عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوك حسينى‌ (2)

معرفت شهودى مراحل و منازلى دارد؛ مراتب آغازين، تاب و توشه جهاد مصلحانه در درون را فراهم مى‌آورد و نهايت آنكه «اشراف نورانى من انسانى بر جهان هستى است»، در جهاد مصلحانه بيرونى كارامد است، در منازل نهايى عارف به مقام مخلَص رسيده و در مقام عمل غرض غير الهى براى او نمى‌ماند؛ زيرا در آينه آگاهى و در قلب عرشى مخلَصين اثرى از غير نيست تا غرض اعمال قرار گيرد؛ هرچه مى‌بينند نور خداست و هرچه مى‌خواهند روى اوست.

پيوند دو سويه قرآن و امير مومنان عليه السلام

از نگاه لغت شناسى, واژه (معيّت) به معناى مصاحبت و همراهى است, و همراهى در صورتى است كه ميان دو فرد همراه, موافقت و تعامل ويژه برقرار باشد و اين معنى به طور عادى با هر چيز و هر كس صورت نمى گيرد, زمانى دو فرد با هم همراه گفته مى شوند كه دست كم در يكى از جهات اخلاقى, روانى, هدفى, شغلى با يكديگر موافقت داشته باشند.1
از نگاه روان شناسى نيز همگرايى و وحدت جنسى و فكرى لازم است تا دو چيز با هم همراه باشند و گرنه يا همراهى صورت نمى گيرد يا پايدار نخواهد ماند. بنابراين مصاحبت و همراهى, مى فهماند كه دو همراه از نظر روحى يا در هدف و انگيزه وجه مشترك دارند, بلكه مى توان از ويژگيهاى يكى ويژگيهاى ديگرى را نيز حدس زد.

سيماي موعود در قرآن قسمت سوم*

اشاره : سيماي درخشان ائمه هدي(ع) در قرآن كريم، همواره روشنگر راه شيعيان و پيروان ايشان بوده و هست و در اين ميان آيات مربوط به موعود آخرالزمان(ع) درياي نوري است كه تلألؤ آن افق‏هاي آينده جامعه بشري را آشكار مي‏كند و به قلب مؤمنين اطمينان مي‏بخشد.

گزارشى از ترجمه تفسير منسوب به امام عسكرى علیه السلام

با وجود آن كه امام حسن عسكرى عليه‏السلام در سال 260 ق. به شهادت رسيده، تا صد سال بعد، از تفسير منسوب به آن حضرت نامى در ميان نبوده است و دانشمندانى چون: شيخ كلينى، على بن ابراهيم قمى، احمد برقى، احمد بن ادريس، ابن قولويه، محمد بن همام بغدادى و محمد بن ابراهيم نعمانى، نه تنها حديثى از اين كتاب نقل نكرده‏اند؛ بلكه حتى نامى از آن و راويانش نبرده‏اند.
در اواسط قرن چهارم هجرى، محمد بن قاسم جرجانى استرآبادى، كه با القابى چون «مفسّر» و «خطيب» شناخته مى‏شود، مندرجات اين اثر را براى شيخ صدوق نقل مى‏كند و آن عالم فرزانه هم در برخى از تأليفاتش چون: عيون اخبارالرّضا، توحيد، امالى و من لايحضره الفقيه بخش‏هايى از اين تفسير را مى‏آورد.
با اين وجود، ديگر برخى از دانشمندان برجسته شيعى از اين كتاب، مؤلّف آن و حتّى راويان اخيرش نامى نمى‏برند.
در اوايل قرن پنجم هجرى، احمد بن حسين غضائرى از اين تفسير و مؤلّفش نام مى‏برد؛ اما جرجانى را ضعيف، كذّاب و كتابش را مجعول معرّفى مى‏كند.1
از قرن ششم تا روى كارآمدن صفويه، به استثناى چند مورد و نيز منابعى معدود كه برخى مطالب اين كتاب را به لحاظ كرامات و معجزات آورده‏اند، نشانه‏اى از اين تفسير و مؤلّفش در منابع معروف شيعه وجود ندارد. در تفاسير مشهور اين دوره، از جمله: تفسير عيّاشى و تفسير مجمع البيان نيز نقلى از تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه‏السلام مشاهده نمى‏شود.

