سه نامه از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) در تاریخ طبرى

اسلام دینى فراگیر و جهان شمول است و از همان آغاز ظهور, خود را در حصارهاى تنگ نژادى و قبیله اى محدود نساخت از همین روى پیامبر اسلام(ص) در سال ششم هجرى در راستاى رسالت جهانى خویش, با ارسال نامه هایى به سران ممالک هم جوار حجاز, ایشان را به اسلام فراخواند.
طبرى مورخ معروف در کتاب خود متن سه نامه از نامه هاى پیامبر(ص) به نجاشى ـ حاکم حبشه ـ, خسرو پرویز ـ شاهنشاه ایران ـ و هرقل ـ امپراتور روم شرقى ـ را ضبط کرده است. مقاله حاضر به بحث و بررسى پیرامون این سه نامه اختصاص دارد.

عوامل عدم اطاعت مسلمانان صدر اسلام نسبت به موضوع خلافت و ولايت امام علي علیه‌السلام پس از رحلت پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را بيان نمائيد؟

قبل از ريشه يابي عدم اطاعت مسلمانان صدر اسلام نسبت به موضوع خلافت علي علیه‌السلام، تذكر اين نكته لازم است كه: بر اساس شواهد قطعي تاريخي، كوتاهي و قصور مسلمانان صدر اسلام، مخصوصاً مسلمانان ساكن در مدينه، در رابطه با موضوع خلافت امیرالمؤمنین علیه‌السلام صرفاً از باب جهل و بي خبري نبوده است؛ بلكه حداقل، اين عدم اطاعت و سكوت و بي تفاوتي، در ميان خواص جامعه، از روي توجه و آگاهي بوده است. زيرا شخصيت ممتاز امیرالمؤمنین علیه‌السلام براي مسلمانان صدر اسلام، چهره‌اي شناخته شده و كاملاً آشنا بود که برتري ایشان نیز در ميان اصحاب پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آشکار و همچنین شايستگي حضرت، براي امر خلافت و زعامت امت بعد از پيامبر، بر همگان روشن بود.

علت سکوت اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در برابر غصب خلافت چه بود؟

برخی با نگاه تعجب برانگیز به صورت پرسش‌گرانه و یا نقادانه عنوان می‌کنند: چه شد که با وجود هزاران فدایی تربیت شده به دست پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و همچنین با حضور مدافعان سرسختی چون بنی‌هاشم، همه مسلمین به صورت یکپارچه در مقابل جسارت‌ها و غصب حق اهل بیت سکوت نموده و کوچکترین اعتراضی ننمودند؟ این سؤال ممکن است دیوار فکری برخی از اشخاص را فرو ریخته و ذهنیت آنان را نسبت به اهل بیت اطهار علیهم‌السلام مخدوش کند. ما در این وجیزه سعی نموده‌ایم تا پاسخ این شبهه را بدهیم.

پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) و شیوه گذر از جامعه جاهلى به جامعه اسلامى

((توسعه)) دغدغه اساسى انسان معاصر است. بنابراین چگونگى, شیوه, ابزار و سازوکار رسیدن به توسعه و تعالى, پرسش جدى فراروى گرایش ها, نگرش ها, بینش ها, دانش ها و دانشمندان مختلف است.
برخى از نظریه پردازان با طرح تئورىهاى خطى بر تقلید از غرب اصرار مى ورزند و برخى دیگر با تإکید بر الگوهاى غیر خطى سعى بر بومى سازى نظریات توسعه دارند. مقاله حاضر با نگرشى از نوع دوم, به کندوکاو در تاریخ صدر اسلام پرداخته است تا مسیر جدیدى را در جهت بومى سازى نظریات توسعه بگشاید.
مقاله حاضر به این سوال پاسخ مى دهد که پیامبر اسلام(ص) چگونه توانست در فرصتى اندک و با امکاناتى ناچیز, آن چنان تغییراتى در سطح فرد و جامعه پدید آورد که پس از مدتى, جامعه اى کاملا متفاوت با آن چه پیش از آن بود به وجود آمد؟
این مقاله با طرح نظریه محتواى باطنى انسان سعى مى کند تا گام هاى اولیه را, با استفاده از داده هاى تاریخى, جهت طرح یک نظریه توسعه نوین بردارد.

اطاعت از خاتم پيامبران در قرآن كريم

رسول و امّت، هر يك مسئوليّتى دارند. رسول، مسئول تبليغ آيات و احكام الهى است و امّت اسلامى، مسئول فهم و پذيرش دعوت الهى. در واقع، حقيقت اطاعت، كوشش براى رسيدن به هدف والاى رسول است.
مسئوليّت خاتم پيامبران، بلاغ آشكار و وظيفه مؤمنين، اطاعت در مقابل وظيفه رسول، يعنى بلاغ است. اطاعت مؤمنين از رسول اكرم موجب هدايت، قبولى اعمال، وحدت و دورى از گناه مى‌شود و سرپچى از دستورات، باعث عذاب دنيوى و اخروى است. بنابراين، اطاعت از رسول يكى از موارد امتحانات الهى براى مؤمنان است.

تحليل نبوّت پيامبر اكرم صلی علیه وآله وسلم از زبان امام معصوم : در دعاى افتتاح

دعاى افتتاح كه منتسب به حضرت صاحب الامر (عج) است، داراى مضامين عالى و بلندى است كه گنجينه‌اى از معارف توحيد، نبوّت و امامت را در بر دارد. در اين مقاله، بحث نبوّت آن بررسى مى‌شود.اين دعا با صلوات بر پيامبر خاتم، باب پيامبرشناسى را گشوده و در ضمن صلوات، بارزترين ويژگيهاى پيامبر 9 را برشمرده است. در اين تحقيق، ضمن تحليل اصل اعتقادى نبوّت، ويژگيها و اوصاف عبوديّت، رسالت، امانت، برگزيدگى، محبوبيّت، حفظ سرّ الهى و مبلّغ بودن نبىّ اكرم 9 بررسى مى‌شوند.

خطاى پيامبر صلی الله علیه وآله

مقصود از عصمت پيامبر (صلی الله علیه وآله)  و ائمه معصومين چيست؟ در قرآن در مواردى نسبت به عملكرد پيامبران از جانب خداوند اعتراض مى شود؛ مثلاً در مسئله جدايى زينب از پسرخوانده رسول خدا يعنى «زيد»، آيه اى به اين مضمون نازل شد كه: «تو ترسيدى از اينكه ديگران در مورد تو… در حالى كه بهتر بود از خداى خود بترسى»؟ آيا وجود اين نوع ترس با عصمت پيامبر (صلی الله علیه وآله) ناسازگار نيست؟ يا در ماجراى جنگ تبوك كه پيامبر (صلی الله علیه وآله)  منافقان را از جنگ معاف نمودند و آيه نازل شد به اين مفهوم كه «خدا تو را ببخشد؛ چرا به آنها اجازه دادى، حال آنكه بهتر بود به آنها اجازه ندهى تا كذب آنها آشكار شود»؛ آيا به نظر شما چنين برخوردى با مراجعان و اين طور تصميماتى براى كسى كه در رأس حكومت است، ضعفى كه نقض كننده عصمت باشد، محسوب نمى شود؟