باز اين چه تماشاست رخ لاله سِتان را؟

باز اين چه تماشاست رخ لاله سِتان را؟ كز مردمك آرد به نظر داغ نهان را در سينه شب آهنگان راست نمودند اندازه ي ناليدن قانون فغان را بر چهره ي يك برگ كه مشّاطه، ربيع است رنگي نبُوَد تا چمن حشر، خزان را برداشت دمِ گرم فلاطون طبايع ضيق النفس از غنچه و از […]