از عرفان عرفات تا عرفان حماسى

انسان كامل، مظهر اسماء و صفات حق تعالى است و در عين حال كه داراى روح انعطاف پذير و لطيف است، روح حماسه، دفاع و مقاومت در برابر طغيان طغيانگران در او موج مى زند. در يك ظرف و در يك عصر و در يك حال، هم چهره حماسه دارد و هم روح عرفان. از اين روست كه اين دو روح هماهنگ در واقعه عاشورا كاملا متجلّى گرديده اند. آميختن حماسه به عرفان ضرورتى است كه بدون آن، ماهيّت قيام عاشورا و چهره پرفروغ حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)دچار تحريف مى گردد.
اساساً حماسه آن حضرت را بايد در عرفان او جست‌وجو نمود. واقعه كربلا گرچه صورت آن حماسى است، اما روح آن عرفانى است كه رهبر آن قيام خونين، پلى استوار ميان آن دو بنا نهاده است. و اين، تنها شأن و مقام آن خلق برترى است كه براساس حكم جبلّى، منوّر به نور حق گشته و پرتوهاى الهى بر او تابان گرديده و باب هايى از عالم غيب به رويش گشوده گرديده و مفاتيح حقيقت در دست اوست. و اين گونه است شأن انسان والا، يعنى مقام انسان كامل كمّل كه به درجه شامخ ولايت تكوينى مى رسد و خليفة اللّه مى گردد. و چه زيباست اين همه درخشش عرشى در سايبانى فرشى!

على علیه السلام، مدار معرفت ناب قرآنى

از آن روز كه طنين وحى جان پيامبر(ص) را تسخير كرد, هماره تن بى سايه او را مونسى همسايه بود, و روح شيفته و آسمانى او را همدمى آرامش مى داد و يارى مى نمود.
تاريخ با همه تنگ نظرى ها در ثبت حقايق و با همه تاراجى كه بر واقعيتهاى ثبت شده روا داشته, خوشبختانه نتوانسته است از نام و نشان آن همره همراز چشم بپوشد و يا آن را در غبار و خاشاك خبرهاى جعلى محو و بى رنگ سازد.
نام على(ع) در كنار نام پيامبر و قرآن, در همه جاى تاريخ اسلام و در جاى جاى منابع متقن و موثق اسلامى حضور دارد. على(ع) نخستين كسى است كه به پيامبر ايمان آورد. او فرزند پيامبر نبود, ولى او بيش از هر فرزند ديگر پيامبر, با وى زيسته بود, از گرماى بدنش باليده, در سايه محبتش, درس رحمت آموخته و از عطر اخلاق و معرفت او بو گرفته بود.
از آن روز كه على(ع) از خانه ابوطالب به خانه پيامبر(ص) نقل مكان كرده بود, تاريخ جدايى ميان آن دو را به ياد ندارد. جز موارد انگشت شمارى را كه على(ع) در (ليلة المبيت) بر بستر پيامبر خفته تا او هجرت آغاز كند و يا جانشين پيامبر در مدينه مانده است تا در غياب آن گرامى از كيان جامعه اسلامى حفاظت نمايد.
جز اين موارد, همه جا بايد على را در كنار پيامبر جست, چنان كه پيامبر را در كنار قرآن و همراه با نزول آيات الهى.
همراهى و همدمى على با پيامبر(ص) انسى جسمانى و عاطفى نبود, بلكه ريشه در سنخيّت معنوى و ادراكى آن دو داشت. چنان كه امير بيان و انديشه خود مى فرمود:
(و لقد كنت اتّبعه اتّباع الفصيل اثر امّه, يرفع لى فى كلّ يوم من أخلاقه علماً… أرى نور الوحى و الرسالة و أشمّ ريح النبوة).1
من چونان فرزندى كه در پى مادر باشد, همراه پيامبر بودم, در هر روز ازخصال ارزنده خود برايم فصلى مى گوشد و از من مى خواست كه به او اقتدا كنم… من نور وحى و رسالت را مى ديدم و عطر نبوت را استشمام مى كردم.
على(ع) در اين همراهى و همدمى به مرتبت همرازى رسيده بود, تا بدانجا كه پيامبر به او فرمود:
(انّك تسمع ما اسمع و ترى ما ارى, الاّ انّك لست بنبيّ, و لكنّك لوزير و انّك لعلى خير).2
تو مى شنوى آنچه را من مى شنوم و مى بينى آنچه را من مى بينم, جز اين كه تو پيامبر نيستى, اما وزير هستى و در مسير خير قرارگرفته اى.

