بررسي و نقد مناسبات ولايت و منتظران از ديدگاه تصوف گنابادي

يکي از شاخه هاي تصوف در دوره اخير، «گنابادي» ها هستند. اين گروه که شاخه اي از «نعمت اللهيه» اند، در موضوعات اعتقادي داراي عقايدي ويژه هستند. از جمله اين که در موضوع انتظار و چگونگي تحقق ولايت در دوران غيبت و نيز وظايف منتظران براي بهره مندي از اين ولايت، ديدگاه هاي خاصي دارند، مانند طرح ادعاي نوعي نيابت خاصه در امور معنوي و ولايي براي بزرگان خود به منظور هدايت مردم توسط ايشان در دوران غيبت، لزوم بيعت پيروان با قطب فرقه در جهت استکمال ايماني و پذيرش اعمال مومنان، بهره برداري خاص از القاب و عناوين، مانند قطب، شيخ، اوتاد و ابدال که اين کار به تدريج، اهميت و جايگاه خود امام معصوم و نقش وساطت فيض و هدايتگري ايشان را تضعيف مي کند، همچنين طرح مساله اجازه در دوران غيبت و رساندن امتداد اين اجازات به امام زمان (عج) و نيز سرسلسله ولايي آن ها به اميرالمومنين (ع).
نتيجه تبيين اين مناسبات آن است که از ديدگاه گنابادي ها، تحقق انتظار صحيح و هدايت در عصر غيبت، بر وجوب شناخت و معرفت اقطابي مبتني است که از سلسله ائمه اجازه خاص دارند و داراي الهامات غيبي و قدرت خاص هدايت معنوي از سوي ائمه (ع) هستند.

بازنمايي جايگاه انديشه مهدويت در قيام زيد بن علي

نافرجامي «قيام توابين» و «قيام مختار» و افزايش انحراف ها و ظلم و جور بني اميه سبب شد زيد بن علي در سال 122ق. به پاخيزد. هرچند اين قيام نيز نافرجام و زودگذر بود، زمينه ساز شكل گيري فرقه زيديه و قيام ديگر زيديان، مانند يحيي بن زيد و نفس زكيه و ساير شيعيان شد. اين قيام ها در بيش تر موارد، نافرجام و گذرا بودند؛ هرچند در برخي موارد به تشكيل حكومت نيز انجاميد، مانند علويان طبرستان، زيديه يمن و ادريسيان مغرب. زيديه در بحث امامت و مهدويت، مانند مهدويت نوعي، عقايدي متفاوت از شيعه اماميه دارد. «مهدويت نوعي» از عقايدي است که عمدتا با آموزه هاي مشهور اهل سنت سازگار است؛ اما شواهد متعددي گوياي مطرح بودن اين عقيده در فرقه زيديه است که خود انشعابي است از شيعه مي باشد. در اين نوشتار سعي شده است جايگاه امامت و مهدويت و مراد از مهدويت شخصيه و نوعيه در قيام زيد تبيين گردد.

تفسير آيه خلافت از ديدگاه شيخ صدوق

شيخ صدوق رحمه اله علاوه بر تبحر در فقه و حديث و کلام، در عرصه تفسير شخصيتي کم نظير است. اين مقاله درصدد است با بررسي مطلع کتاب شريف «کمال الدين» و تفکيک مباحث و نکاتي که ايشان، از آيه سي ام سوره بقره استخراج كرده است، جايگاه شيخ صدوق را در عرصه تفسير نشان دهد. اين نوشتار، با تقسيم بندي مباحث، در شش موضوع کلي و بيان نکته ها، سامان يافته، که علاوه بر نشان دادن مذاق صدوق، با استناد به آيات قرآن، نکاتي مهم و اساسي در عرصه «امامت» و «مهدويت»، مطرح مي سازد.

