اثرِ تبیینِ امّ المؤمنین سلام الله علیها

برگرفته از قسمت هفتم فصل دوم برنامه تلویزیونی “ماه من”؛ جمعه مورخ ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹
قبله ی تبیین

برگرفته از جلسه ی حوزه علمیه مروی؛ مورخ 16 بهمن ماه 1401
سیر تحول تبیینهای مورخان مسلمان از قرن چهارم تا هشتم هجری

«تبیین» بهعنوان مسئلهای مهم از مسائل فلسفه تاریخ، علم تاریخ و نیز تاریخنگاری با همه انواع، مدلها و الگوهایی که دارد، عهدهدار بیان رابطه منطقی میان رویدادها، تغییرات و تحولات تاریخی از یک سو و چرایی و چگونگی آنها از سوی دیگر است. توجه به روشها و الگوهای تاریخنگاری مورخان مسلمان میتواند مبادی افکار و ایدههای مربوط به تبیینها در ارتباط با رخدادهای تاریخ اسلام را بنمایاند. چنانکه توجه به انواع تبیین میتواند سیر تحول تبیینها در تاریخنگاری اسلامی را که درسایه رشد و دگرگونی علمی، عقلی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، توسعه چشمگیری داشته، نشان دهد. در این نوشته با روش تحلیلی تلاش شده است انواع تبیینها در آثار مورخان برجسته همچون: طبری، مسعودی، مقدسی، مسکویه، ابنکثیر و ابنخلدون از قرن چهارم تا هشتم، مورد توجه قرار گیرد. نتیجه آنکه میتوان از تحول تبیینها از روایی صرف بهسوی تبیین عقلی و پیجویی علل و عوامل رخدادها و چراییها و چگونگیها سخن گفت.
روش قرآن در تبیین مسائل تاریخی

قرآن کریم که کتاب «مبین» و «تبیان کل شی» است، مکرر و به شیوهای خاص به روایت تاریخ پیشینیان پرداخته و بر تاریخنگاری مسلمین مؤثر بوده است. این کتاب آسمانی به روایت چرایی و چگونگی بعضی از وقایع پرداخته، رخ دادن شکستها و پیروزیها را بیان داشته و به مسائلی مثل تحریف، غلو و کتمان حقایق تاریخی اشاره دارد.
تاریخ همواره مورد انتقاد، بهویژه از سوی خواص فیلسوفان تاریخ بوده است. اندیشمندان با طرح روشهای پژوهش در تاریخ، به اندیشه و دیدگاه «تبیین» در مسائل تاریخی رسیدند و روشهایی برای تشخیص و فهم حقایق و واقعیات تاریخی ابداع نمودند. یکی از مهمترین این روشها، روش تفسیری است.
تفسیر همواره لازمه آیات قرآن بوده و با آن قرین است. همچنین رویکرد قرآن کریم به تاریخ نیز رویکردی انتقادی است و سؤالی که با آن مواجهیم، روش قرآنی «تبیین» در روایت تاریخ است. در این مقاله تلاش بر آن است که آموزهها و اندیشههای قرآنی که حاکی از این موضوع است، بهصورت موضوعی و تطبیقی بررسی شود و روش قرآن در تبیین مسائل تاریخی مشخص گردد.
روش قرآن در تبیین مسائل تاریخی

قرآن کریم که کتاب «مبین» و «تبیان کل شی» است، مکرر و به شیوهای خاص به روایت تاریخ پیشینیان پرداخته و بر تاریخنگاری مسلمین مؤثر بوده است. این کتاب آسمانی به روایت چرایی و چگونگی بعضی از وقایع پرداخته، رخ دادن شکستها و پیروزیها را بیان داشته و به مسائلی مثل تحریف، غلو و کتمان حقایق تاریخی اشاره دارد.
تاریخ همواره مورد انتقاد، بهویژه از سوی خواص فیلسوفان تاریخ بوده است. اندیشمندان با طرح روشهای پژوهش در تاریخ، به اندیشه و دیدگاه «تبیین» در مسائل تاریخی رسیدند و روشهایی برای تشخیص و فهم حقایق و واقعیات تاریخی ابداع نمودند. یکی از مهمترین این روشها، روش تفسیری است.
تفسیر همواره لازمه آیات قرآن بوده و با آن قرین است. همچنین رویکرد قرآن کریم به تاریخ نیز رویکردی انتقادی است و سؤالی که با آن مواجهیم، روش قرآنی «تبیین» در روایت تاریخ است. در این مقاله تلاش بر آن است که آموزهها و اندیشههای قرآنی که حاکی از این موضوع است، بهصورت موضوعی و تطبیقی بررسی شود و روش قرآن در تبیین مسائل تاریخی مشخص گردد.
تاریخ و تاریخى گرى

این نوشتار در ابتدا تفاوت هاى میان شعر (ادبیات) و تاریخ را بررسى مى کند؛ در شعر، همه چیز به احتمال ختم مى شود، اما تاریخ مجبور است به هر امر ممکنى توجه کند. اما با نگاهى دقیقتر، مرزبندى بین تاریخ و شعر در هم مى ریزد. در ادامه این نکته مطرح مى شود که با ظهور «نو تاریخى گرى آمریکایى» بار دیگر به سبک تاریخ نگارى هرودوت توجه شده است. نویسنده سپس به ماهیت تبیین تاریخى مى پردازد و با اشاره به تفاوت امر تاریخى و امر علمى توضیح مى دهد که امر علمى حاصل مشاهده و مبتنى بر رابطه علت و معلولى است و قابل پیش بینى و تکرار پذیر است. اما امر تاریخى مبتنى بر رابطه علت و معلولى قابل پیش بینى و تکرار پذیر نیست. ساخته هاى فرهنگى و تاریخى یک بار براى همیشه تولید شده اند اما تفسیر آنها به یک بار محدود نمىشود. یکه بودن واقعه تاریخى و اثر هنرى آنها را به یک زمان خاص گره مى زند، اما راه را براى نوعى تبیین باز مى کند که در طول زمان تغییر مى کند.