تشيع و اتهام زندقه (عوامل انتساب زندقه به شيعيان)

شيعيان، با وجود دفاع معقول و منظم از شريعت اسلام و پايبندي به اصول و ارزش هاي آن، گاه از جانب مخالفان، به ويژه برخي از اهل سنت، در معرض تهديد و اتهامات گوناگون قرار مي گرفتند. يكي از مهم ترين اين اتهامات، انتساب آنان به زندقه بود كه به مثابه ابزاري از جانب دشمنان براي حذف شيعيان به كار مي رفت.
زندقه از جريان هاي پيش از اسلام در ايران بود كه در عصر اول عباسيان گسترش يافت و خلفا، گروه ها و شخصيت هاي مختلف، از آن به مثابه ابزاري براي از بين بردن مخالفان استفاده كردند و افراد بسياري به اين اتهام سركوب شدند كه شيعيان هم از جمله آنان بودند.
رقابت هاي فرقه اي و ناتواني مخالفان در برابر شيعيان، مهم ترين دليل اين اتهام افکني بود. البته در كنار آن بايد از رفتار و اعتقادات برخي فرقه هاي منسوب به تشيع، مانند غاليان، صوفيان و قرامطه هم ياد كرد. عقايد و باورهاي ايشان، که در بسياري از موارد با مخالفت شيعيان هم مواجه مي شد، دستاويز مخالفان قرار مي گرفت نه تنها اين گروه ها، بلكه همه شيعيان، به اين بهانه متهم به كفر و زندقه مي شدند. اين نوشتار بر آن است تا دليل اين اتهام را بررسي و تبيين کند و به اين پرسش پاسخ دهد كه چرا شيعيان گرفتار اين اتهام شدند و چرا مخالفان از اين اتهام بر ضد شيعيان استفاده كردند؟
استنكاف ابتدايي و پذيرش نهايي خلافت از سوي امام علي علیه السلام

در پي شورش انقلابيون در سال 35 هجري در شهر مدينه، كه به قتل عثمان، خليفه سوم انجاميد، امام علي (ع) با اصرار مردم براي پذيرش خلافت مواجه شد. آن حضرت، با اينكه پيش از اين همواره به غصب خلافت خويش معترض بود، ابتدا از پذيرش اين امر استنكاف مي كرد و حاضر نبود امر خلافت را عهده دار شود؛ اما سرانجام و در پي اصرار مردم، با اكراه اين مسووليت را پذيرفت. در پژوهش حاضر، تلاش بر اين است با تكيه بر سخنان اميرالمومنين (ع) و با استفاده از داده هاي تاريخي، علل خودداري ابتدايي و پذيرش نهايي خلافت از سوي آن حضرت تبيين شود. به نظر مي رسد انحراف خلافت از مسير اصلي خويش و اوضاع آشفته حكومت در اين زمان، اميد هرگونه اصلاح امور را از بين برده بود؛ از همين روي حضرت از پذيرش خلافت خوداري مي كرد؛ اما حضور و حمايت جدي مردم از ايشان، حجت را بر آن حضرت تمام كرد و ايشان را به پذيرش اين مسووليت متقاعد ساخت.
ارزيابي ماهيت سياسي ـ فکري جنبش شهيد فخ در مقايسه با قيام کربلا

تحليل موضع گيري امامان شيعه (ع) در مقابل عملکرد اجتماعي سياسي افراد و گروه هاي هم دوره خود، مي تواند زمينه ساز ترسيم الگويي مشخص براي پيروي شيعيان از اين بزرگواران در هر عصر باشد. در دوره امامان (ع) قيام هاي متعددي صورت گرفت که يکي از آنها قيام شهيد فخ (169 ق) بوده است. تحليل و بررسي ماهيت اين قيام هدف اين مقاله است. در آغاز به بيان مقدمه اي کوتاه درباره چگونگي قيام و عوامل وقوع آن پرداخته مي شود؛ سپس به بررسي ماهيت سياسي فکري قيام، متناسب با اهداف مطرح شده از سوي رهبر قيام، و در پايان به اعتبار سنجي قيام با معيار قيام امام حسين (ع) در کربلا توجه خواهد شد. نتيجه اين پژوهش، دستيابي به رهيافتي است که ضمن تاکيد بر ماهيت سياسي ـ فکري قيام فخ، اعتبار آن را در مقايسه با خط مشي جهادي که پيشوايان بزرگ شيعه (ع) در عصر خود انتخاب نموده اند، به ويژه امام موسي کاظم (ع) که هم عصر با اين رخداد بوده است، مي سنجد. وجود نمودهاي مشابه يا متفاوت در اين قيام با نهضت امام حسين (ع) به عنوان يک قيام معتبر و اصيل شيعي، بررسي نقادانه ماهيت سياسي ـ فکري اين قيام را ضروري مي نمايد.
واکاوي انتقادي بازتاب وفات امام حسن (ع) در آثار اسلام شناسان غربي

