گفت ای حبیب دادگر! ای کردگار من!

گفت ای حبیب دادگر! ای کردگار من! امروز بود در همه عمر انتظار من   این خنجر کشیده و این حنجر حسین سر کاو نه بهر توست ،نیاید به کار من   گو تارهای طره ی اکبر به باد رو تا یاد توست مونس شب های تار من   گو بر سر عروس شهادت نثار […]

کاش می‌بود مرا بر تن خونین، سر دیگر!

کاش می‌بود مرا بر تن خونین، سر دیگر! تا به راه تو جدا می‌شدی از خنجر دیگر   کاش از بهر سر نیزه و زیر سُم مرکب بود از بهر حسین، صد سر و صد پیکر دیگر!   بهر قربان شدنِ کوی تو اندر ره امّت داشتم، کاش در این دشت بلا، اکبر دیگر!   […]

از هر کنار توسن بیداد تاختید

از هر کنار توسن بیداد تاختید تا خاندان فاطمه، ویرانه ساختید   خواندید از حجاز مرا جانب عراق وآن‌گاه پرده‌های مخالف نواختید   کردید گر به بیعت من، نامه‌ها روان شمشیرها به کشتن من از چه آختید؟   دادید بهر آب، چرا خاک ما به باد؟ دل‌های ما ز آتش حسرت گداختید   کردید سرنگون، […]

ﺗﺸﻨﻪ‌ﯼ ﻋﺸﻘﯿﻢ، ﺁﺭﯼ، ﺗﺸﻨﻪ ﻫﻢ ﺳﺮ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ

ﺗﺸﻨﻪ‌ﯼ ﻋﺸﻘﯿﻢ، ﺁﺭﯼ، ﺗﺸﻨﻪ ﻫﻢ ﺳﺮ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ ﺁﺑﺮﻭﯾﯽ ﻗﺪﺭ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ، ﺑﻪ ﺧﻨﺠﺮ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ ﻻ‌ﻟﻪ ﺭﺍ ﺑﮕْﺬﺍﺭ ﻭ ﺑﮕْﺬﺭ، ﻻ‌ﯾﻖ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﯽ، ﺳﺮﻭ ﻭ ﺻﻨﻮﺑﺮ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ ﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﺭﯾﺎ، ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ، ﺑﯽ‌ﻭﻓﺎﯾﯽ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﺳﺘﯽ، ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ ﻫﯿﭻ‌ﻛﺲ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺎ، ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ‌ﺗﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﺁﺭﯼ، […]

بگذار تا بمیرم و تنها نبینمت

بگذار تا بمیرم و تنها نبینمت  تنها به روی سینه صحرا نبینمت  امشب بیا که بوسه زنم بر گلوی تو  شاید بمیرم از غم و فردا نبینمت  می ترسم از نگاه به گودال آن طرف  دارم دعا به زیر لب آنجا نبینمت  غم نیست گرچه بر بدنم کعب نی خورد  من نذر کرده ام که […]

خدا کند نرود امشب و سحر نشود!

خدا کند نرود امشب و سحر نشود! که روز ما زشب تار تیره تر نشود چه فتنه ها که به دنبال این سحر نبود! خدا کند نرود امشب و سحر نشود! خدا کند که به حشر انتها شود امشب که حشر واقعه ی کربلا دگر نشود شب اسارت پرده نشین خاص خداست چه می شود […]

فــردا کـه بــر فــراز نــی افـتـد گـذارمـان

فــردا کـه بــر فــراز نــی افـتـد گـذارمـان         حیـرت فـزای طـور شود، جـلـوه زارمـان   فـردا که کهـکـشان تجلی است ، نـیــزه هـا           گـردش کنـد زمیـن و زمـان بر مـدارمان   فـــردا کـه روز سـرخ عـروج من و شمـاست          بر روی نـیـزه هاست ، قــرار و مـدارمـان   فـردا کـه ســـرفــرازی مـا […]

امشب است آن شب،که بر پا شور محشر می شود

  امشب است آن شب،که بر پا شور محشر می شود  زینب غم دیده ، فردا بی برادر می شود  امشب است آن شب که فردا در یم امواج خون  غرق توفان ، کشتی آل پیمبر می شود  امشب است آن شب ، که فردا در زمین کربلا  حجت کبرای حق ، بی یارو یاور […]

امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود

امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود امشب کنار یک دگر، بنشسته آل مصطفی         فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می شود امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی شاهنشهی        فردا به دست دشمنان، بر کنده از جا می شود امشب صدای خواندن قرآن […]

چون شد بساط آل نبی از زمانه طی

چون شد بساط آل نبی از زمانه طی  آمد بهار گلشن دین را زمان دی   یثرب به باد رفت، به تعمیر خاک شام  بطحا خراب شد ، به تمنّای ملک ری   سر گشته بانوان حرم گرد شاه دین  چون دختران نعش به پیرامن جدی   نه مانده غیر او، کسی از یاوران قوم […]

بوي بهشت مي وزد از کربلاي تو

بوي بهشت مي وزد از کربلاي تو اي کشته باد! جان دو عالم فداي تو   دیوانه وار، آمده ام تا به قتلگاه وقتی به استغاثه شنیدم، صدای تو   نقدینه ام که داشتم از اشک و خون  دل تقدیم کرد دیده به گنبدنمای تو   در حیرتم چه شد؟ که نشد آسمان، خراب وقتی […]

ای شه که جبرئیل امین شد، غلام تو

ای شه که جبرئیل امین شد، غلام تو شد پایدار دین خدا از قیام تو   چون ابر نوبهار، بریزد ز دیده اشک آید چو بر زبان محبّ تو، نام تو   با آنکه بود آب، برای همه حلال ای چشمه حیات! چرا شد حرام تو؟   در حیرتم که بر لب آب از عطش چرا شاها! کبود شد لب یاقوت فام تو؟   […]

کِی خوانده‌اند بر سرِ نی، مصحف این چنین؟

کِی خوانده‌اند بر سرِ نی، مصحف این چنین؟ جان را نهاده‌اند کجا بر کف این‌چنین؟   بر عرش نِی، تلاوت قرآن کند که: آه! ز آیینه‌ای که مانده به کنج رف،‌این‌چنین   از مکر نهروانی دشمن عجیب نیست بالا رود ز نیزه اگر مصحف این‌چنین!   آیا شنیده‌اید که: در ظهر خون، کسی معراج رفته […]

به بام بر شده ام از سپیده ی تو بگویم

به بام بر شده ام از سپیده ی تو بگویم اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم   اذان به وقت گلویی که قطعه قطعه غزل شد غزل غزل شده ام تا قصیده ی تو بگویم   غزل غزل شده ام ای شهید عشق که چون گل ز عاشقان گریبان دریده ی تو بگویم […]