سرخِ غروب بود و حريق خيام بود

سرخِ غروب بود و حريق خيام بود آغاز زنگ قافله در راه شام بود سرخِ غروب بود و شهيدان و هُرم خاك روز نبرد نور و سياهى تمام بود سرخ غروب بود و سكوت سوارها اسب امير آينهها بى لگام بود سرخ غروب بود و، عطش آه مىكشيد در ديده، خوابِ آب هم آنجا حرام […]