بنابر مشهور امام حسن (ع) در اواخر صفر سال 49 يا 50 هجري قمري، توسط جعده بنت اشعث و به تحريک معاويه به شهادت رسيدند. بيشتر اسلام شناسان غربي، حکم به ساختگي بودن اين روايت داده و ادعا کرده اند که تنها شيعيان کيفيت وفات امام را در منابع خود بدين صورت ضبط کرده اند. در اين مقاله تلاش شده است تا با رويکردي توصيفي، ديدگاه ها و دلايل آنان استقصا و با منابع اسلامي مقايسه شود؛ تا از اين رهگذر، دقت ادعاهاي مطرح شده مشخص گردد. به سخن ديگر، در اين پژوهش نقاط قوت و ضعف موارد ادعايي در آثار اسلام شناسان بررسي و نقد شده است.
تاثير ژئوپليتيكي انقلاب اسلامي ايران بر سياسي شدن شيعيان عربستان

يكي از رخدادهاي بزرگ نيمه دوم قرن بيستم، وقوع انقلاب اسلامي در ايران به رهبري حضرت امام خميني (ره) بود كه تحولات بسياري را در كشورهاي منطقه و ساختار قدرت جهاني ايجاد کرد. يكي از كشورهايي كه شيعيان آن پس از انقلاب اسلامي ايران به دنبال نقش آفريني بيشتري در فرايندهاي سياسي جامعه خود هستند، كشور عربستان سعودي است.
شيعيان اين کشور ـ كه سومين جمعيت شيعه كشورهاي عربي را تشكيل مي دهند ـ به دنبال افزايش قدرت سياسي خود در ساختار حكومت سعودي هستند تا به نابرابر ي ها ي سياسي، اقتصادي و اجتماعي در پايان دهند.
تاثير انقلاب اسلامي ايران بر شيعيان عربستان در چهار حوزه هويت يابي و خود آگاهي شيعيان، شكل گيري يا تقويت سازمان هاي شيعي، رفتار هاي سياسي ـ عاطفي شيعيان درخصوص انقلاب اسلامي، و نقش آفريني ايشان در ساختار سياسي قابل بررسي است.
اين مقاله مي کوشد با روش توصيفي تحليلي و استفاده از اسناد کتابخانه اي ، مجلات و فضاي مجازي، به تبيين ژئوپليتيكي نقش انقلاب اسلامي بر سياسي شدن شيعيان عربستان در حوزه هاي يادشده بپردازد و ابعاد آن را مورد مطالعه قرار دهد.
جايگاه شيعيان در ساختار سياسي جديد عراق

با توجه به تغييرات پيش آمده در کشور عراق پس از سال 2003، شيعيان که در طول تاريخ عراق در موضع ضعف قرار داشتند، توانستند نفوذ قابل توجهي در ساختار دولت عراق به دست آورند و دولتي شيعي را برپا کنند. شيعيان در قالب احزاب و گروه هاي اسلام گرا اهداف خود را پيش مي برند و اگرچه در بسياري از جزئيات اهدافشان با هم اختلاف دارند، ولي در اصل کلي هويت سازشان، يعني اسلام و برپايي جامعه اي اسلامي، با هم متحد و متفق اند و در سايه آموزه هاي ديني، به دنبال معنادهي به سياست هاي آينده کشورشان هستند. در اين مقاله کوشيده ايم با تاکيد بر اسلام و نقش آن در هويت دهي به گروه هاي فعال در عراق به بررسي جامعه شيعي عراق بپردازيم.
بازتاب نمادين نقد و نفي قدرت مستقر، در مناسک و شعاير شيعه با تاکيد بر دو دوره صفويه و قاجاريه

با رسمي شدن مذهب شيعه اثناعشري در دوره صفويه، رويه اي دوسويه در قبال قدرت در دستگاه ديني نمودار شد. هم زمان با آنکه مشروعيت بخشي به حکومت در زمره اختيارات علما قرار گرفت، با گسترش مناسک و شعاير، نقد و نفي قدرت در زمره نماد هاي محوري شعاير اصلي شيعه، يعني عاشورا و محرم درآمد.
نويسندگان مقاله حاضر بر اساس رهيافت کارکردگرايي ديني، اين ادعا را مطرح مي سازند که به نظر مي رسد در يک فراگشت تاريخي، با گسترش مناسک و شعاير، مذهب شيعه از مشروعيت بخشي حکومت، به نفي آن ميل کرده است. بخش عمده اي از اين فراگشت، متاثر از گسترش نمادين نفي قدرت سياسي در مناسک و شعاير ديني بوده است. پادشاهان ايراني در طول دوره صفويه و قاجاريه در جهت افزايش قدرت خود، به گسترش مناسک شيعي روي آوردند؛ اما با اقبال مردم به اين مناسک، به تدريج نقد و نفي قدرت مطلقه پادشاهي، به مثابه مهم ترين نماد شعاير شيعي درآمد.
بازتعريفي از ژئوپليتيک شيعه با نگاهي به انقلاب بحرين