نگاهى به قرآن منسوب به امام حسن عسكرى علیه السلام

موزه آستانه مقدّسه قم كه به بركت وجود مرقد نورانى و شريف حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام در سال 1314 ش. فعاليت خود را آغاز نمود، يكى از قديمى‏ترين موزه‏هاى كشور محسوب مى‏ گردد كه آثار و نفايس تاريخى و هنرى فراوانى در آن نگهدارى مى‏ شود. تنوّع موضوعى آثار تاريخى، از ويژگى‏ هاى اين موزه به شمار مى‏رود كه از آن جمله است:
1 – گنجينه قرآن‏هاى نفيس خطّى.
2 – مسكوكات ادوار اسلامى و پيش از اسلام.
3 – آثار كاشيكارى.
4 – ظروف سفالينه.
5 – تابلوهاى نقّاشى.
6 – آثار خاتم‏كارى و منبّت‏كارى.
7 – آثار حجّارى.
8 – پارچه‏ هاى ابريشمى دستبافت.
9 – قالى و قاليچه ‏هاى ابريشمى دستبافت.
اينك به جهت اهميت موضوع، ابتدا براى آشنايى با بخش قرآن‏هاى نفيس خطّى موزه، توضيحاتى ارائه و سپس به تناسب موضوع، قرآن منسوب به امام حسن عسكرى عليه‏السلام معرّفى مى ‏گردد.

درباره حضرت حجه بن الحسن المهدى عج الله تعالی فرجه الشریف (1)

نام مبارك ايشان: «م;ح;م;د» و نام مادرشان – به اختلاف روايات- «نرجس; ريحانه; سوسن; صيقل; حكيمه; مريم‏» مى‏باشد.
تاريخ زادروز آن حضرت – نيز به اختلاف – شب جمعه نيمه شعبان‏سال 255 ه ، يا 8 شعبان سال‏256 ه . و يا23 رمضان سال 258 هبه نگارش آمده است.
ليكن مشهور آن است كه تولد با سعادت آن حضرت در شب جمعه نيمه‏شعبان سال 255ه واقع شده است. اين تاريخ نود هزار و دويست وسى و يك روز(90231) از مبدا هجرت گذشته را نشان مى‏دهد وبرابر است‏با روز پنجشنبه دهم مرداد سال 248(10/5/248) شمسى‏كه به اتفاق در شهر سامره واقع گرديده است.
كنيه آن حضرت، ابوالقاسم و القاب ايشان: «مهدى، حجه‏الله;بقيه‏الله; صاحب‏الزمان; خلف صالح; منتظر; قائم; خاتم و…»
است (1) .
سيد بن طاوس از ابوجعفر قمى نقل كرده است: در شهر قم‏اخترشناسى بود از قوم يهود كه در اخترشناسى و حساب نجوم‏برجستگى و مهارت ويژه داشت، روزى «احمد بن اسحاق‏» او راحاضر كرد و گفت: در فلان وقت نوزادى به دنيا آمده است، طالع اورا بگير و ميلادش را محاسبه كن، اخترشناس ياد شده طالع مولودرا گرفت و درباره محاسبات نجومى [كه از آنها احكام نجوم رااستخراج و استنباط مى‏كنند] و نظر به عمل آورد، آنگاه رو به‏احمد بن اسحاق كرد و گفت: نمى‏بينم اين فرزند از آن تو باشد،جز اين نيست كه اين مولود يا پيامبر است‏يا وصى پيامبر، نجوم‏دلالت دارد اين نوزاد مالك شرق و غرب گيتى مى‏شود، مالك خشكى ودريا كوه، صحرا و بيابان، حتى روى زمين هيچ‏كس باقى نمى‏ماند جزاين كه به دين او مى‏گرود و به ولايت او معتقد مى‏گردد (2) .
اعتقاد به موعود نجات‏بخش

