آغاز ماموریت جناب مسلم و ماجرا های پس از آن(بخش سوم)

پس از شهادت جناب مسلم نوبت به شهادت یکی دیگراز بزرگان کوفه یعنی هانی بن عروه رسید شیعهای مخلص، یاری باوفا و باحمیت و کسی که در رکابش چهارهزار سواره و هشت هزار پیاده حرکت میکردند، رادر حضور مردم، مردمی سست عنصر و ترسو و بیوفا به شهادت رساندند و یک نفر از آن دوازده هزار نفر پا به رکاب، جلو نیامد و به حمایت از هانی برنخاست و برای نجات او قدمی برنداشت تا برگ دیگری از خیانت، بزدلی و بیچارگی را از خود در تاریخ ثبت کنند، سن شریف آن پیرمرد مجاهد در آن موقع نود و چند سال بوده است. ابن زیاد دو پیک را با نامه ای همراه سرهای مقدس مسلم و هانی برای یزید به شام فرستاد. یزید دستور داد که سرها را بر دروازهی دمشق آویزان کنند و پس از اطلاع از اتفاقات کوفه نامهای برای عبیدالله فرستاد و از او تقدیر و تشکر کرد و او را ستود .امام حسین (ع) در مسیر کوفه و در منزل ثَعلَبِیَّه، از شهادت مسلم و هانی و اینکه در بازار کوفه جسدشان را روی زمین میکشیدند، مطلع شد.