شاهینیان بطایح‏

عمران بن شاهین که ابتدا به عنوان یک مجرم به منطقه بطایح گریخته بود، در اوایل قرن چهارم هجرى با استفاده از ضعف خلافت عباسى، در آن جا دولتى مستقل تشکیل داد. وى با یارى جستن از شرایطى، مانند صعب الوصول بودن منطقه بطایح، بارها حملات سلاطین آل بویه را دفع کرد. پس از مرگ او، فرزندانش اندک مدتى حکومت کردند ولى به علت اختلافات خانوادگى تضعیف شدند و سرانجام با کودتاى سرداران سپاه، حکومت آنها منقرض شد و سرداران شورشى – که راهشان را ادامه دادند – جانشین آنان شدند. در این نوشتار، ابتدا موقعیت جغرافیائى بطایح و نقش آن در شورش‏هاى منطقه بین النهرین تا قرن چهارم هجرى بررسى شده و سپس چگونگى شکل‏گیرى حکومت شاهینیان و کشمکش‏هاى بنیان‏گذار آن، عمران بن شاهین و جانشینش، حسن بن عمران با معزالدوله، عز الدوله بختیار و عضد الدوله تبیین گردیده است. در پایان نیز، روند انقراض شاهینیان و پى‏آمدهایى که حکومت آنها براى منطقه بطایح داشت، مطرح شده است.

تحول و تطور در نیروى دریایى مسلمانان (تا پایان خلافت عباسى)

از هنگامى که نیروى نظامى مسلمانان از مرزهاى جزیره العرب خارج شده و در صدد گسترش اسلام به مناطق مجاور برآمدند, در مراحل مختلف عملیاتى و فتوح خویش با پدیده اى جدید در جنگ ها روبرو گردیدند که مقابله با آن نیازمند تکنیک, ابزار و تاکتیک هاى جنگى جدید و ویژه بود. بر اساس شرایط جدید, دیگر جنگ هاى زمینى تنها جنگ هایى نبودند که مسلمانان با آن روبرو باشند. مسلمانان در این راه با تلاش و کوشش بى نظیر به پیشرفت ها و تکامل چشمگیرى دست یافتند. دیرى نپایید که استفاده از کشتى ها و ملوانان و متخصصان جنگ در دریا, ایجاد کارخانجات کشتى سازى در سواحل کشورهاى فتح شده و ساخت سلاح ها و ابزارهاى جنگى مخصوص کشتى ها باعث به وجود آمدن ناوگان هاى عظیم جنگى گشت که مسلمانان به وسیله آن توانستند جزایر مختلف و نیز سواحل شمالى آفریقا, اندلس, سواحل دریاى مدیترانه را فتح کرده و اسلام را تا دورترین نقاط گسترش دهند, در این مقاله برآنیم تا سیر تحول و تطور نیروى دریایى مسلمانان از آغاز تا پایان عصر عباسى را به اجمال مورد بررسى قرار دهیم.

دورنماى اندیشه سیاسى در دوره اول خلافت عباسى

مقاله حاضر عهده دار ترسیم دورنمایى از مهم ترین اندیشه هاى سیاسى جهان اسلام در دوره نخستین خلافت عباسى است. این دوران عرصه ظهور و رشد اغلب مکاتب فکرى و سیاسى اسلامى و موضع گیرى آن ها در مورد مسإله خلافت به شمار مى رود; با این حال تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله, اصول و مبانى برجسته ترین گرایش هاى سیاسى این دوران, چون زیدیه, امامیه, اهل سنت, معتزله و طرفداران حکومت عباسى تبیین شده است; افزون بر آن, به تفاوت مکاتب مختلف سیاسى این دوران نیز پرداخته شده و تإثیر مثبت یا منفى حکومت عباسى بر این گرایش هاى سیاسى مورد بررسى قرار گرفته است.

الرضا من آل محمد صلی الله علیه و آله

در این نوشتار برآنیم تا شعار «الرضا من آل محمد» را بررسی کنیم؛ شعاری که عباسیان با تکیه بر آن توانستند بسیاری از بنی‏هاشم و شیعیان آنان ـ به‏ویژه ایرانیان ـ را با خود همراه کرده و مدت‏ها چهره واقعی خود را در پشت آن پنهان سازند.
این بررسی، در چهار محور الرضا در لغت عرب، الرضا در عرف مسلمانان در دو قرن نخست هجری، الرضا در دعوت عباسی و الرضا نزد دعوت شدگان تقدیم می‏گردد.

امام رضا علیه السلام دوره خلافت امين 

تيرگي روابط بين “امين” و “مأمون” به امام ـ‌ع‌ ـ اين فرصت را داد تا به وظائف رسالت خود عمل نمايد و به کوشش و فعاليت خويش بيفزايد شيعيان نيز از اين فرصت استفاده کرده با آن حضرت دائماً در تماس بودند، از علم و دانش و راهنمائيهايش بهره مي بردند، پس در نتيجه امام رضا ـ‌ع‌ ـ از مزاياي منحصر به فردي که برايش پيش آمده بود، توانست راهي را بپيمايد که به تحکيم موقعيت و گسترش نفوذش در قسمتهاي مختلف اسلامي بيانجامد، اين مطلب از بيان خود امام ـ‌ع‌ ـ که درباره عدم تمايلش به ولايت عهدي به مأمون سخن مي گفت، استفاده مي شود آنجا که مأمون از امام ـ‌ع‌ ـ فوق تعهدش انتظار داشت، فرمود:

“فوالله ان الخلافة لشيء ما حدثت به نفسي، و لقد کنت بالمدينة اتردد في طرقها علي دابتي و ان اهلها و غيرهم يسألوني الحوائج فأقضيتها لهم… و ان کتبي لنافذة في الامصار و ما زدتني في نعمة هي علي من ربي”(1)

ولايتعهدى امام رضا علیه السلام

بحث امروز ما يک بحث تاريخى و از فروع مسائل مربوط به امامت و خلافت است ، و آن ، مسئله به اصطلاح ولايت عهدي حضرت رضا عليه السلام است که مأمون ايشان را از مدينه به خراسان آنوقت به« مرو » آورد و به عنوان ولى عهد خودش منصوب کرد ، و حتى همين کلمه « وليعهد» يا « ولى عهد » هم در همان مورد استعمال شده ، يعنى اين تعبير تنها مربوط به امروز نيست ، مربوط به همان وقت است ، و من از چند سال پيش در فکر بودم که ببينم اين کلمه از چه تاريخى پيدا شده ، در صدر اسلام که نبوده ، يعنى اصلا موضوعش نبوده ، لغتش هم استعمال نمى شده ، اين کار که خليفه وقتدر زمان حيات خودش فردى را به عنوان جانشين معرفى کند و از مردم بيعت بگيرد اول بار در زمان معاويه و براى يزيد انجام شد ، ولى اين اسم را نداشت که براى يزيد بيعتکنيد به عنوان « ولى عهد». در دوره هاى بعد هم يادم نيستاين تعبير را ديده باشم با اينکه به اين نکته توجه داشته ام . ولى در اينجا مى بينيم که اين کلمه استعمال شده است و همواره هم تکرار مى شود ، و لهذا ما نيز به همين تعبير بيان مى کنيم چون اين تعبير مربوط به تاريخ است ، تاريخ به همين تعبير گفته ، ما هم قهرا به همين تعبير بايد بگوئيم .