واکاوي توقيت و آسيب هاي آن در اديان ابراهيمي

يکي از آموزه هاي مشترک اديان ابراهيمي، اعتقاد به يک «منجي موعود» است که در پايان تاريخ، براي ايجاد صلح و امنيت و برقراري عدالت و ريشه کن کردن ظلم و فساد از جامعه بشري ظهور مي کند. اين اعتقاد، در بين پيروان اديان ابراهيمي، آن قدر داراي اهميت و اشتياق است که هريک از پيروان، آرزوي درک چنين ايامي را در سر مي پروراند. بنابراين، يکي از موضوعاتي که در بين پيروان اديان ابراهيمي مورد بحث و گفت و گو قرار مي گرفته، «توقيت» يا «تعيين زمان آمدن منجي موعود» است و اين مسئله به اين نكته منجر شده كه بعضي افراد، زمان خاصي را براي آمدن منجي معين و بالتبع شور و شوق کاذبي را، ولو براي مدت کوتاهي در بين مردم ايجاد کنند. توقيت، مخصوصا زماني که از جانب علما مطرح شده، پيامدهاي جبران ناپذيري براي آن دين و پيروان داشته است. اين نوشتار ابتدا اصل مشروع بودن «توقيت» را بر اساس متون مقدس هر دين و گفتار علما بررسي و سپس آسيب هايي را که توقيت براي آن دين و پيروان آن ايجاد مي کند، تبيين و ترسيم مي سازد.

کارکردهاي موعود باوري در آيين يهود

انديشه «مسيحا» و «موعود» در تاريخ آيين يهود، همواره با اختلاف ها و فراز و نشيب هايي همراه بوده است؛ اما آيا باور داشت موعود، در عرصه هاي تربيتي و اجتماعي، براي يهوديان داراي فوايد و دستاور دهايي بوده است؟ اين جستار با روش توصيفي – تحليلي به سوال مذكور پاسخ داده و معتقد است باور داشت موعود در آيين يهود، امري صرفا اعتقادي نبوده، بلکه بسته به کيفيت اعتقاد به آن، کارکردهايي براي يهوديان به عنوان پيروان دين الاهي، نه به عنوان ديني سياسي و ابزار دردست صهيونيسم؛ در برداشته است و در واقع اين باور، مکانيسم و اهرمي براي تحقق برخي از آرمان هاي آيين يهود به شمار مي رود.
به عبارت ديگر: اعتقاد به موعود، همواره براي يهوديان دستاوردها و کارکردهايي در عرصه معرفتي- اعتقادي، چون شريعت گرايي و ترغيب به توبه داشته و در عرصه اخلاقي- تربيتي، کارکردي چون اميد افزايي و الگوسازي؛ و در عرصه اجتماعي- سياسي، کارکردي چون پويايي و صبر افزايي، در پي داشته است.

وجوه الگويي آرمان شهر مهدوي در جامعه امروز

کاربردهاي «جامعه آرماني دين» مهدويت در بدنه جامعه منتظر، از جمله مسائل مهم و قابل توجهي است که به دليل نقش اجتناب ناپذير آن در تحقق الگويي روشمند که بتواند اهداف و انتظارات جامعه ديني را فراهم کند، مورد توجه محققان و انديشمندان قرار گرفته است؛ به ويژه اين که امروزه وجود تمايلات ديني در جوامع جهاني و حضور تاثيرگذار و انکارناپذير دين، به سرعت در حال توسعه است. جامعه منتظر، در صورتي مي تواند در ترسيم وضعيت آينده جهان، جامعه اي با کيفيت و اثر گذار و الگويي براي ديگر ملت ها باشد که بر اصول و آرمان هاي خود پافشاري كند و بايسته هاي جامعه آرماني دين (مهدويت) را سر لوحه فعاليت خود قرار دهد. تبين کاربردهاي جامعه آرماني دين (مهدويت)، از قبيل کارکرد سياسي با هدف تاثير گذاري بر آينده جوامع، کارکرد فرهنگي متاثر از فرهنگ انتظار، کارکرد عقيدتي، با هدف عمق بخشي و اصلاح باورها و بومي سازي آن در متن جامعه منتظر؛ مي تواند گام موثري به منظور برنامه ريزي و حرکت به سوي ساختن آينده اي درخشان و نهايتا زمينه سازي براي ظهور امام عصر? تلقي گردد.

