هفده شبانه روز!

ـ »از جبهه بگو!» ـ «هیچ خبری نیست!» ـ «پس این همه مجروح و شهید؟!» به من نگاهی کرد و نگذاشت حرفم تمام شود. گفت: «کسی که اینجاست، نمیتواند حال بچّههای جبهه را درک کند!» چند لحظه چیزی نگفت. انگار تمام سختیهای جبهه را یکییکی برای خودش مرور میکرد تا اینکه گفت: «توی عملیات خیبر، […]