گریهی زکریا بر امام حسین علیه السلام

دیلمی با سند خود از سعد بن عبدالله قمی نقل میکند: چهل و چند مسئلهی دشوار که پاسخی برای آنها نیافته بودم آماده کردم و در سامرا خدمت مولایم حضرت امام حسن عسکری (ع) رسیدم. به در خانهی آن حضرت رسیده و اجازه خواستیم و اجازهی ورود داده شد. چون به خدمتش رسیدیم و فروغ […]
خطبهی حضرت زینب علیه السلام در شام

طبرسی گوید: شیخ صدوق از بزرگان بنی هاشم و دیگران روایت میکند: چون امام سجّاد (ع) و اهل بیت بر یزید وارد شدند و سر امام حسین (ع) را آورده، جلو یزید در تشتی گذاشتند، با چوبی که در دست داشت، شروع کرد به زدن بر دندانهای آن حضرت و این اشعار را میخواند: (لَعِبَتْ […]
بردن اهل بیت علیه السلام به شام 9

سیّد بن طاووس از ابن لهیعه حدیثی نقل میکند که در بخشی از آن آمده است: مشغول طواف بودم، مردی را دیدم که میگفت: خدایا مرا بیامرز! گرچه فکر نمیکنم بیامرزی. گفتم: بندهی خدا از خدا پروا کن و چنین مگو. اگر گناهانت به اندازهی قطرات باران و برگ درختان هم باشد و استغفار کنی […]
شنیده شدن ندای امام حسین علیه السلام 2

حسین بن احمد بن مغیره با سند خویش نقل میکند که: امام سجّاد (ع) به زائده فرمود: ای زائده! شنیدهام که گاهی قبر ابا عبدالله الحسین را زیارت میکنی. گفتم: همینطور است. فرمود: چرا چنین میکنی؟ با آنکه تو نزد خلیفه موقعیت والا داری که کسی را با محبّت ما و اعتراف به فضایل ما […]
غارت جامه های امام حسین علیه السلام 8

علّامهی مجلسی به نقل از برخی از منابع، از سعید بن مسیب چنین آورده است: چون سرور و مولایم حسین (ع) شهید شد و مردم سال بعد به حج رفتند، خدمت امام سجّاد (ع) رسیدم و پرسیدم: ایام حج نزدیک است، چه فرمان میدهید؟ فرمود: با نیت خود برو و حج بگزار. حج انجام دادم. […]
امام سجّاد علیه السلام و دفن امام حسین علیه السلام 3

صفار قمی با سند خودش از امام صادق (ع) نقل میکند: چون رسول خدا (ص) درگذشت، جبرئیل همراه فرشتگان و روح که در شب قدر فرود میآیند، فرود آمد. علی (ع) چشم خود را گشود و آنان را در منتهای آسمانها تا زمین دید که همراه وی، پیامبر را غسل میدهند و همراه او بر […]
سیب بهشتی 1

فتال نیشابوری گفته است: امّ سلمه گوید: پیامبر (ص) نزد من بود. جبرئیل نازل شد. آن دو با هم گفتگو میکردند که حسن بن علی (ع) در زد. رفتم تا در را باز کنم. دیدم حسین (ع) هم با اوست. هر دو وارد شدند. چون چشمشان به جدّشان پیامبر خدا افتاد، جبرئیل در نظرشان مانند […]
گریه امام علی علیه السلام

ابن جوزی گوید: امام پرسید: نام این سرزمین چیست؟ گفتند: کربلا؛ به آن نینوا هم میگویند. حضرت گریست و فرمود: رنج و محنت! امّ سلمه به من خبر داد که روزی جبرئیل نزد رسول خدا (ص) بود. تو هم با من بودی. گریه کردی، پیامبر فرمود: فرزندم را رها کن. تو را رها کردم. پیامبر […]
وصیت های امام حسین علیه السلام 4

راوندی از امام زین العابدین (ع) چنین روایت کرده است: روزی که پدرم شهید شد، در حالی که خونها میجوشید، پدرم مرا به سینهی خود چسباند و میگفت: پسرم! دعایی را که مادرم به من آموخته است و رسول خدا (ص) به مادرم آموخته و به آن حضرت نیز جبرئیل آموخته است، حفظ کن. دعا […]
پیشگویی فرشتگان از شهادت امام حسین علیه السلام 23

علامه مجلسی گوید: از برخی افراد مطمئن روایت است که حسن و حسین (ع) روز عیدی وارد اتاق جدّشان رسول خدا (ص) شدند و گفتند: یا جدّاه! امروز عید است و فرزندان عربها لباسهای رنگارنگ پوشیده و خود را آراستهاند. ما لباس نو نداریم، برای این پیش تو آمدیم. رسول خدا (ص) به حال آنان […]
پیشگویی فرشتگان از شهادت امام حسین علیه السلام 22

ابن قولویه گوید (با سند خویش از امام صادق (ع)): رسول خدا (ص) در خانهی امّ سلمه بود و جبرئیل هم نزد آن حضرت بود. حسین (ع) نزد حضرت رفت. جبرئیل گفت: امّت تو این فرزندت را میکشند. آیا از خاک قتلگاهش نشانت دهم؟ پیامبر فرمود: آری. جبرئیل دست برد و مشتی از خاک آن […]
پیشگویی فرشتگان از شهادت امام حسین علیه السلام 21

ابن قولویه گوید: پدرم با سند خویش از زید شحّام از امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: جبرئیل، خبر شهید شدن حسین (ع) را در خانهی امّ سلمه به رسول خدا (ص) داد. حسین (ع) بر پیامبر وارد شد، در حالی که جبرئیل پیش او بود. گفت: امّت تو این پسرت را خواهند کشت. […]
پیشگویی فرشتگان از شهادت امام حسین علیه السلام 20

ابن عساکر با سند خویش از زینب دختر جحش نقل کرده است: در حالی که پیامبر خدا در اتاق من خوابیده بود و حسین هم نزد من بود و تازه راه افتاده بود، از او غافل شدم. او نزد پیامبر خدا رفت و روی شکم او نشست و آنجا ادرار کرد. رفتم او را بردارم، […]
پیشگویی فرشتگان از شهادت امام حسین علیه السلام 19

طبرانی با سند خویش از عایشه نقل کرده است: حسین بن علی (ع) به محضر پیامبر خدا (ص) وارد شد، در حالی که به او وحی میشد. سوار بر دوش پیامبر شد و به بازی پرداخت. جبرئیل به پیامبر خدا (ص) گفت: ای محمّد! آیا دوستش میداری؟ فرمود: چرا دوستش نداشته باشم ای جبرئیل!؟ گفت: […]