معنا و فلسفه ختم نبوّت

يكى از مسائلى كه امروزه در جامعه ما مطرح است، مسئله ختم نبوّت به‌وسيله پيامبر اسلام 9 است. يكى از نظريّات مطرح شده در موضوع فلسفه ختم نبوّت، اين است كه بشر ديگر نيازى به راهنمايان الهى ندارد.
در اين مقاله دو نقد بر اين نظريّه وارد شده و سپس معناى اصطلاحى نبوّت و امامت بررسى شده و از دو جهت، مورد توجّه قرار داده شده‌اند :
اوّل اينكه «حقيقت و ماهيّت نبوّت و امامت چيست و چه تفاوتهايى با هم دارند؟»
دوم اينكه «چه تفاوتهايى در آثار نبوّت و امامت وجود دارد؟»
سپس با در نظر گرفتن هريك از اين دو نظر، فلسفه و معناى ختم نبوّت بيان شده است.

فلسفه ختم نبوت تشريعى

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين . . . اعوذ بالله من الشيطان الرجيم :
كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين ( 1 )
پس از آنكه از بحث در آيات كريمه قرآن راجع به خاتميت فارغ شديم و از جنبه عقلى و علمى وارد بحث شديم , بحث خودمان را در دو قسمت قرار داديم . يك قسمت راجع به اينكه چرا بعد از خاتم الانبياء پيغمبرى و لو پيغمبرى كه صاحب شريعت نباشد نيامد ؟ قسمت دوم بحث ما اينكه چرا شرايع به يك مرحله كه رسيد ختم شد و شريعت ديگرى غير از اين شريعت نيامد و نخواهد آمد ؟
به عبارت ديگر پيغمبران خدا به نص قرآن مجيد دو دسته هستند : پيغمبرانى كه صاحب شريعت و قانون و كتاب هستند و از طرف خدا براى آنها شريعت و كتابى نازل شده است و آنها پنج نفر بيشتر نيستند : نوح , ابراهيم , موسى , عيسى و خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله , و همين ها هستند كه قرآن مجيد اينها را اولى العزم من الرسل مى خواند , و پيغمبرانى كه يا مردم را دعوت مى كرده اند به اين شرايع و قوانين و يا كسانى بوده اند كه قبل از نوح بوده اند , قبل از اينكه براى بشر شريعت و كتابى آمده باشد , كه اين چطور مى شود , بعد براى شما توضيح مى دهم .