تأثیر جدایی فقه و اخلاق در ضعف فرهنگ اخلاقی در تمدن اسلامی

اخلاق در هندسه تمدن اسلام بسان ریشه‌ای است که ساقه و پایه بقیه معارف دینی، یعنی فقه و عقاید را فراهم می‌آورد. فقه‌ورزی نیز که با نوعی وسعت فهم و درک عمیق و ماهرانه در مجموعه معارف دین و با هدف مدیریت حیات طیبه انسان و راهبری و هدایت او انجام می‌گرفت، به‌تدریج در احکام عملی و رفتارهای ظاهری انحصار پیدا کرد و در شریعت و تشخیص حلال و حرام و ادای تکلیف در خصوص ظواهر رفتاری ویژه گشت و رفته‌رفته دانش مستقلی به اسم علم فقه را تأسیس نمود که با بیرون راندن صفات و بر محور فعل مکلف متکفل احکام آن گردید. به نظر می‌رسد فرهنگ و ارزش‌های اخلاقی اگر بخواهد سهم لازم و موقعیت واقعی خود را در نظام معرفتی و سبد علوم اسلامی و مدیریت فرهنگی و تولیت جامعه متمدن دینی بازیابد، بازشناسی عوامل این آسیب و آفت‌شناسی موانع درون‌دینی آن ضرورت دارد؛ عواملی چون تنزل از جایگاه اصلی به رتبه زائد و زینتی و انحصار فقه در احکام عملی و رفتاری که خاستگاه تاریخی جدایی دستگاه فقه از اخلاق می‌باشد.

تکلیف یا تشریف؟

روزه – و نیز هر عبادتی را- عامّه‌ی مردم، تکلیف می‌دانند؛ و به آن از روی مشقّت و سختی عمل می‌کنند! لیکن خواصّ، آن را یک نوع تشریف و لطفی از جانب خداوند جلَّ جلاله دیده، و برای خداوند در قرار دادن عبادات و واجب نمودن آن‌ها منّت بزرگ و نعمتی سترگ نسبت به بندگان […]