بررسي و نقد ديدگاه هاي جوئل ريچاردسون در زمينه مهدويت

نگاه اديان و مکاتب مختلف در مورد «آخرالزمان» و «منجي»، شباهت ها و تفاوت هايي دارد. صاحب نظران هريک از مذاهب نيز با استناد به منابع پذيرفته شده در مکتب خويش، به تبيين ديدگاه ديني در اين زمينه مي پردازند و گاه در موارد اختلافي، گريزي تخطئه وار به نگاه مذاهب ديگر در زمينه نجات در آخرالزمان مي زنند. در سال هاي اخير، جرياني فكري درميان گروهي از پيروان مسيحيت پروتستان شکل گرفته که درصدد اثبات تعارض شديد نگاه اسلام و مسيحيت در مورد حوادث آخرالزمان و ظهور منجي است. از جمله سردمداران اين ديدگاه «جوئل ريچاردسون» است که با طرح نظريه «ضدمسيح اسلامي» شکل علمي و مستدلي به اين تعارض داده و نظريه وي به طور گسترده اي مورد استقبال برخي دين مداران مسيحيت قرار گرفته است. اين نوشتار، در گام اول به بررسي سابقه فکري ريچاردسون و زمينه هاي طرح و تقويت نظريه وي پرداخته و استنادات او به منابع ديني مسيحيت و اسلام و نيز ادعاهاي او را بررسي و ارزيابي كرده است. طرح اشکالات روشي و محتوايي سخنان ريچاردسون، ذکر وجوه مثبت و منفي تحقيقات او و نيز راستي-آزمايي و نقد درون ديني و برون ديني آراي وي، به ويژه نظريه ضدمسيح اسلامي، از ديگر مباحث طرح شده در اين مقاله است. روش تحقيقي اين نوشتار، کتابخانه اي ـ نرم افزاري بوده و با نگاه توصيفي ـ تحليلي نگاشته شده است.

نقد وبررسي نشانه هاي ظهور در سه اثر از شيخ ابوالحسن مرندي

تغيير سبک زندگي طبقه اي خاص در جامعه ايران که به ويژه از طرف طبقه روشنفکر و به اصلاح فرنگ رفته در کشور ملموس بود و فشارهاي اقتصادي و سياسي، به ويژه واقعه اي نو با نام مشروطه موجب سردرگمي تعدادي از متدينين گرديد و گمان به نهايت رسيدن ظلم و جور وعده داده شده قبل از ظهور را داشتند. از اين رو، يکي از دوره هاي پرکتاب در زمينه مهدويت، دوره قاجاريه محسوب مي گردد و نويسندگاني مانند علي اصغر بروجردي، سيد اسماعيل نوري، شيخ ابوالحسن مرندي و گورتاني از جمله وعاظي بودند که در اين زمينه تاليفاتي به جا گذاشته اند؛ اما عدم دقت علمي، تحليل هاي اشتباه و استفاده از روايت هايي بدون سند، ميراثي مذموم از برخي کتاب ها به يادگار نهاده که در دوره معاصر نيز برخي از سخنرانان و نويسندگان به آن ها استناد مي کنند. در اين مقاله به بررسي يکي از اين مولفين به نام شيخ ابوالحسن مرندي و کتاب او با عنوان مظهر الانوار، جرائد سبعه و مستطرفات آن که منبعي است براي افراد ذکر شده پرداخته ايم. نتايج اين تلاش گوياي اين است که اين فرد روايت هايي جعلي، بدون سند و تحليل هاي منطبق با خواسته هاي سياسي خود را به نام نشانه هاي ظهور گسترش داده است.

