چشمم از اشک پُر و مشک من از آب، تهی است

چشمم از اشک پُر و مشک من از آب، تهی است جگرم، غرقه به خون و تنم از تاب، تهی است گفتم از اشک کنم، آتش دل را خاموش پُر ز خوناب بُوَد، چشم من؛ از آب، تهی است به روی اسب، قیامم، به روی خاک، سجود این نماز ره عشق است ز آداب، تهی […]
لب خشکیدهی من ساحل و این دیده چون دریاست

لب خشکیدهی من ساحل و این دیده چون دریاست میان موج این دریا، جمال دلبرم پیداست قلم، تیر است و جوهر، خون و دفتر، وادی علقم در این دفتر، هماره مشق سقّا، سیّدی مولاست شده فرقم دو تا امّا کلام من، یکی باشد که جان رفت و هنوزم، نام جانان، ذکر این لبهاست بیا، مولا! […]
چو دید، تشنهی لبهای خشک او، دریاست

چو دید، تشنهی لبهای خشک او، دریاست به آب، خیره شد و نالهاش ز دل برخاست که آب! از چه نگردیدی از خجالت، آب؟ تو موج میزنی و تشنه، یوسف زهراست ز یک طرف تو زنی نعره از جگر در بحر ز یک طرف به حرم، بانگ «العطش» برپاست قسم به فاطمه! هرگز تو را […]
در خیمهگه نیافت چو درمشک آب، آب

در خیمهگه نیافت چو درمشک آب، آب آن گه سکینه کرد به سقّا، خطاب: آب سیرابتر ز لعل بدخشان چو داشت، لب موج شرر فکند بر آن لعل ناب، آب عالم به سیل اشک نشَست آن زمان که گفت سرچشمهی حیات دو عالم به باب، آب اذن نبرد، سرو لبتشنگان نداد فرمود با محیط ادب […]
جواب رد دادی، خاندان مادریات را

جواب رد دادی، خاندان مادریات را که آشکار کنی، غیرت برادریات را عمو تو باشی و اهل حرم جواب نگیرند؟ فرات منتظر است، اقتدار حیدریات را کسی ندید، که یک لحظه هم بروز ندادی در آن شکوه عقابی، دل کبوتریات را اگرچه کینهی آن قوم، خون پاک تو را ریخت زبان گشود عرب، قصّهی دلاوریات […]
مشک برداشت که سیراب کند، دریا را

مشک برداشت که سیراب کند، دریا را رفت تا تشنگیاش آب کند، دریا را آب روشن شد و عکس قمر افتاد در آب ماه میخواست که مهتاب کند، دریا را تشنه میخواست ببیند لب او را دریا پس ننوشید که سیراب کند، دریا را کوفه شد، علقمه؛ «شقّالقمر»ی دیگر دید ماه افتاد که محراب کند، […]
سخنرانی روز تاسوعای محرم 1393

مورخ 12 / 08 / 1394 (مصادف با روز تاسوعا) حجت الاسلام کاشانی در محضر آیت الله باقری کنی به سخنرانی پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.