امام رضا علیه السلام و رسالت تبیین قرآن

قرآن در اندیشه، گفتار و کردار اهل بیت علیهم‏السلام تجسم و عینیت تمام یافته است و سیره کریمانه و سخن حکیمانه آنان، مستقیم یا غیر مستقیم، تبیینگر کتاب الهی در ابعاد گوناگون آن است. در این مقاله به بیاناتی که امام علی بن موسی الرضا علیه‏السلام به طور مستقیم در باب قرآن کریم فرموده‏اند، پرداخته شده است. با توجّه به سخنان آن حضرت درباره قرآن و تفسیر آن، سرفصلهای ذیل تبیین شده است: بیان فضیلت و جایگاه قرآن، معرفی گوشه‏هایی از علوم قرآن، تنزیه خداوند و تبیین متشابهات اعتقادی قرآن، تنزیه پیامبران و تبیین متشابهات قصص انبیا، شرح و توضیح آیه‏ها و پاسخگویی به ابهامات، تعیین مصداق و تطبیق آیه، استناد به قرآن و شاهد آوردن از آن، تفسیر قرآن به قرآن و تبیین احکام در پرتو قرآن.

سیره قرآنی امام صادق علیه السلام

امام صادق(عليه السلام) علاوه بر سيره عملى خود که به تلاوت قرآن مجيد در شبانه‌روز اهميت مي‌داد، به ديگران نيز سفارش مي‌کرد که از اين کتاب آسمانى غفلت نورزند. امام با بيان عظمت قرآن، ديگران را در شب و روز و پيش از خواب و همچنين در فرصت‌هاى پيش‌آمده، به تلاوت کتاب خدا دعوت مي‌کرد. موارد زير نشانگر اين تشويق‌هاست.

قرآن، از چشم‏انداز صحیفه سجّادیّه

مسلّم است که ائمّه معصومین علیهم‏السلام به عنوان راسخون در علم، رسالت تبیین و تفسیر آیات قرآن کریم را به عهده داشتند، به طورى که در مراحل مختلف زندگى پربارشان همواره سعى در تبیین آیات الهى به شیوهاى مختلف مى‏نمودند. امام سجّاد علیه‏السلام یکى از آن بزرگوارانى است که به تفسیر کلام وحى و ارائه آموزه‏هاى قرآنى در قالب دعا و نیایش پرداختند؛ به طورى که اگر در قالب دعا از خداوند چیزى را طلب مى‏کردند، همانى است که خداوند متعال در قرآن کریم وعده آن را به نیکان داده است، و اگر اجتناب و پرهیز از امرى را مى‏طلبیدند، همانى است که آن قادر متعال در کلامش آن‏را نهى فرموده است. این نوشتار در پى بررسى جلوه‏هاى آشکار و نهان آیات الهى در نخستین دعاى امام سجّاد علیه‏السلام است که در صحیفه سجّادیّه با عنوان «فى‏التمحیدلِلّهِ عزَّوجَلَّ» آمده است.

عاشورا، بسترهای الهی

از آن جايي كه امام حسين (ع) و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) تجسم عيني قرآن و تمثل آيات وحياني هستند يافتن مصاديق ايات در عاشورا دور از انتظار نيست.

