نباید دلش را می‌ شکستم!

پسرعمویم نزدیک به 3 سال خواستگارم بود و من جواب رد می‌‌دادم. زمانی که شنید من با پسرخاله ام نامزد شدم به شدت از من ناراحت شد؛ طوری که هر وقت مرا می‌‌بیند به شدت با من سر سنگین است و جواب سلام مرا هم به زور می‌‌دهد. با وجود این‌که الآن خودش نامزد دارد رفتارش نسبت به من هیچ تغییری نکرده. حتی به جشن ازدواجم هم نیامد. به نظر شما او هنوز به من علاقه دارد؟ اگر به جشن ازدواجش بروم اشکالی ندارد؟ آیا من واقعاً نباید دلش را می‌ شکستم؟ به نظر شما با این عذاب وجدان که دل کسی را شکستم چه کنم؟

ازدواج دوم!

خواستگاری دارم که متارکه کرده است. خودم مشکلی با این موضوع ندارم و او را خیلی دوست دارم. ولی خانواده ام مخالف هستند. با این وجود مخالفت خانواده من اثری در کم شدن علاقه من نسبت به او ندارد. چه کاری باید انجام دهم؟

جرأت ندارم!

یک سال است که عقد کرده ام ولی هنوز هیچ علاقه ای به شوهرم ندارم. جرأت ندارم به خانواده بگویم؛ حاضرم با او زندگی کنم فقط به خاطر ترس. به نظر شما بعداً مشکلی برایم پیش نمی‌آید؟

محل سکونت

یک سال است که عقد کرده ام. در جلسه خواستگاری با همسرم شرط کردم محل سکونت‌مان بسته به محل کارم باشد، اما اولویت، روستای محل سکونت خودم است؛ او هم در این مورد چیزی نگفت. همسرم در شهر زندگی می‌‌کند و الان حاضر نیست روستا زندگی کند. از لحاظ شرعی هم که برایش توضیح می‌‌دهم می‌‌گوید این مسئله احساسی است؛ باید درکم کنی. اگر امکان دارد من را راهنمایی کنید چه طور برخورد کنم تا با محبت مسائل‌مان حل بشود.

نفقه زن

چرا حق زن در زندگی مشترک نفقه نامیده می‌ شود؟ مگر خداوند روزی زن و فرزندان را در درآمد مرد قرار نمی‌‌دهد؟ پس چرا نام انفاق گذاشته شده و به زن به چشم نیازمند نگریسته می‌‌شود؟

محبت به همسر

زن چگونه و تا چه اندازه باید پاسخ محبت مرد را بدهد؟ بعضی وقت ها روابطمان سرد می‌ شود. لطفاً‌ راهنمایی ام کنید.

مهریه کم

من در شرف ازدواج هستم. ابتدای مراسم خواستگاری‌ام است که هنوز صحبتی از مهریه نشده است. من چند سال است تصمیم دارم مهریه ام کم باشد. می‌‌خواهم همچون الگویم حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بی هیچ پشیمانی مهریه ام کم باشد. چه طور باید برای خانواده ام توضیح دهم که کاملاً قانع شوند و راحت خواسته ام را قبول کنند؟ من در قید و بند مال دنیا نیستم.

به او فرصت دادم

من خیلی به دین اهمیت می‌‌دهم و هدفم از ازدواج هم این است که همسرم مرا بیشتر به خدا نزدیک کند! خواستگاری دارم که پسر خوبی است ولی در عقاید کمی ضعف دارد! به او جواب منفی دادم ولی او مرتّب اصرار می‌‌کند. به او گفتم هر وقت عقاید و افکارت مثل من شد بیا. ۳ سال هم به او فرصت دادم! نمی‌‌دانم پیشنهادم کار درستی بوده یا نه؟

گناه گذشته

در سنین نوجوانی با پسر عمویم رابطه داشتم؛ البته هیچ مشکلی برایم به وجود نیامد. من آن موقع قبح این گناه را درک نمی‌‌کردم و بعد از این‌که فهمیدم دیگر تکرار نکردم. الآن به فردی علاقه‌مندم که کاملاً پاک است و فکرمی‌کند من هم پاک هستم و مهم‌ترین دلیلش برای ازدواج با من پاکی من است. مشکل اینجاست که وی این روابط را خیانت به همسر می‌‌داند و معتقد است باید از گذشته طرف مقابلش مطلع باشد. اخلاقاً و شرعاً وظیفه من چیست؟ از طرفی به ایشان علاقمندم و از طرف دیگر از فاش شدن قضیه و ریختن آبرویم می‌ ترسم.

چه طور جبران کنم!

خواستگاری داشتم که به علت همسطح نبودن با او پیش از خواستگاری جوابم منفی بود؛ با این وجود به علت اصرار زیاد مادرش برای خواستگاری به منزل ما آمدند. وقتی برای صحبت کردن به اتاق مراجعه کردیم، ایشان گفتند که دست‌شان در بچگی ضربه دیده و باعث شده زیبایی دست‌شان از بین برود. من اصلاً به دست ایشان نگاه نکردم حتی به چهره ایشان هم نگاه نکردم چون جوابم از قبل منفی بود. او گفت 4 سال پیش به خواستگاری رفتند و به خاطر دست‌شان جواب منفی گرفتند و تا مدت‌ها شب‌های جمعه به جمکران می‌‌رفتند و تا صبح گریه می‌‌کردند. به خاطر همین من می‌‌ترسم جواب منفی خودم را ابراز کنم و به ایشان بر بخورد و افسرده شوند. از بخت بد من، طبق گفته خانواده ایشان، این آقا با یک جلسه گفت وگو به بنده علاقه مند شده اند. به خاطر این قضیه از درس کناره گرفتم و عقب ماندم. احساس می‌ کنم که به ایشان مدیون هستم. بفرمایید من چه رفتاری باید انجام بدهم؟ اگر دینی به گردنم هست چه طور باید جبران کنم.

مخالفت پدر و مادر

چند تا خواستگار داشتم که به نظر موقعیت خوبی داشتند ولی پدر و مادرم بدون هیچ علتی آنها را رد کردند. حالا هم پسرخاله ام از من خواستگاری کرده است. انصافاً هم درسش را می‌‌خواند هم پسر خوب و مؤمنی است. ولی پدرم رضایت نمی‌‌دهد. لطفاً راهنماییم کنید چه طور به پدر و مادرم بگویم که قصد ازدواج دارم؟

اعتیاد پدر

شخصی در دانشگاه از من خواستگاری کرد؛ تمام شرایط اخلاقی و ایمانی مناسب و پسندیده را دارا هست. اما متأسفانه پدر و مادرشان 10 سال است که به علت اعتیاد پدر متارکه کرده اند. پدر و مادرم کاملاً مخالف هستند و حتی اجازه صحبت نمی‌‌دهند. معتقدند وی پشتیبانی ندارد و جایگاه آنها هم در فامیل خدشه‌دار می‌‌شود. چه طور باید رفتار کنم که خانواده ام رضایت قلبی داشته باشند؟