روابط امام علی علیه السلام و معاویه

دوران خلافت امیرمؤمنان امام علی علیهالسلام (35 ـ40 ق) با وقوع سه جنگ جمل، صفین و نهروان سپری شد. در این میان، «صفین» مهمترین و خطیرترین بود.
در سال 36 ق. در جنگ صفین، خلافت نوپای علی علیهالسلام رویاروی معاویة بن ابی سفیان، امیرنشین شام قرار گرفت كه از سال 18 ق. در آنجا استقرار یافته بود. مردمی كه بر خلافت عثمان شوریدند و اینك در سال 35 ق. با علی علیهالسلام بیعت كردند، در پی «عدالت» بودند و حال، بیصبرانه انتظار اصلاح امور را میكشیدند. لذا برای اصلاح ساختار حكومت، ضرورت داشت كه حاكمان ناشایست جای خود را به افراد صالح بسپارند. از جمله، معاویة بن ابیسفیان باید از امارت شام بركنار میشد، و این آغازی بود بر یك چالش بزرگ.
البته به امیرمؤمنان علیهالسلام سفارش شد كه «معاویه را ـ دستكم برای مدتی كوتاه ـ بر امارت ابقا كند و پس از تثبیت موقعیت خود، به تصمیمگیری درباره او بپردازد»؛ این نوشتار یك بررسی تاریخی است درباره اینكه چرا امیرمؤمنان علیهالسلام به سفارش مزبور عمل نكرد؟، و پیش از جنگ صفین، چه روابطی میان علی علیهالسلام و معاویه برقرار شد؟ و هدف از برگزاری آن روابط چه بود؟
بررسى كاربردهاىِ لقبِ «اميرالمومنين» در بسترِ تاريخ اسلام

اين پژوهش، در بازشناسىِ كاربردهاى لقب اميرالمؤمنين، مشتمل بر سه فصل: «بررسى واژگانى»، «نخستين كاربرد» و «گسترش كاربرد» است، كه در دو قسمت، در دو شماره پياپى از مجله، ارائه خواهد شد.
بررسی چند روایت تاریخی در باب غالیان عصر خلافت امام علی علیه السلام

یکی از بحث های مربوط به پیدایش جریان غلوّ این است که غالیان در عصر خلافت امام علی علیه السلام پدید آمدند. در این باره روایتی مشهور اما فاقد سند قابل اعتنا، حکایت از آن دارد که امام در برخورد با این جماعت، ابتدا آنان را توبه داده و وقتی دعوت به توبه را نپذیرفتند، همه را در آتش سوزاند!
خشم رسول الله صلی الله علیه و آله از بدگويي از علي عليه السلام

خشم رسول الله ازشكايت كننده ازاميرالمؤمنين
فقال رسول الله: يا بريدة! احدثت نفاقا! ان على بن ابيطالب يحل له من الفىء ما يحل لى، ان على بن ابيطالب خير الناس لك و لقومك! و خير من اخلف بعدى لكافة امتى! يا بريدة احذر ان تبغض عليا فيبغضك الله!
اینفوگرافیک معبر نفوذ

یکی از حربههایی که جریان نفاق به وسیلة آن در طول تاریخ عمدة زحمات اهلبیت(ع) را هدر داده و بیشترین ظلم را نسبت به ایشان روا داشته است وجیه جلوه دادن اعمال و سیاستهای خود در قالب سوء استفاده از کسانی است که منتسب به اهلبیت نبی مکرم اسلام(ص) بودهاند و در پس این انتساب، انحرافات زیادی را به جریان اصیل امامت وارد کردهاند. در این اینفوگرافیک گوشهای از سوء استفادههای جبهة نفاق و در مقابل آن اقدامات ائمه(ع) و برخی از مصادیق یادگاران، در جبهة حق و باطل به نمایش در آمده است.
وصیّت پیامبر صلّی الله علیه و آله در مورد تجهیز و تدفین خود

