نقد و بررسي ادله نقلي قاديانيه، در موعود انگاري غلام احمد قادياني

«ميرزا غلام احمد قادياني»، يکي از مدعيان مهدويت در بين اهل سنت شناخته مي شود که در آغاز قرن بيستم ميلادي در کشور هندوستان ظاهر شد و پس از او، پيروانش دامنه فعاليت هاي اين فرقه را به پاکستان و برخي از کشورهاي اروپايي و آفريقايي گسترش دادند.
غلام احمد، احاديثي را که درباره امام مهدي (عج) وارد شده و ايشان را از اولاد حضرت فاطمه (ع) معرفي مي کند؛ ضعيف دانسته و با توجه به حديثي که در بعضي از کتاب هاي اهل تسنن نقل شده و بيش تر علماي اهل سنت آن را نامعتبر دانسته اند؛ بر اين عقيده است که مهدي همان عيسي است و در ادامه با اين ادعا که روح حضرت عيسي (ع) در او تجلي يافته، خود را «مهدي موعود» معرفي مي کند.
قادياني در اين موضوع، ادله و نشانه هايي کلي، از قبيل الهام، پيشگويي و مباهله را مطرح کرده است؛ ما در اين نوشتار، به نقد و بررسي ادله نقلي وي که در باب علائم ظهور و يگانگي عيسي و مهدي (ع)، مطرح کرده است، خواهيم پرداخت.
رويکرد قاديانيه در مساله رجوع دوباره حضرت عيسي عليه السلام

اثرگذاري دين بر تمدن در دو ساحت قابل تصور است: ساحت خرد که به ظواهر تمدن مانند بناها، آثار علمي و آداب و رسوم مربوط است و ساحت کلان که به بنيان انديشه اي و روح حاکم بر تمدن مربوط مي گردد. ساحت نخست، با مروري بر منابع مربوط، به آساني قابل اثبات است و ساحت دوم در آثار نظريه پردازان تمدن، بيش و کم مورد توجه قرار گرفته است. در قلمرو اسلام نيز اثبات ساحت نخست به دليل بديهي بودن، از استدلال بي نياز است. براي اثبات ساحت دوم مي توان افزون بر تجربه تاريخي، به استدلال عقلي دست زد. اسلام، در دو مقياس فردي و اجتماعي، براي بالابردن ضريب اثربخشي آموزه هاي خود و به عنوان گامي براي تکميل اين آموزه ها؛ آن ها را به الگوهايي آرماني پيوند زده است. بر اين اساس، آموزه هاي مهدويت، مي تواند از طريق ترسيم آينده اي دست يافتني، در شکل دادن به روح حاکم بر تمدن جديد اسلامي نقش آفرين باشد. اين ترسيم از آينده را مي توان «چشم اندازي تجويزي» به شمار آورد که حلقه وصل مهدويت و تمدن جديد اسلامي است. نوشتار پيش رو، به واکاوي اين نکته پرداخته و در پايان براي بهره گيري از اين ظرفيت چند پيشنهاد ارائه داده است.
بررسي ادعاي ولادت مهدي موعود (عجل الله فرجه الشریف) در آخرالزمان، در روايت أم هاني

ازشگردهاي فرقه هاي انحرافي، بهره گيري از روايات، در جهت تثبيت اغراض فرقه اي است. ابوالفضل گلپايگاني، مبلغ بهائيت در کتاب «فرائد»، در بيان روايات مبشر ظهور «باب»، به روايتي از أم هاني تمسک مي کند و اين روايت را که بر تعبير «مولود في آخر الزمان» در حق حضرت مهدي (عج) مشتمل است؛ بر ادعاي سيد علي محمد شيرازي، ملقب به «باب» قابل تطبيق دانسته و آن را از اشارات ظهور و آيتي بر حقانيت ادعاي وي شمرده است. در اين مقاله با روش توصيفي – تحليلي به بررسي ادعاي مذکور پرداخته شده است. با تحليل سندي و محتوايي اين روايت و در نظر گرفتن دو روايات ديگر از أم هاني که همگي مشابه و در ذيل آيه 15 و 16 سوره تکوير وارد شده است؛ و با در نظر گرفتن معناي تعبير «آخرالزمان»؛ اين نکته حاصل شد که اين روايت بر حضرت حجت (عج) قابل تطبيق است؛ در غير اين صورت، در تعارض با دو روايت ديگر فاقد ارزش استناد علمي خواهد بود.
تحليل و بررسي روايات سن حضرت مهدي

بسياري از روايات منابع دست اول شيعه و برخي روايات اهل سنت، به سن ظاهري حضرت مهدي هنگام ظهور، اشاره کرده و حضرت را در 30، 32، 40 و کم تر از 40 سال دانسته؛ يا در مورد آن حضرت، تعابير متفاوتي همچون غلام (کودک)، شاب (جوان)، شاب حدث (جوان در ابتداي جواني)، شاب موفق (جوان کامل)، فتي (مرد کامل) وارد شده است.
هرچند به ظاهر، اين روايات داراي تعابير متفاوتي است که دستاويز بهائيت، خصوصا ابوالفضل گلپايگاني در کتاب «فرائد» قرار گرفته است؛ با دقت در مدلول اين روايات و تحليل و بررسي آن ها و آن تعابير در لغت و استعمال اين تعابير در زبان عربي، به ضميمه روايات طول عمر حضرت، عدم تعارض و اتحاد مضمون همه روايات روشن و تبيين مي شود که همه روايات حاکي از اين است که طول عمر آن حضرت بر ظاهر ايشان تاثيري نداشته و ايشان در سن جواني ظهور خواهند کرد.