روش شناسي و گونه شناسي مصادر تاريخ الحجه بحارالانوار

علامه مجلسي در «تاريخ الحجه» که بخشي از کتاب بحارالانوار است، به گزينش و گزارش روايات مهدويت پرداخته است. مساله اصلي اين پژوهه، روش شناسي روايي و گونه شناسي مصادر علامه مجلسي (ره) در اين بخش است. نتايج بررسي و ارزيابي «تاريخ الحجه» نشان داد که علامه در روش شناسي خود از فهم متن و فهم مقصود بهره جسته و ژرف انديشانه به چينش و تحليل روايات مهدويت پرداخته است. ايشان پس از احراز صحت متن از طريق توجه به اختلاف نسخه ها، تصحيف و توجه به تقطيع، به دنبال فهم متن به واسطه بررسي غريب الحديث ها و توجه به بلاغت و خانواده حديث است و از طريق گردآوردن قرينه هايي چون آيات قرآن کريم، عقل باوري، تاريخي نگري به دنبال کشف مراد جدي و مقصود اصلي معصوم مي باشد. تنوع، اعتبار و اصالت سه ويژگي مصادر مجلسي در«تاريخ الحجه» به شمار مي آيد.

نقش امام در نظام آفرينش

ضرورت وجود امام و حجت آسماني در هر زمان، از ديرباز در بيان پيشوايان و انديشمندان ديني مطرح بوده و بر آن دلايلي اقامه شده است. غيبت و عدم حضور ظاهري امام مهدي (عج) و سوالات مربوط گوياي آن است که وجوب وجود امام معصوم بر کره زمين و آثار مترتب بر وجودشان به تحليل بيش تري نياز دارد. از اين رو، ما همچنان با اين پرسش روبه رو هستيم: وجوب وجود امام معصوم و حجت خدا با بدن عنصري و خاکي بر روي زمين حتي در صورت غيبت ايشان چگونه قابل تبيين بوده و چه آثاري بر آن مترتب است؟ به نظر مي رسد دليل واسطه فيض از مهم ترين دلايل ضرورت وجود امام معصوم در هر زمان باشد، تا در پرتو اين حقيقت، وجود امام مهدي (عج) حتي در حالت نهان زيستي ضروري باشد. در اين نوشتار با تحليل جايگاه و نقش فاعلي امام در پيدايش موجودات، به جايگاه امام در دوام و بقاي موجودات پرداخته و اثر وجودي امام را با عنوان تحقق بخش هدف خلقت، امام هدف غايي خلقت، امام محور خلقت، و امان بودن امام براي مردم بررسي مي کند. اين مقاله با روش توصيفي- تحليلي و با تکيه بر آيات نوراني قرآن در صدد تبيين اين واقعيت است.

درآمدي بر معرفت شناسي مهدويت

«معرفت شناسي مهدويت» نوعي معرفت شناسي مقيد يا مضاف است که با نگاهي عقلي به تحليل معرفت هاي حاصل از مهدويت پرداخته و به سوالاتي از اين قبيل پاسخ مي دهد: آيا معرفت يقيني به گزاره هاي مهدوي امکان دارد؟ راه ها و منابع معرفت به گزاره هاي مهدوي کدامند؟ آيا گزاره هاي مهدوي اساسا صدق و کذب پذيرند يا نه؟ در صورت صادق بودن، صدق آن ها به چه معناست و چگونه مي توان صدق شان را اثبات کرد؟ نگارنده بر اين باور است که با قواي ادراکي حس، عقل و قلب؛ علم حصولي و حضوري مي توان به مسائل مهدويت معرفت يقيني پيدا کرد. معرفت يقيني يا بايد بديهي و در قالب اوليات و وجدانيات باشد و يا از راه برهان حاصل گردد. با توجه به نظريه مبناگروي، اگر برخي گزاره هاي مهدوي از سنخ قضاياي حقيقتا بديهي؛ يعني اوليات و وجدانيات باشند، خود موجهند و به توجيه و اقامه دليل نيازي ندارند؛ چرا که صدق آن ها ذاتي شان است. در غير اين صورت، توجيه گزاره هاي مهدوي بر اساس برهان و استدلال صورت مي گيرد. حق آن است که در گزاره هاي مهدوي، وجدانيات که حقيقتا بديهي اند و نيز محسوسات و متواترات که قريب بديهي اند؛ وجود دارد.

