطل و مدعيان دروغين، به سبب هدايت هاي ظاهري و باطني امام غايب، روشنگري هاي نايبان خاص و تلاش علماي زمان، چون کف روي آب، نابود شده، به تاريخ پيوستند.
اين نوشتار در پاسخ به اين پرسش است که چه عواملي بر فرايند شکل گيري و اضمحلال انشعابات انحرافي شيعه در غيبت صغرا، تاثيرگذار بوده و چه پيامدهايي داشته اند.
بازخواني و بررسي سه گروه: عوامل زمينه ساز، ادامه دهنده و انحطاط، و سرانجام پيامدها؛ اين پژوهش را شکل داده است.