نگاهى به کتاب «خلافت اموى»

«خلافت اموى» عنوان کتابى است از عبدالامیر عبددیکسون که با ترجمه گیتى شگرى در سال 1381 توسط انتشارات طهورى روانه‏ى بازار کتاب گردیده است. این اثر، تحقیقى ژرف در زمینه‏ى تاریخ اسلام و یکى از پر آشوب‏ترین دوران آن؛ یعنى دوران حکومت عبدالملک مروان (خلافت 65 – 86ق) است و در مقایسه با بعضى آثارى که در زمینه‏ى تاریخ اسلام منتشر مى‏شود، بسیار دقیق و عالمانه نگارش یافته است مقاله حاضر به معرفى و نقد کتاب فوق اختصاص دارد.

ابن اشعث‏

تحقیق درباره‏ى شخصیت‏هاى قرن نخستین هجرى، مخصوصاً افرادى که خود و خاندانشان در حوادث آن دوره نقش مؤثرى داشته‏اند، براى بررسى اوضاع سیاسى، اجتماعى و اقتصادى آن روزگار ضرورى است. یکى از این شخصیت‏ها عبدالرحمن بن محمد بن اشعث مى‏باشد که مهم‏ترین حادثه‏ى زندگى وى قیام او علیه حجاج بوده که این قیام یکى از حوادث مهم دوره‏ى مهم حکومت بنى‏امیه محسوب مى‏شود. در این مقاله سعى شده است علل این شورش، چگونگى گسترش آن، روند اوج‏گیرى مخالفت‏ها و قیام بر ضد بنى امیه، ماهیت و اهداف قیام کنندگان، موضع‏گیرى‏هاى ابن اشعث در سراسر آن ماجرا (که نزدیک بود خلافت اموى را سرنگون سازد)، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

توصیه امام حسین علیه السلام به صبر

خوارزمی گوید: امام سجّاد (ع) فرمود: پدرم این اشعار را تکرار می‌کرد و من آن‌ها را به خاطر سپردم. اشک در چشمانم آمد و تا می‌توانستم سکوت کردم، امّا عمّه‌ام زینب چون آن را شنید، گریست. وی نازک دل بود. اندوه و بی‌تابی بر او آشکار شد، دامن‌کشان نزد حسین (ع) رفت و گفت: برادرم! […]

امان نامه برای عباس و برادرانش

خوارزمی گوید: چون نامه را پیچید و مهر زد، مردی به نام عبد الله بن ابی  المحل به ابن زیاد گفت: ای امیر! وقتی علی بن ابی‌طالب در کوفه نزد ما بود، از ما خواستگاری کرد و ما دختر عموی خود امّ البنین دختر حزام را به همسری او دادیم و از او چهار پسر […]

روز ورود امام حسین علیه السلام به کربلا

خوارزمی گوید: امام حسین (ع) روز چهارشنبه یا پنج‌شنبه دوم محرم سال 61 وارد کربلا شد، برای یاران خود خطبه‌ای خواند و فرمود: امّا بعد، مردم بردۀ دنیایند، دین بر زبانشان است و در پی آنند، تا وقتی زندگی‌شان بگذرد. هرگاه با بلا آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند. سپس پرسید: آیا این‌جا کربلاست؟ گفتند: آری. […]

امام حسین علیه السلام در کربلا

بهبهانی به نقل از ابی مخنف نقل می‌کند: همه حرکت کردند تا به سرزمین کربلا رسیدند. روز چهارشنبه بود. اسب امام از حرکت بازایستاد. امام فرمود آمد و بر اسب  دیگری سوار شد. آن نیز حتّی یک گام جلو نرفت. امام، پیوسته اسب عوض کرد، تا هفت اسب و همه این‌گونه بودند. امام با دیدن […]

دیدار با عبیدالله بن حر

ابن اعثم گوید: امام آمد تا در «قصر بنی مقاتل» فرود آمد. آن‌جا خیمه‌ای دید و نیزه‌ای بر زمین کوبیده و شمشیری آویزان و اسبی کنار خیمه. پرسید: این خیمه از آن کیست؟ گفتند: از آن مردی به نام عبید الله بن حرّ جعفی. امام، حجّاج بن مسروق را در پی او فرستاد. وی به […]