خاستگاه ها، ایدئولوژی و ساختار «حزب التحریر»

«حزب التحریر» را «تقی الدین النبهانی» محقق اسلامی فلسطینی الاصل، در سال 1953 پایه گذاشت. پایه گذار حزب التحریر در ابتدا، حرفی از ضرورت تأسیس حکومت اسلامی به میان نیاورد، ولی بعدها این حزب به عنوان یک حزب بین المللی در آمد. نظریه سیاسی حزب التحریر بر پایه دو اصل قرار داشت: اول، نیاز به احکام و قوانین اسلامی موسوم به شریعت که شئون زندگی انسان (سیاست، اقتصاد، علوم و اخلاق) را در بر می گیرد. دوم، نیاز به حکومت اسلامی واقعی، زیرا یک جامعه عادل تنها در قالب چنین نظام سیاسی ای قابل دستیابی است. اسلام سیاسی متضمن ترکیب منحصر به فرد دین و سیاست است و میان دین و دولت جدایی وجود ندارد. حزب التحریر خود را نه یک سازمان مذهبی، بلکه یک حزب سیاسی می شناسد که ایدئولوژی اش بر پایه اسلام قرار دارد. حزب التحریر مانند اکثر گروه های مذهبی، مدعی رسالتی خدادادی برای دعوت مردم به اسلام و احیای سلطنت خداوند بر روی زمین است که نام آن را «خلافت» می گذارد. و با استفاده از قرآن و حدیث، از حقانیت ایدئولوژی خود دفاع می کند.
حزب التحریر، یک سازمان جنبش اجتماعی

در این مقاله به بررسی عوامل ظهور حزب التحریر ( حزبی تحت رهبری فلسطینی ها) در آسیای مرکزی پرداخته شده است و از دیدگاه نظریات مختلف در مورد جنبشهای اجتماعی علل آن را بررسی کرده است. نظریه کارکرد گرایی ساختاری به ما می گوید که این گروه به دلیل گرفتاری های اقتصادی و اجتماعی دوران گذار ( پس از شوروی) سر بر آورده است. نظریه بسیج منابع می گوید دست رس پذیری منابع انسانی، سازمانی، مالی، مشروعیتی، هویتی و نهادی می تواند ظهور حزب التحریر را در جمهوری های آسیای مرکزی توضیح دهد. مدعای نظریه فرایند سیاسی این است که ظهور حزب التحریر به فرصت های سیاسی ربط دارد؛ فرصت هایی که با افزایش سرکوب ها توسط دولت و نبود کانال های سیاسی جانشین ایجاد می شوند. بر اساس نظریه چارچوب سازی، این حزب توانست چارچوب های موفقی را به کار گیرد که با فرهنگ محلی و واقعیات سیاسی و اقتصادی موجود هم خوانی دارند. – اما طبق نظر مؤلف، فروپاشی و تجزیه اتحاد شوروی یک خلأ ایدئولوژیک را در بخش هایی از آسیای مرکزی به وجود آورده که حزب التحریر برای جبران این خلأ بوجود آمد.
حزب التحریر در آسیای مرکزی

حزب التحریر احتمالا در اوایل دهه 1990 تا اواسط آن در آسیای مرکزی فعال شد. به نظر می رسد که مبلغان اردنی، تحت پوشش تبلیغ اسلام، نخستین هسته ها را در ازبکستان تشکیل دادند. با این حال، این امکان نیز وجود دارد که ادبیات حزب التحریر در دهه 1980 به آسیای مرکزی، که آن زمان بخشی از شوروی بود، رسیده باشد. تحت هدایت «یوسف شیخ عبد القدیم زلوم»، جانشین نبهانی، حزب التحریر فعالیت های خود را در آسیای مرکزی پس از شوروی افزایش داد. واکنش دولت های منطقه به ظهور این حزب، اقدامات سرکوب گرانه علیه اعضای آن بود. با این حال، مقامات تاجیک، ازبک، قزاق و قرقیز نتوانسته اند فعالیت های این گروه را در کشورهای خود خنثی کنند. از آن جا که حزب التحریر به صورت مخفی عمل می کند، اعضایش در آسیای مرکزی شناخته شده نیستند. برآوردهای کلی صورت گرفته درباره تعداد اعضایش از دو هزار نفر تا صد هزار نفر بوده است. در این مقاله به بررسی جایگاه حزب التحریر در کشور های منطقه آسیای مرکزی به خصوص ازبکستان، تاجیکستان و قزاقستان پرداخته می شود.
حزب التحریر ازبکستان

خبر فعاليت اين حزب در ازبكستان اولينبار در اواسط دهه 1990 منتشر شد. به نظر ميرسد خاستگاه اين حزب در ازبكستان بوده و بعدها به تاجيكستان و قرقيزستان سرايت كرده است. انديشههاي اين جنبش برگرفته از آراي اخوانالمسلمين است، شيخ محمد تقي الدين النهباني، مؤسس حزب التحرير، درسال 1909 در روستاي اجزم در استان حيفا متولد شد. چگونگی تاسیس و ساختار فکری و فعالیتهای این حزب در ادامه مورد بررسی قرار گرفته است.
کفر و جهاد از منظر حزب التحریر

حزب التحریر جنبشی است که از چند دهه پیش در منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی بر پایه اسلام و با هدف احیای اسلام شکل گرفته است. حزب التحریر همچون فرقههای سلفیه و گروههایی نظیر اخوانالمسلمین، القاعده، طالبان و … گونهای از بنیادگرایی و مبارزه با مظاهر تجدد و نظام اجتماعی- سیاسی ملل غربی را در پیش گرفته است، اما تمرکز این گروه بر مسئله حکومت سیاسی و احیای خلافت اسلامی است. ویژگی اصلی حزب التحریر و حربه آنها کلام بلیغ و آتشین جهاد است. حزب التحریر با نظام کفر دانستن دموکراسی، آن را نظامی بشری و نه مبتنی بر وحی و تعالیم انبیا دانسته، معتقد است جوامع اسلامی نیز به رغم مسلمان بودن، افکار خویش را با آموزهای فرهنگ غرب و همچنین اندیشههای قومی، ملی و طایفهای ممزوج کردهاند و چون بسیاری از این اندیشهها در تضاد کامل با آموزههای اسلام و احکام شریعت است، انحراف از اسلام و گرایش به کفر را در پی خواهد داشت و در نتیجه جهاد با آنها واجب است. با این حال، از نظر سران حزب، فراگیری صنایع نظامی از ملل غربی در هر شکل آن، به دلیل اینکه نص صریح برای ممنوعیت آن وجود ندارد، مباح است.