از جمله مسائلی که باید به آن پرداخت وصایای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به علی علیه السلام در مورد چگونگی غسل، کفن و دفن آن بزرگوار است که در ادامه به اختصار به آن می پردازیم و در خلال بحث به اموری مانند حیات پیامبران بعد از مرگ اشاره ای هم می کنیم.
موضع قریش و همفکرانشان نسبت به ابلاغ جانشینی علی علیه السلام

قریش و همفکرانشان برای انحراف خلافت و جانشینی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله از علی علیه السلام به قبیله خود یا هر قبیله ای به غیر از قبیله بنی هاشم و به ویژه علی علیه السلام، دست به هر کاری زدند؛ از ایجاد شک و شبهه، طرح توطئه و ایراد اتهامات تا حد اتهام در نزاهت، عدالت و حتّی عقل پیغمبر صلّی الله علیه و آله؛ در جریان غدیر در ابتدا تمام تلاش خود را کردند که این ابلاغ و اعلام صورت نپذیرد اما وقتی ناکام ماندند برنامه های دیگری را برای ممانعت خلافت علی علیه السلام پیاده کردند.
در این نوشتار به موضع قریش نسبت به برنامه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در نصب علی علیه السلام اشاره می کنیم.
ماجرای یک نزول عذاب در غدیرخم 2

پس از آنکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در غدیر خم جانشینی پس از خود را اعلام نمود، جابر بن نضیر جلو آمد و به این حکم اعتراض کرد، و از خداوند خواست که در صورت درست بودن این حکم (از طرف خدا بودن این انتصاب) بر او عذاب ناز شود که همینطور هم شد.
پس از این ماجرا آیه: «سَأَلَ سائلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ…؛ سائلی عذابی حتمی را درخواست کرد…» مرحوم علامه امینی نام 30 نفر از دانشمندان اهل سنّت را با نام کتاب و شماره صفحه ذکر می کند که تمامی آن ها گفته اند: این آیات در روز «غدیرخم» و بعد از گفتار آن مرد نازل شده است. ولی ابن تیمیه اشکالاتی به این ماجرا می گیرید که در این نوشتار و نوشتار قبلی به آن ها پاسخ می دهیم.
ماجرای یک نزول عذاب در غدیرخم 1

پس از آنکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در غدیر خم جانشینی پس از خود را اعلام نمود، جابر بن نضیر جلو آمد و به این حکم اعتراض کرد، و از خداوند خواست که در صورت درست بودن این حکم (از طرف خدا بودن این انتصاب) بر او عذاب ناز شود که همینطور هم شد.
پس از این ماجرا آیه: «سَأَلَ سائلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ…؛ سائلی عذابی حتمی را درخواست کرد…» مرحوم علامه امینی نام 30 نفر از دانشمندان اهل سنّت را با نام کتاب و شماره صفحه ذکر می کند که تمامی آن ها گفته اند: این آیات در روز «غدیرخم» و بعد از گفتار آن مرد نازل شده است. ولی ابن تیمیه اشکالاتی به این ماجرا می گیرید که در این نوشتار و نوشتار بعدی به آن ها پاسخ می دهیم.
ماجرای قلم و دوات و توهین عمر به پیامبر صلّی الله علیه و آله 4

