آيات اخلاق در سيماى حسينى علیه السلام

به حسن خلق و وفا, كس به يار ما نرسد
ترا در اين سخن, انكار كارما نرسد
اگرچه حسن فروشان به جلوه آمده اند
كسى به حسن و ملاحت, به يارما نرسد
هزار نقد به بازار كائنات آرند
يكى به سكه صاحب عيار ما نرسد
هزار نقش برآيد ز كلك صنع و يكى
به دلپذيرى نقش نگار ما نرسد
بسوخت ((حافظ)) و ترسم كه شرح قصه او
به سمع پادشه كامكار ما نرسد
زيبايى هاى صفاتش دلربا و روح نواز است و نگاه و رفتارش ظهور آيات حق, و مكارم اخلاقش تجلى بخش فلسفه بعثت پيامبر(ص) است كه فرمود: ((بعثت لاتمم مكارم الاخلاق))(1) عصمت و قداست او در آيه تطهير با جلوه اى پرفروغ انعكاس يافته و برعشق الهى و ايثار او كريمه (ويطعمون الطعام على حبه) شاهد و گواه است. زيبايى و جمال روح و اعتدال جسمانى اش با نام حسين عليه السلام شكوهى افزون يافته است; زيرا كه ((حسين)) يعنى زيبايى و براساس روايت, نامى است كه خداوند آن را برايش برگزيده است.
گفتمان امامت مناظرهاي پيرامون غدير در كلام الهي (قسمت اول)

مناظره بهترين و مناسبترين روشي است كه از رهگذر آن ميتوان به نقطه نظرها و فراز و فرود انديشهها و عقايد پي برد؛ و همچنين به تفاهم بيشتر ميان آنها دست يافت. البته با اين شرط كه مباني، تبيين و موضوع بحث روشن شده باشد و هدف طرفين حقيقت جويي بوده باشد، چنانچه خداي متعال ميفرمايد: “… فَبَشِّرْ عِبَادِي *الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الألْبَابِ.”1
متن زير مناظرهاي است در موضوع ولايت امام علي (ع) در قرآن كه شما را به مطالعه دقيق آن و قضاوت منصفانه دعوت ميكنيم تا به “أَحْسَنَ الْقول” راه يابيد. در اين نوشته، پيرامون آيه ولايت و آيات مربوط به حماسه غدير خم در سال دهم هجري مناظرهاي صورت پذيرفته و با شنيدن برداشتها و استدلالهاي برادر اهل سنت(كه در اينجا به “حقجو” تعبير شده است)، پاسخهاي مناسبي را با بهره گيري از آيات شريفه و روايتهاي نبوي و كتابهاي استوار تاريخي ارائه دادهايم.
مشتركات قرآن و حجّت زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

قرآن چراغي است پرتوافكن كه ابداً خاموش نميشود و تا دنيا برقرار است مردم از هدايت او منقطع نشده، از پرتو آن كسب نور خواهند كرد. همين ملاك در وجود نازنين پيامبر اكرم(ص) و اوصياي گرامي او نيز بنا به آية مباركة: إنّا أرسلناك شاهداً … و سراجاً منيراً. موجود است.
با امام حسين(ع) در محضر قرآن

دنيا براى بسيارى از مردم جاى زينت, تفاخر, تكاثر, لهو و لعب است; اما گروهى از مردان خدا هرگز فريب لذت هاى زودگذر را نمى خورند و بر اساس گفته قرآن كريم ((تجارت, آنها را از ذكر خدا غافل نمى كند)). آنان در دنيا زندگى مى كنند; اما هرگز وابسته به دنيا نيستند. آرى فقط به خدا دل بسته اند و آنچه كه در مسير كمال است.
مونس آنان كتاب خدا و آيات الهى است; آن گونه كه اگر تمام مردم كره زمين بميرند, اما اين كتاب همراهشان باشد, هرگز احساس تنهايى و وحشت نمى كنند.
سيماي حضرت علي(ع) در قرآن

سيصد آيه از قرآن درباره علي(ع) و مدح او نازل شده است؛ ما در اين مجموعه فقط به حدود سي آيه اشاره كردهايم و بنابراين بوده كه آيات روشنتر را گزينش نموده و به شأن نزول آنها اشاره كنيم.
امام مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف در قرآن كريم

بحث از ظهور پر بركت حضرت حجت(عج)، با استناد به آيات قرآنى، به مقدمهاى كوتاه نياز دارد.
اگر ما خواسته باشيم اين مسأله را از صريح آيات به دست آوريم، شايد خواستهاى بى مورد باشد. اساساً پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله از روز اول اين تذكر را به عامه مسلمانان داد و فرمود: قرآن داراى ظهر است و بطن؛
«ما من القرآن آية الاولها ظهر و بطن(21)».
اين حديث از متواترات است، يعنى كتب حديثى اهل سنت و شيعه اتفاق دارند اين حديث از پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله صادر شده است.
قرآن و جلوههاي عزّت و آزادگي در نهضت امام حسين علیه السلام