تاثير قرآن در انديشه امام علي عليه السلام

(و ان الكتاب لمعى مافارقته مذ صحبته.)1
كتاب خدا با من است و از آن زمان كه با آن همنشين شدم از آن جدا نشدم.
جمله كوتاه اما پرمعناى فوق, بيانگر پيوند ژرف و استوار امام على(ع) با قرآن است. پيوندى كه نه تنها بر عمل و رفتار امام كه بر ساحتهاى احساس و عاطفه و فكر و انديشه او نيز سايه افكنده است. امام در حقيقت نمونه كامل كسى است كه خود در توصيف او فرمود:
(قد أمكن الكتاب من زمامه, فهو قائده و امامه, يحلّ حيث حلّ ثقله, و ينزل حيث كان منزله.)2
خود را در اختيار كتاب خدا نهاده و آن را راهبر و پيشواى خود قرار داده. هرجا كه گويد بارگشايد و هر جا كه فرمان دهد فرود آيد.
در اين نوشتار در پى بررسى تمام ابعاد اين ارتباط و پيوستگى نيستيم, كه فرصت بيشتر و توان فزون ترى مى طلبد, بلكه سعى ما براين است تا اندكى زواياى اين پيوند را در بعد فكرى و نظرى جست وجو كنيم و به اجمال و اختصار از چگونگى آن سخن بگوييم, با اين اميد كه توانسته باشيم گوشه اى از تأثير قرآن بر فكر و انديشه امام على(ع) و شكل گيرى شخصيت فكرى آن امام در پرتو قرآن را نمايانده باشيم.

نقش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر غیبت

در انديشه شيعي، امامت از جايگاه بس والايي برخوردار است. امام به عنوان انسان كامل، در مقام خلافت اللهي قرار مي گيرد.
قرآن براي خليفه خداوند در زمين به عنوان جانشيني كه محل استقرارش زمين است، كار ويژه و نقش خاصي را بيان كرده است. از آن جايي كه همه موجودات هستي به انسان (آدم عليه السلام) به عنوان موجود كامل و برتر كه حامل همه اسماي الهي است، سجده كرده و او را به عنوان معلم (بقره آيه 34تا 30) برگزيده اند تا در نقش ربوبيت طولي، آنان را به كمال لايق ايشان برساند، خليفه خداوند، مي بايست همگان را تعليم و آموزش و پرورش دهد تا هر موجودي به كمال دست يابد. اين مسأله حتي نسبت به ابليس نيز صادق است. ابليس هرچند كه از پذيرش استادي و ربوبيت و خلافت انساني سرباز زد، ولي به طور تكويني نمي تواند خارج از دايره قدرت خليفه و انسان كامل قرار گيرد. او نيز در راستاي رسيدن به هر كمالي كه لايق اوست مي بايست از ربوبيت طولي انسان كامل بهره گيرد. سرباز زدن ابليس و تكبر و خودبزرگ بيني او (بقره آيه34) به بهانه اين كه خلقت او از ماده برتري به نام آتش است، (اعراف آيه 12و نيز سوره ص آيه76 سوره حجر آيه33) به اين معنا نيست كه ابليس از انسان كامل برتر است و در كمالات بر او مقدم مي باشد.
آن چه بر پايه آموزه هاي قرآني و روايي معتبر، مسلم است اينكه همه موجودات جهان به انسان كاملي نيازمند هستند كه به عنوان جانشين مي بايست به صورت جعل تكويني و تعليم و پرورش ربوبي طولي، آنان را به كمال برساند. اين، كار ويژه و نقش انسان كامل در هستي است. البته قرآن تأكيد دارد كه اين نقش را انسان كامل در زمين به عنوان محل استقرار و پايگاه به انجام مي رساند و زمين قرارگاه و پايگاهي است كه اين توان را به خليفه مي بخشد تا همگان از وي برخوردار گردند.(بقره آيه30)