در محل غیبت نمیماند

اگر غیبتی میشنید یا حرفهایی که به کنایه موجب تضعیف انقلاب میشد، چهرهاش برافروخته میشد. دو دستش را به هم میمالید و بعضاً در آن محل نمیماند و کسی هرگز او را عصبانی ندید. منبع: کتاب سلام سردار، ص 48.
اولین هدیهی مردمی

اوایل جنگ، برای مأموریتی از «سنندج» به «کرمانشاه» رفتم. در محل اعزام نیروهای «سپاه کرمانشاه»، اولین هدیهی مردمی که یک بستهی کوچک بود، به دستم رسید. بسه را باز کردم. مقداری خشکبار بود و تکّه کاغذی که روی آن نوشته بود: «برادر رزمنده! این خوراکی را از پسانداز خودم خریده ام؛ نوش جانت. انشاءالله پیروز […]