آخرین دیدار من

خوب یادم هست صبح روز چهاردهم 1361 در همان دفتر نشسته بودیم که آقای محتشمیپور؛ سفیر وقتِ ایران در سوریه به من تلفن زد و گفت: هرچه سریعتر خودت را به سفارتخانه برسان، مطلب مهمی هست که میخواهم حضوری آن را به شما انتقال بدهم. من هم با عجله به سمت سفارت رفتم. وارد سفارتخانه […]
راه فرار را به ما نشان بدهید!؟

«… آن روز ما جلسهای در بعلبک لبنان داشتیم که فکر کنم آخرین دیدار من و حاج احمد همان جا بود. سرهنگ محمّد؛ معاون ژنرال مصطفی طلاس؛ وزیر دفاع وقت سوریه و چند افسر بلند پایهی سوری هم با ما به بعلبک آمده بودند. همگی از سوریه به طرف لبنان راه افتادیم. نزدیک اذان ظهر […]
قصهی آخرین زیارت

«… آن شب توی حرم خانم زینب (سلام الله علیها)، یک گوشهای نشست و تا وقت اذان صبح، یک روند نماز خواند، دعا و مناجات کرد و اشک ریخت. دورادور مراقبش بودیم. اصلاً این حاج احمد، حاج احمد همیشگی نبود. صدای اذان صبح که توی حرم پیچید، داشتیم آماده میشدیم تجدید وضو کنیم برای نماز […]
ما بازی خوردیم!

حسن باقری؛ دربارهی جمعبندی نهایی فرماندهان سپاه، پیرامون حضور نظامی ایران در جبههی سوریه – لبنان نیز مینویسد: «جلسهی فرماندهان لشکرهای سپاه با فرمانده کل سپاه 9/4/61» … برادر محسن رضایی راجع به سوریه صحبتهایی را مطرح کرد و گفت: از ابتدا که ما به سوریه رفتیم به این نتیجه رسیدیم که ارتش سوریه رسماً […]
ملت استثنائی

محمّد ابراهیم همّت؛ در جلسهی مسؤولین تیپ 27، حین عملیات رمضان میگوید: «… وقتی که برادر محسن رضایی؛ فرماندهی کل سپاه به حضرت امام گفت: آقا! مردم لبنان از ما انتظار دارند آنجا وارد عمل بشویم. امام فرمود: «شما در آن جا، ملّتی مثل ملّت ایران را به عنوان پشتیبان نیروهایتان ندارید. ملّت ایران، یک […]
امکانات را نادیده بگیر (یا عاقبت کار)

بنا بود صبح به همراه ایشان، بروید فرودگاه، برای اعزام مجدد به سوریه. حوالی نیمه شب بود که دو نفر از بچّههای سپاهی پادگان امام حسین (علیه السلام) به در خانهی حاجی مراجعه کردند. ما، در طبقهی بالا، داخل اتاق حاجی نشسته بودیم. حاجی رفت دم در و دقایقی بعد، با یک حالت آشفتهای برگشت […]
راه قدس از کربلا میگذرد

همزمان با مراجعت احمد متوسّلیان به تهران و پیرو انتقال اطلاعات و مشاهدات مسؤولین نظامی به فرماندهان کل قوا، امام خمینی به مسؤولین سیاسی و نظامی کشور گفت: «اقدام اسرائیل مبنی بر حمله به سوریه و لبنان، دسیسهای بوده تا ایران را از مسألهی اصلیاش، یعنی جنگ با رژیم جنگافروز صدّام باز دارد.» از این […]
هزار عدد تابوت

«… وقتی وارد سوریه شدیم، مردم از ما انتظار داشتند وارد عملیات بشویم. ما هم یک گردان نیرو را آماده کردیم تا با آنها علیه اسرائیل وارد عملیات بشویم. وقتی این گردان را برای وارد شدن به عملیات آماده کردیم – این خیلی درد است! – حتّی یک دستگاه آمبولانس نداشتیم. نیروهای ما در آنجا […]
تعارف بس است!

«… کاسهی صبر نیروها لبریز شده بود. همه به احمد فشار میآوردند که حاجی، چرا در سوریه زمینگیر شدهایم؟ پس کی می گذارند وارد عملی شویم؟ کار به حدّی بالا گرفت که هنگام بازدید رفعت اسد – برادر رئیس جمهور و مرد شمارهی دو حکومت سوریه – از پادگان زبدانی، احمد برای تعیین تکلیف بچّهها […]
صدور انقلاب (با خون سرخ)

«… وقتی که در شب بیست و یک خرداد ماه، ما وارد فرودگاه بین المللی دمشق شدیم، افرادی که برای استقبال آمده بودند، فکر میکردند که ما برای بازدیدی تشریفاتی و حضور در ضیافتی دو ساعته به سوریه آمدهایم! برادرها، تمامی مردم لبنان، شما را مرجع و ملجأ خود میدانند و معتقدند که فقط شما […]
بازار دمشق

آن روز متوسِّلیان حال دیگری داشت؛ مخصوصاً وقتی که برای زیارت مقام مقدّس «رأس الحسین (علیه السّلام)» به مسجد اموی دمشق رفته بود. علی نیکوگفتار صفا میگوید: «… خُب، ما نیروهای قدیمی حاج احمد بودیم؛ یعنی از وقتی که حاجی فرمانده سپاه مریوان بودف ما هم افتخار داشتیم کنارش باشیم. روحیهای که ما از ایشان […]
نمایندهی نظام (جمهوری اسلامی) در برابر اسرائیل

در روز یکشنبه ششم ژوئن 1982 مصادف با شانزدهم خرداد 1361، ارتش رژیم صهیونیستی تهاجم بیسابقهی خود را به مرزهای زمینی و دریایی کشور لبنان آغاز کرد. ارتش صهیونیستی در تهاجمی گسترده، ضمن یک پیشروی برق آسا (طی سه روز) خود را به بیروت – پایتخت لبنان – رسانده ضمن محاصرهی این شهر و قطع […]
شقیترین اشقیای روی زمین

«…. بعد از فتح خرّمشهر که به تهران آمده بودیم، یک روز حاج احمد گفت: برادرها، بیایید برویم ستاد منطقهی ده سپاه. همراه حاجی به آنجا رفتیم؛ سر وقت ماشینی که از عراقیها غنیمت گرفته بودیم. یک استیشن سفید رنگ بود که شیشههای پنجرهی بغل آن هم شکسته بود. بچّههای سپاه گفتند؛ حاج آقا، این […]
محضر امام (ره)

بعد از آزادسازی خرّمشهر مقرر شد فرماندهان سپاهی و ارتشی شرکت کننده در عملیات «الی بیت المقدس» ضمن سفر به تهران، در حسینیه جماران به محضر امام خمینی (ره) مشرف شوند. در روز موعود، فرماندهان خدمت امام رسیدند؛ امّا از متوسّلیان خبری نبود. محمّد کوثری از فرماندهان عملیاتی ارشد سپاه دربارهی این واقعه میگوید: «… […]