در روزهاى پايانى عمر رسول خدا صلى الله عليه وآله آن حضرت به جمعى از اصحاب كه به عيادتش رفته بودند، فرمود: «قلم و دواتى برايم حاضر كنيد تا براى شما نامه اى بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد». در بدو امر چنين به نظر مى رسد كه باید همه اصحابی كه حضور داشتند با شنيدن اين خواسته رسول خدا صلى الله عليه وآله، با شوق و علاقه فراوان قلم و دواتى حاضر کنند، تا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وصيت نامه اش را بنويسد؛ زيرا از يك سو اطاعت فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله واجب است و از سوى ديگر، اين نوشته به هدايت جاويدان و ترك ضلالت آنان پيوند مى خورد؛ و از سوى سوم، پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى و رحلتش نزديك بود و طبعاً كلماتى جامع و هدايت ويژه اى را عرضه مى كرد؛ از اين رو، بايد براى دريافت اين دستورالعمل از سوى پيامبر و پيشواى خود، سر از پا نشناسند و بدون فوت وقت، قلم و دوات حاضر كنند؛ ولى شگفت آور آنكه جمعى از صحابه با آن به مخالفت برخاستند! و عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان مىگوید؛ كتاب خدا ما را بسنده است. و حاضران نزد پیامبر به اختلاف و نزاع برخاستند.
در چند نوشتار به دفاعیات اهل سنّت از این اقدام عمر و پاسخ به آن ها می پردازیم.
در روزهاى پايانى عمر رسول خدا صلى الله عليه وآله آن حضرت به جمعى از اصحاب كه به عيادتش رفته بودند، فرمود: «قلم و دواتى برايم حاضر كنيد تا براى شما نامه اى بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد». در بدو امر چنين به نظر مى رسد كه باید همه اصحابی كه حضور داشتند با شنيدن اين خواسته رسول خدا صلى الله عليه وآله، با شوق و علاقه فراوان قلم و دواتى حاضر کنند، تا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وصيت نامه اش را بنويسد؛ زيرا از يك سو اطاعت فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله واجب است و از سوى ديگر، اين نوشته به هدايت جاويدان و ترك ضلالت آنان پيوند مى خورد؛ و از سوى سوم، پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى و رحلتش نزديك بود و طبعاً كلماتى جامع و هدايت ويژه اى را عرضه مى كرد؛ از اين رو، بايد براى دريافت اين دستورالعمل از سوى پيامبر و پيشواى خود، سر از پا نشناسند و بدون فوت وقت، قلم و دوات حاضر كنند؛ ولى شگفت آور آنكه جمعى از صحابه با آن به مخالفت برخاستند! و عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان مىگوید؛ كتاب خدا ما را بسنده است. و حاضران نزد پیامبر به اختلاف و نزاع برخاستند.
در چند نوشتار به دفاعیات اهل سنّت از این اقدام عمر و پاسخ به آن ها می پردازیم.
ماجرای قلم و دوات و توهین عمر به پیامبر صلّی الله علیه و آله 3

در روزهاى پايانى عمر رسول خدا صلى الله عليه وآله آن حضرت به جمعى از اصحاب كه به عيادتش رفته بودند، فرمود: «قلم و دواتى برايم حاضر كنيد تا براى شما نامه اى بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد». در بدو امر چنين به نظر مى رسد كه باید همه اصحابی كه حضور داشتند با شنيدن اين خواسته رسول خدا صلى الله عليه وآله، با شوق و علاقه فراوان قلم و دواتى حاضر کنند، تا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وصيت نامه اش را بنويسد؛ زيرا از يك سو اطاعت فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله واجب است و از سوى ديگر، اين نوشته به هدايت جاويدان و ترك ضلالت آنان پيوند مى خورد؛ و از سوى سوم، پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى و رحلتش نزديك بود و طبعاً كلماتى جامع و هدايت ويژه اى را عرضه مى كرد؛ از اين رو، بايد براى دريافت اين دستورالعمل از سوى پيامبر و پيشواى خود، سر از پا نشناسند و بدون فوت وقت، قلم و دوات حاضر كنند؛ ولى شگفت آور آنكه جمعى از صحابه با آن به مخالفت برخاستند! و عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان مىگوید؛ كتاب خدا ما را بسنده است. و حاضران نزد پیامبر به اختلاف و نزاع برخاستند.
در چند نوشتار به دفاعیات اهل سنّت از این اقدام عمر و پاسخ به آن ها می پردازیم.
عذرهای بیهوده و بهانههای پوسیده
اجتهاد عمر اینگونه بود.
ماجرای قلم و دوات و توهین عمر به پیامبر صلّی الله علیه و آله 2