نقد و بررسي ادله نقلي قاديانيه، در موعود انگاري غلام احمد قادياني

«ميرزا غلام احمد قادياني»، يکي از مدعيان مهدويت در بين اهل سنت شناخته مي شود که در آغاز قرن بيستم ميلادي در کشور هندوستان ظاهر شد و پس از او، پيروانش دامنه فعاليت هاي اين فرقه را به پاکستان و برخي از کشورهاي اروپايي و آفريقايي گسترش دادند.
غلام احمد، احاديثي را که درباره امام مهدي (عج) وارد شده و ايشان را از اولاد حضرت فاطمه (ع) معرفي مي کند؛ ضعيف دانسته و با توجه به حديثي که در بعضي از کتاب هاي اهل تسنن نقل شده و بيش تر علماي اهل سنت آن را نامعتبر دانسته اند؛ بر اين عقيده است که مهدي همان عيسي است و در ادامه با اين ادعا که روح حضرت عيسي (ع) در او تجلي يافته، خود را «مهدي موعود» معرفي مي کند.
قادياني در اين موضوع، ادله و نشانه هايي کلي، از قبيل الهام، پيشگويي و مباهله را مطرح کرده است؛ ما در اين نوشتار، به نقد و بررسي ادله نقلي وي که در باب علائم ظهور و يگانگي عيسي و مهدي (ع)، مطرح کرده است، خواهيم پرداخت.

ارزيابي رهيافت هاي مفسران فريقين ذيل آيه 5 سوره قصص

در قرآن کريم و روايات معصومان (ع)، آياتي وجود دارند که در خصوص آينده زمين و وارثان حقيقي آن و حکومتي سرشار از عدل و داد سخن مي گويند. از جمله آياتي که در اين موضوع سخن مي گويد، آيه پنجم سوره قصص است که از پيشوايي و وراثت مستضعفان سخن گفته است. در منابع روايي و تفسيري فريقين ذيل اين آيه، رواياتي نقل شده که بر اساس آن ها مصاديق متفاوتي براي وارثان زمين معرفي مي شوند. ديدگاه عموم مفسران شيعه اين است که تنزيل و تفسير آيه، بني اسرائيل است و بر اساس مفاد آيات و احاديث شيعي که با ظاهر آيات شريفه هماهنگ مي باشند، تاويل يا مصداق اتم وارثان زمين، ائمه اطهار (ع) و امام مهدي (عج) و ياران آن حضرت هستند و وعده وراثت بر زمين، به عصر ظهور امام مهدي (عج) اختصاص يافته است؛ اما مفسران اهل سنت؛ ضمن عدم توجه به روايات اهل بيت (ع) اين تنزيل و تفسير را براي آيه پذيرفته؛ اما به تاويل يا مصداق اتم آيه (يعني ائمه طاهرين (ع)) اشاره اي نکرده اند.

شاخصه هاي سياسي توسعه و پيشرفت از منظر اسلام با تکيه بر حکومت امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

توسعه و پيشرفت در غرب مدرن، بدون کاربست شاخصه هاي سياسي، ميسر نيست، اما لزوم کاربرد آن در مردم سالاري ديني و در نظام مهدوي، در سايه از ابهام قرار دارد، موضوعي که پژوهشگران بدان بي توجه مانده اند. از اين رو، با اين پرسش مواجه هستيم که شاخصه هاي سياسي توسعه و پيشرفت از منظر اسلام و در حکومت امام مهدي (عج) چيست؟ به نظر مي رسد اين شاخصه ها در نظام ليبرال دموکراسي، مردم سالاري ديني و در نظام مهدوي در دو بعد کمي و کيفي تفاوت هاي اساسي دارند. غرض آن که ضرورت دستيابي به نظام مهدوي را در پرتو کالبدشکافي شاخصه هاي سياسي توسعه و پيشرفت نشان دهيم. اين مقاله رسيدن به چنين هدفي را با روش توصيفي-تحليلي – مقايسه اي دنبال مي کند. ضرورت تاسيس نظامي پساليبرال دموکراسي براي دستيابي به نظام مهدوي از نتايج اين نوشتار است.