واژه «عزّت» و بزرگ منشي در فرهنگ واژه شناسان به معني عزيز، دوست داشتني، گرامي، نيرومند، بي نظير1، كمياب، ناياب،2 ارجمند، ارجدار، سخت، گران و دشوار، انجام ناشدني، غيرقابل نفوذ و شكست ناپذير آمده،3 و نيز وصف و حالتي است كه اگر در دنياي وجود انسان راه يافت و فرد، جامعه و تشكيلاتي به آن گوهر گرانبها و زندگي ساز آراسته گرديد، آن حالت اجازه مقهور شدن و تن سپردن به ذلّت و فرومايگي را به او نميدهد، و وي را در برابر مشكلات، موانع رشد، دشواري هاي طاقت فرسا، دشمنان ددمنش، فراز و نشيبهاي تند و سخت و انواع وسوسه ها و دمدمه هاي ويران گر و لغزاننده، شكست ناپذير و بيمه ميسازد.
احتجاج امام على علیه السلام به آيه ولايت

إنّما وليّكم اللّه و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون.اگر اين آيه درباره حضرت على(ع) نازل شده بود و مقصود امامت آن حضرت بود، بر ايشان واجب بود كه اين مسئله را آشكارا اعلام و در منازعات سياسى به آن احتجاج كند كه در اين مقاله در صدد بررسى اين مسئله از منابع فريقين مى باشيم.
شيوههاي كافران در مبارزه با پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم

كفّار در مبارزه با پيامبر صلي الله عليه و آله شيوههاي گوناگوني را به كار ميگرفتند. براي پي بردن به اين شيوهها از آيات قرآن استفاده ميشود تا بهتر متوجه شويم كه كفار چه شيوههاي را در پيش گرفتهاند.
اوصاف و ويژگىهاى «غيرخودى ها» در منظر قرآن

از جمله روشهاى ارزشمند و كارامد قرآن در جهت تربيت درست انسانها و نجات بشر از ضلالت و گمراهى، توجه دادن آنان به وجود دشمنان و شيوه برخورد آنان در عرصههاى گوناگون زندگى است. به ديگر سخن، يكى از اقدامات شايسته قرآن در جهت هدايت افراد و جوامع بشرى به سوى پروردگار كريم اين است كه آنان را از وجود دشمنان گوناگون مطلّع سازد تا فكر نكنند هيچ آفت و مانعى آنان را در اين جهت تهديد نمىكند؛ و به اصطلاح، همگان «خودى» محسوب مىگردند و از وجود «غيرخودى ها» خبرى نيست.
اَصحاب لِواء: پرچمداران مشركان در جنگ بدر واُحُد

برخى از مفسران در ذيل آيه «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ البُكمُ الَّذينَ لا يَعقِلون» (انفال/8،22) از اصحاب لواء ياد كردهاند[1] كه در جنگهاى بزرگ زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) پرچمدارى مشركان را برعهده داشتهاند. اينان از تيره بنى*عبدالدّاربن قصىبنكلاب بودند كه مانند ديگر تيرههاى قريش در مخالفت و دشمنى با پيامبر(صلى الله عليه وآله)و اسلام مىكوشيدند، ازاينرو در قرآن بدترين جنبندگان خوانده شدهاند.
اَصحاب قَليب: مشركان مدفون در چاه بدر

قَليب در لغت به معناى چاهى است كه دهانه آن سنگ چين نشده[67] و اصحاب قليب به آن دسته از سران قريش گفته مىشود كه در جنگ بدر* بهدست مسلمانان كشته شده و در چاه بدر مدفونشدند.
مؤمنان و منافقان

«والذین جاؤا من بعدهم یقولون ربنا اغفرلنا ولاخواننا الذین سبقونا بالایمان ولاتجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا ربنا انک رؤف رحیم .» (1)
«(هم چنین) کسانی که بعد از آنها [بعد از مهاجران و انصار] آمدند و میگویند: «پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینهای نسبتبه مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!» .
یهودیان و منافقان

«الم تر الی الذین نافقوا یقولون لاخوانهم الذین کفروا من اهل الکتابلئن اخرجتم لنخرجن معکم و لانطیع فیکم احدا ابدا و ان قوتلتم لننصرنکم و اللهیشهد انهم لکاذبون لئن اخرجوا لایخرجون معهم و لئن قوتلوا لاینصرونهم و لئننصروهم لیولن الادبار ثم لاینصرون لانتم اشد رهبه فی صدورهم من الله ذلک بانهمقوم لایفقهون لایقاتلونکم جمیعا الا فی قری محصنه او من وراء جدر باسهمبینهم شدید تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی ذلک بانهم قوم لایعقلون». (1)