در روزهاى پايانى عمر رسول خدا صلى الله عليه وآله آن حضرت به جمعى از اصحاب كه به عيادتش رفته بودند، فرمود: «قلم و دواتى برايم حاضر كنيد تا براى شما نامه اى بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد». در بدو امر چنين به نظر مى رسد كه باید همه اصحابی كه حضور داشتند با شنيدن اين خواسته رسول خدا صلى الله عليه وآله، با شوق و علاقه فراوان قلم و دواتى حاضر کنند، تا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وصيت نامه اش را بنويسد؛ زيرا از يك سو اطاعت فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله واجب است و از سوى ديگر، اين نوشته به هدايت جاويدان و ترك ضلالت آنان پيوند مى خورد؛ و از سوى سوم، پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى و رحلتش نزديك بود و طبعاً كلماتى جامع و هدايت ويژه اى را عرضه مى كرد؛ از اين رو، بايد براى دريافت اين دستورالعمل از سوى پيامبر و پيشواى خود، سر از پا نشناسند و بدون فوت وقت، قلم و دوات حاضر كنند؛ ولى شگفت آور آنكه جمعى از صحابه با آن به مخالفت برخاستند! و عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان مىگوید؛ كتاب خدا ما را بسنده است. و حاضران نزد پیامبر به اختلاف و نزاع برخاستند.
در چند نوشتار به دفاعیات اهل سنّت از این اقدام عمر و پاسخ به آن ها می پردازیم.
ماجرای قلم و دوات و توهین عمر به پیامبر صلّی الله علیه و آله 1

در روزهاى پايانى عمر رسول خدا صلى الله عليه وآله آن حضرت به جمعى از اصحاب كه به عيادتش رفته بودند، فرمود: «قلم و دواتى برايم حاضر كنيد تا براى شما نامه اى بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد». در بدو امر چنين به نظر مى رسد كه باید همه اصحابی كه حضور داشتند با شنيدن اين خواسته رسول خدا صلى الله عليه وآله، با شوق و علاقه فراوان قلم و دواتى حاضر کنند، تا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وصيت نامه اش را بنويسد؛ زيرا از يك سو اطاعت فرمان رسول خدا صلى الله عليه وآله واجب است و از سوى ديگر، اين نوشته به هدايت جاويدان و ترك ضلالت آنان پيوند مى خورد؛ و از سوى سوم، پيامبرصلى الله عليه وآله در بستر بيمارى و رحلتش نزديك بود و طبعاً كلماتى جامع و هدايت ويژه اى را عرضه مى كرد؛ از اين رو، بايد براى دريافت اين دستورالعمل از سوى پيامبر و پيشواى خود، سر از پا نشناسند و بدون فوت وقت، قلم و دوات حاضر كنند؛ ولى شگفت آور آنكه جمعى از صحابه با آن به مخالفت برخاستند! و عمر بن خطاب گفت: درد بر او چیره شده و هذیان مىگوید؛ كتاب خدا ما را بسنده است. و حاضران نزد پیامبر به اختلاف و نزاع برخاستند.
در این نوشتار و نوشتارهای بعدی به دفاعیات اهل سنّت از این اقدام عمر و پاسخ به آن ها می پردازیم.
ماجرای راز پیامبر و اکرام فاطمه سلام الله علیها توسط ایشان

از عایشه نقل شده است که در بیماری رسول خدا صلّی الله علیه و آله، هنگامی که فاطمه سلام الله علیها نزد پدر می آمد پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله با اکرام و احترام عجیبی در مقابل فاطمه سلام الله علیها قیام می کرد؛ در یکی از دیدارها پیامبر اسراری را به فاطمه گفت که عایشه سعی داشت از این اسرار سر در بیاورد که در ادامه به شرح این ماجرا و توضیحاتی مربوط به آن می پردازیم.