بررسی قدمت احادیث دوازده امام در الکافی

چکیده
ثقة الاسلام کلینی، بیست حدیث را با مضمون وجود دوازده امام پس از پیامبر صل الله علیه وآله در «بَابُ مَا جَاءَ فِی الِاثْنَيْ عَشَر وَ النَّصِّ عَلَيْهِم» کتاب الکافی نقل کرده است. این اخبار از سوی برخی از معاصران مورد اشکال قرار گرفته و با تردید روبه رو شده است. مقالۀ حاضر نخست رابطۀ این باب در الکافی را با روایات مشابه در کتاب الغیبة نعمانی سنجیده و سپس با بررسی راویانی که به علت حضور آن ها، این روایات تضعیف شده اند، نشان می دهد که با توجه به قرائنی مانند طبقۀ این راویان بیشتر این روایات پیش از آغاز غیبت ضبط شده اند؛ از این رو حتی در فرض پذیرش این راویان یا تعلق آنان به فرق دیگر مانند واقفیه، نمی توان محتوای روایات آن ها را باطل دانسته و به جعلی بودن آن ها حکم نمود.
کلیدواژه ها: احادیث دوازده امام، ائمۀ اثناعشر، کافی، کلینی، نعمانی، واقفه.
ديدگاههای غضائری و ابن غضائری درباره مقامات امامان علیهم السلام با نگاهی انتقادی به قرائت غير الهی از امامت

امامت[1]و كمالات و فضایل امامان علیهم السلام از مهمترین مباحث اعتقادی و دارای حساسیتهای فراوانی در طول تاریخ تشیع بوده است. آشنایی با دیدگاههای علما و مُحدّثان متقدم شیعی در تحلیل تاریخی عقاید شیعیان، بسیار حائز اهمیت است. غضائری و پسر او از علمای بزرگ رجالی بوده و با تصنیفات شیعیان عصر خود، آشنا بودهاند. بهاینترتیب دیدگاههای ایشان درباره مقامات امامان علیهم السلام و حدود غلوّ، حائز اهمیت است. اهمیت دیدگاه این دو با توجه به باور برخی از معاصران ما که معتقدند بیشتر قدما _ به ویژه ابن غضائری _ قرائتی غیر الهی از منصب امامت داشتند، دوچندان میگردد. در این مقاله با استفاده از شواهد تاریخی، احادیث روایتشده از سوی غضائری و متن كتاب الضعفاء منسوب به ابن غضائری، نشان داده شده است كه غضائری پدر و پسر از معتقدان به امامت منصوص از ناحیه خداوند بوده و امامان علیهم السلام را واجد كمالاتی چون عصمت، علم وهبی، آگاهی بر مغیبات و تواناییهای خارق عادت میدانستهاند. داوری درباره حدود كمالاتی چون آگاهی بر مغیبات و نظایر آن با توجه به بر جای نماندن آثار مستقل ایشان، بهدقت میسر نیست؛ اما اصل این كمالات مورد تأیید ایشان بوده و آن را غلوّ محسوب نمیكردهاند.
تحليل شرک انگاری اعتقاد به مقامات الهی امامان علیهم السلام بر پايه اوصاف قرآنی مشرکان

استفاده نابهجا از آيات قرآني درباره فضايل ماورايي و خارق العادة امامان علیهم السلام ـ و درنتیجه شرکانگاری نسبت به آن بزرگواران ـ یکی از مشكلات اعتقاديست كه برخي آن را مبناي نفي بسياري از فضايل ائمه علیهم السلام قرار دادهاند.
در این مقاله ابتدا ادعای شناسایی قرآنی ـ تاریخی عقايد مشرکان صدر اسلام و اعتقاد ایشان به خداوند به عنوان تنها خالق و قدرت مستقل (به نقل از كتاب مكتب در فرآيند تكامل) طرح ميشود. سپس اين ادعا با آیاتی كه از آنها شرک ذاتی و ربوبی مشرکان ثابت ميشود نقد ميشود و از طریق حمل به لسان فطرت، تفسيری صحيح درباره آیاتی که از آنها به نوعی توهم توحید ذاتی و ربوبی مشرکان برداشت میشود ، ارائه می گردد. در نهایت به این نتیجه میرسیم كه نمیتوان مشرکان را در توحید ذاتی یا ربوبی موحد برشمرد و شرک ایشان را در اعتقاد به قدرتهای خاص آلهة خود ـ در عین حفظ نظام طولی ـ منسوب نمود؛ در ادامه روشن ميشود كه تعابیر مشركان در شفاعت و تقرّب به خداوند، در تقابل با مفاهیم اسلامی و قرآنی «شفاعت» و «تقرّب الی الله» است. به این ترتیب قیاس میان مشرکان و مسلمانان، قیاسی مع الفارق است. همچنين بیان خواهد شد که چهرة ترسیمشده از مشرکان و باورهای ایشان در قرآن، با مفاهیم کلامی شرک و ملاک بودن استقلال در آن، سازگاری کامل دارد.