کند و کاوى در تعریف علم تاریخ و نقد یک نگاه

این مقاله در پى آن است که اوّلاً، بر ضرورت گسترش مطالعات روششناسى و معرفتشناسى تاریخى در ایران تأکید کند و ثانیاً، با نقد یکى از تعریفهایى که اخیراً درباره علم تاریخ صورت گرفته، توجه اندیشوران را به بحثها و گفت و گوهاى انتقادى سوق دهد تا با نقد بسیارى از سنتهاى رایج در امر آموزش و پژوهش تاریخ در ایران، زمینه تغییر نگرشها و روشها در این حوزه بیش از پیش فراهم آید. از این رو، نگارنده پس از شرح اجمالى برخى از عناصر و مؤلفههاى اصلى هویت دهنده علم تاریخ و بیان کاستىها و نارسائىهاى تعریف ارائه شده در کتابِ «اسلام و ایران؛ بررسى تاریخى»، تعریفى دیگر از این علم ارائه کرده است.
مکتب تاریخنگارى مدینه

در میان مکاتب تاریخ نگارى, مکتب مدینه از اهمیت ویژه اى برخوردار است. در این مکتب اولین مطالعات تاریخى در دوره اسلامى صورت گرفته و تإکید اساسى بر ((مغازى)) یا ((دوران رسالت)) بوده است.
نگارنده بر این تلاش است تا اهمیت این مکتب, مورخان بارز آن (عروه , زهرى), موضوع مورد توجه آن ها و تإثیر آن را در مسیر تاریخ نگارى اسلامى مورد بررسى و ارزیابى قرار دهد.
پیشینه تاریخ نگارى عاشورا

عظمت حادثه کربلا و تإثیرات عمیق و گسترده سیاسى و اجتماعى آن در تاریخ اسلام و بویژه تاریخ تشیع, هر ذهن کنجکاو و علاقه مند به درک و فهم حقایق تاریخى را به شناخت منابع گزارش هاى این رویداد سوق مى دهد; خاصه آن که از دیر باز ادعاى نامکتوب ماندن گزارش هاى تاریخى در اسلام تا نیمه سده دوم هجرى, از سوى خاورشناسان مطرح و شایع گشته است. در این مقاله با معرفى اجمالى کتاب مقتل الحسین(ع) ابومخنف نشان داده ایم که بسیارى از راویان اصلى واقعه عاشورا شاهدان عینى و حاضر در میدان کربلا بوده اند و آن چه در منابع مختلف در این باره به دست ما رسیده از ارزش تاریخى بسیار برخوردار است.
مشکله فرهنگ در تاریخ نگارى یعقوبى

میراث مکتوب مسلمانان در عرصه تاریخ نگارى, گنجینه گران سنگى است که بسیارى از زوایاى پنهان آن همچنان در محاق باقى مانده است. بدون تردید یکى از مصادیق عینى براى این ادعا مى تواند مورخ توانا و صاحب سبک, ابن واضح یعقوبى باشد که آن چنان که بایسته و شایسته اوست, مورد توجه قرار نگرفته است. او به عنوان یک تاریخ نگار مسلمان نه تنها صرفا تابع سنت پیشینیان خود نبوده است, بلکه در جاى خود, در سپهر فرهنگ اسلامى تا مقام یک مورخ مبدع نیز اوج گرفته است. به کارگیرى شیوه هاى نه چندان رایج و اما علمى در قلمرو تاریخ نگارى, یعقوبى را در سطح تاریخ نویسان عالیقدرى همانند مسعودى و ابن مسکویه قرار داده است.
در نوشتار حاضر بعد از بحث مقدماتى درباره زیست نامه و مذهب یعقوبى, مختصات تاریخ نگارى یعقوبى و نوآورىهاى روشى او در این عرصه و توجه ویژه او به فرهنگ هاى پیرامونى مورد تإمل قرار گرفته است.
جایگاه نجوم, تقویم و گاهشمارى در اندیشه تاریخ نگارى مسعودى

اندیشه تاریخ نگارى على بن حسین مسعودى به خاطر نقادى از سنت تاریخ نگارى پیش از خود و طرح مباحث نوینى در تاریخ نگارى اسلامى از زوایا و ابعاد مختلف قابل طرح و بررسى است. در این مقاله کوشش شده که اهتمام این مورخ بزرگ اسلامى در ایجاد پیوند میان تاریخ نگارى و نجوم و تقویم به عنوان یکى از شاخه هاى متعدد علوم عقلى مورد بررسى قرار گیرد, لذا ضمن اشاره به ویژگى اندیشه تاریخ نگارى مسعودى, به جایگاه نجوم, تقویم و گاه شمارى در اندیشه وى و چگونگى به کارگیرى آن در تاریخ پرداخته ایم و در مجموع سعى شده که عمل کرد مسعودى در ایجاد پیوند میان مورخ و منجم و تاریخ و نجوم مورد بررسى قرار گیرد.
فصلى در تاریخ نگارى اسلامى طبقات

گرچه کتب تاریخ نگارى, طبقات نگارى را یکى از اصیل ترین انواع و شعب تاریخ نگارى مسلمانان به شمار مىآورند, اما در کمتر نوشته تاریخ نگارى مى توان از مبانى و مبادى این شعبه سراغ گرفت تا آن جا که حتى تعریف مفهوم محورى ((طبقه)) را در این کتب نمى توان یافت.
از سوى دیگر, مقایسه حجم فراوان کتب طبقات نگارى در رشته هاى مختلف با حجم بسیار اندک مباحث مقدماتى این فن, چهره اى ناهمگون از آن را به نمایش مى گذارد و با مراجعه به همین مباحث اندک, این نکته آشکار مى گردد که این حدیث شناسان بودند که به جهت نیاز مبرم خود به چنین مباحثى, اقدام به طرح مبانى و مبادى طبقات نگارى, همچون تعریف طبقات و فواید و اشکالات آن نمودند.
نوشته حاضر بررسى این مباحث را به همراه مباحثى همچون سبک هاى مختلف طبقات نگارى و پیشینه نگارش درباره مبادى طبقات نگارى به عهده گرفته است.
فصلى در تاریخ نگارى اسلامى طبقات

گرچه کتب تاریخ نگارى, طبقات نگارى را یکى از اصیل ترین انواع و شعب تاریخ نگارى مسلمانان به شمار مىآورند, اما در کمتر نوشته تاریخ نگارى مى توان از مبانى و مبادى این شعبه سراغ گرفت تا آن جا که حتى تعریف مفهوم محورى ((طبقه)) را در این کتب نمى توان یافت.
از سوى دیگر, مقایسه حجم فراوان کتب طبقات نگارى در رشته هاى مختلف با حجم بسیار اندک مباحث مقدماتى این فن, چهره اى ناهمگون از آن را به نمایش مى گذارد و با مراجعه به همین مباحث اندک, این نکته آشکار مى گردد که این حدیث شناسان بودند که به جهت نیاز مبرم خود به چنین مباحثى, اقدام به طرح مبانى و مبادى طبقات نگارى, همچون تعریف طبقات و فواید و اشکالات آن نمودند.
نوشته حاضر بررسى این مباحث را به همراه مباحثى همچون سبک هاى مختلف طبقات نگارى و پیشینه نگارش درباره مبادى طبقات نگارى به عهده گرفته است.