صداي درد به آن سوي زور و زر نرسيد

صداي درد به آن سوي زور و زر نرسيد صدا مقابل خود ماند، دورتر نرسيد صدا نجيب تر از قطره هاي باران بود ولي به هرزه علفهاي کور و کر نرسيد مگر کبود به پهلوي مادرش ننشست؟ مگر که سرخ به پيشاني پدر نرسيد؟ مگر مصيبت ياران رفته نوش نکرد؟ هزار زخم به بال و […]
لاله اي بود که با داغ جگر سوخته بود

لاله اي بود که با داغ جگر سوخته بود آتشي در دل سودا زده افروخته بود شرم دارم که بگويم تن مسموم تو را خصم با تير به تابوت به هم دوخته بود جگرش پاره شد از نيشتر زخم زبان در لگن خون دلي ريخت که اندوخته بود ارث از مادر خود بُرد غم و […]