گریه ی شخصی از بنی اسد

به نقل از ابن عساکر با سند خود از هاشم بن محمّد: چون آب بر قبر حسین (ع) جاری کردند، پس از چهل روز که آب فرونشست و اثر قبر محو شد، بادیه‌نشینی از بنی اسد آمد. مشت مشت از خاک برمی‌گرفت و می‌بویید تا آن‌که به قبر حسین (ع) رسید و گریه کرد و […]

گریه‌ی اهل بیت امام صادق علیه السلام

ابن قولویه با سند خویش از عبدالله بن غالب نقل می‌کند: خدمت امام صادق (ع) رسیدم و مرثیه‌ی امام حسین (ع) را خواندم. چون به این‌جا رسیدم که: «لَبَلِيَّةٌ تَسْقُوا حُسَيْناً         بِمِسْقَاةِ الثَّرَى غَيْرُ التُّرَابِ‏»  بانویی از پشت پرده شیون کرد که: وای پدرم!     قال ابن قولویه: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ […]

گریه‌ی فاطمه دختر امام حسین علیه السلام

خوارزمی با سند خود از مفضل بن عمر جعفی نقل می‌کند: شنیدم امام صادق (ع) از پدر خود، از جدش امام سجّاد (ع) نقل می‌کرد: چون حسین (ع) شهید شد، کلاغی آمد و خود را به خون او آمیخت و پرواز کرد و در مدینه روی دیوار خانه‌ی فاطمه دختر امام حسین (ع) (فاطمه‌ی صغری) […]

گریه‌ی همسر امام حسین علیه السلام

از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: چون امام حسین (ع) شهید شد، همسر او (از بنی کلب) برای او ماتم به پا کرد و گریست و زنان و خادمان هم گریه کردند تا آن‌که اشکهایشان تمام شد. در این بین، یکی از کنیزان را دیدند که می‌گرید و اشک فراوان دارد. از او […]

گریه‌ی خاندان پیامبر و اصحاب بر امام حسین علیه السلام و گریه‌ی امّ سلمه 3

 فتّال روایت می‌کند: روزی امّ سلمه می‌گریست. گفتند: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: فرزندم حسین کشته شد. رسول خدا (ص) را از هنگام وفات جز همین امشب در خواب ندیده‌ام. به آن حضرت عرض کردم: پدر و مادرم فدایت! چرا پژمرده می‌بینمت؟ فرمود: از اوّل شب مشغول کندن قبر حسین (ع) و اصحابش بودم.   قال […]

گریه‌ی خاندان پیامبر و اصحاب بر امام حسین علیه السلام و گریه‌ی امّ سلمه 2

طبرانی با سند خویش از سلمان نقل می‌کند که: پیش امّ سلمه رفتم. گریه می‌کرد. پرسیدم: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: رسول الله (ص) را در خواب دیدم که بر سر و صورتش خاک بود. پرسیدم: چه شده است یا رسول الله؟ فرمود: شاهد شهادت حسین (ع) بودم.     قال الطّبرانیّ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ […]

گریه‌ی خاندان پیامبر و اصحاب بر امام حسین علیه السلام و گریه‌ی امّ سلمه 1

 شیخ طوسی با سند خویش از عبدالله بن عبّاس نقل می‌کند: در خانه‌ی خود خوابیده بودم که از خانه‌ی امّ سلمه همسر پیامبر خدا (ص) صدای شیون بلندی شنیدم. مرا به طرف خانه‌اش بردند. مردم مدینه از زن و مرد رو به آن‌جا داشتند. چون به آن‌جا رسیدم، گفتم: ای مادر مؤمنان! چرا ناله و […]

گریه‌ی امام رضا علیه السلام بر امام حسین علیه السلام

علامه‌ی مجلسی به نقل از برخی تألیفات متأخّرین از قول دعبل خزاعی چنین نقل می‌کند: در مثل چنین روزهایی خدمت مولایم علیّ بن موسی الرّضا (ع) رسیدم. اندوهگین و ماتم‌زده نشسته بود و اصحابش پیرامون او بودند. چون مرا دید که می‌آیم، فرمود: آفرین بر تو ای دعبل! مرحبا به یاور ما با دست و […]

گریه و اندوه امام کاظم علیه السلام بر امام حسین علیه السلام

شیخ صدوق با سند خویش روایت می‌کند که امام رضا (ع) فرمود: محرم ماهی است که مردم عصر جاهلیت، جنگ در آن را حرام می‌دانستند، ولی در این ماه خون‌های ما را مباح شمردند و ریختند، حرمت ما را شکستند، فرزندان و زنانمان را به اسیری گرفتند و آتش به خیمه‌های ما زدند و اموالمان را […]

عاشورا، روز گریه

 شیخ صدوق با سند خویش از عبدالله بن فضل هاشمی نقل می‌کند: به امام صادق (ع) عرض کردم: یابن رسول الله! چگونه روز عاشورا، روز مصیبت و غم و ماتم و گریه شد، امّا روز رحلت رسول خدا (ص)، روز وفات فاطمه (ع) و روز شهادت امیر المؤمنین (ع) و روز کشته شدن امام مجتبی […]

گریه‌ی امام صادق علیه السلام بر امام حسین علیه السلام 2

شیخ کلینی با سند خویش از داوود رقی نقل می‌کند: در حضور امام صادق (ع) بودم. آب طلبید. چون نوشید دیدم که چشمانش پر از اشک شد، فرمود: ای داوود! لعنت خدا بر قاتل حسین (ع)! هیچ بنده‌ای نیست که آب بنوشد و حسین (ع) و اهل بیت او را یاد کند و بر قاتل […]

گریه‌ی امام صادق علیه السلام بر امام حسین علیه السلام 1

شیخ طوسی از عبدالله بن سنان روایت می‌کند: روز عاشورایی خدمت امام صادق (ع) رسیدم. او را اندوهگین و گریان دیدم. عرض کردم: ای پسر پیامبر! گریه‌تان برای چیست؟ خدا چشمتان را گریان نکند. فرمود: مگر غافلی؟ آیا نمی‌دانی در مثل چنین روزی حسین (ع) شهید شده است؟ گفتم: سرورم! درباره‌ی روزه‌ی این روز نظرتان […]

گریه‌ی امام محمّد باقر علیه السلام 2

 مسعودی روایت می‌کند: کمیت شاعر به مدینه آمد و خدمت امام باقر (ع) رسید. با آن‌که شب، حضرت اجازه‌ی ورود داد. برای امام شعر خواند. چون به این بیت رسید: کشته‌ی کربلا که نیرنگ به او زدند، میان غوغای امّت و فرومایگان. حضرت فرمود: اگر مالی داشتیم تقدیم می‌کردیم، ولی پاداش تو همان سخنی است […]

گریه‌ی امام محمّد باقر علیه السلام 1

 خزار قمی با سند خویش از کمیت نقل می‌کند: خدمت سرورم امام محمّد باقر (ع) رسیدم و عرض کردم: ای پسر پیامبر! من درباره‌ی شما اشعاری گفته‌ام. اجازه می‌دهید بخوانم؟ فرمود: این ایام، ایام البیض است. گفتم: درباره‌ی شماست. فرمود: بخوان. شروع به خواندن کردم: روزگار مرا خنداند و گریاند. روزگار از این تحولات بسیار […]