مناجات او را سرحال آورده بود

شب به شهرستان نائین رسیدیم. برای نماز و شام توقف کردیم. بعد از شام دیدم هم او خسته است و هم خودم. گفتم: «بهتر است شب را همین جا داخل ماشین بخوابیم و صبح دوباره به راهمان ادامه دهیم.» قبول کرد. در کوچهای کنار مسجد جامع نائین ماشین را پارک کردم و هر دو داخل […]
زمان مرگ

پیش از تصرف پنجوین، برای شناسایی همراه با حسین یوسف اللهی زیر یک ارتفاعی رفته بودیم. (نزدیک گمرک عراق). عراقیها مقاومت میکردند. نزدیک ارتفاع که شدیم، یک عراقی با کالیبر 50 از بالای تپّه ما را زیر آتش گرفت. شهید حسین یوسف اللهی بالای درختی رفت که میوههای کوچک قرمز و ترشمزه داشت، شروع به […]