جنبش هاي اسلامي معاصر، در روند تحولات منطقه خاورميانه جايگاه ويژه اي دارند. در اين ميان، انقلاب شيعيان بحرين، به ويژه محورهاي اساسي آن به مثابه نيروهاي اجتماعي، تشکل ها و اشخاص و گروه هاي مستقل معارض، در تقابل با نظام سلطنتي حاکم بر اين کشور، در تحول ژئوپليتيک شيعه نقش درخور توجهي يافته است.
هدف اين پژوهش، تبيين و تحليل ژئوپليتيک شيعه و جايگاه آن در تحولات جهاني و منطقه اي، به ويژه در جنبش ها و انقلاب هاي اخير در سرزمين هاي اسلامي، با تاکيد بر انقلاب بحرين است. شيعيان بحرين، با اينکه اکثريت جمعيت اين کشور را تشکيل مي دهند و عمدتا از طبقه کارگر و کم درآمدند، در مقابل اقليت سني که جمعيت شهري ثروتمند را تشکيل مي دهند و قدرت حکومتي را در دست دارند، از لحاظ اجتماعي و سياسي به حاشيه رانده شده اند. تلاش براي دستيابي به حقوق سياسي و اجتماعي مناسب و تغيير نظام استبدادي سلطنتي حاکم بر بحرين، باعث شکل گيري انقلابي مردمي، به ويژه در ميان شيعيان اين کشور در برابر خاندان حاکم آل خليفه شده است. اين انقلاب به رغم برخورداري از ويژگي هايي همچون مردمي بودن و دموکراسي خواهي، با سکوت و حتي واکنش منفي کشورهاي غربي و عکس العمل شديد نظامي حکومت عربستان مواجه شده است. اين نوشتار درصدد است تا دلايل برخورد دوگانه غرب را در اين تحولات، با استناد به بازتعريفي از تحول ژئوپليتيک شيعه بررسي و تحليل کرده، به ويژه جايگاه انقلاب بحرين را در اين فرايند ارزيابي و تبيين کند.
نقدي بر کتاب ژئوپليتيک شيعه

از منظر نگارنده، تحميل مفهوم ژئوپليتيک بر مقوله معرفتي و عقيدتي شيعه از ابتکارات و بدعت هاي کتاب ژئوپليتيک شيعه، نوشته فرانسوا توال است. وي کوشيده است مفاهيم قديمي تر اسلام ايراني و اسلام عربي را در دايره اي محدودتر بر شيعه گري ايراني و شيعه گري عربي تطبيق دهد. هدف اصلي او در اين کتاب آن است تا ژئوپليتيک شيعه را با هارتلند (مرکزيت) ايران ترسيم کند. نويسنده براي رسيدن بدين مقصود، بسياري از واقعيت هاي جوامع شيعي را ناديده گرفته و خبط و خطاهاي وي در گزارش دهي از تاريخ تشيع و شيعيان نيز کاملا مشهود است.
بررسي نقش بساسيري پيرامون نفوذ خلافت فاطميان و شيعيان عراق

داعي الدعاه شيعيان اسماعيلي، مويدالدين شيرازي هم هر چند مخفيانه به قاهره مي رود، اما وجود همراهان ناپايدار بساسيري و تغيير پياپي مواضع آنها بين بساسيري و سلاجقه، و عدم وفاداري کامل آنها به شيعيان اسماعيليه، به همراه مشکلات ايجادشده براي يازوري، وزير مستنصر فاطمي، بن مايه قطع ارتباط داعي الدعاه با بساسيري مي شود. بساسيري نيز اگر چه اختصاصات خليفه را به مصر مي فرستد و به نام مستنصر خطبه مي خواند، اما خليفه عباسي را به منزله برگ برنده در حديثه الفرات، نزد همراه اصلي خودش در فتح بغداد، يعني قريش بن بدران، نگاه مي دارد. حرکت بساسيري و اعلام خلافت فاطميان؛ بيش از آنکه معلول وفاداري به شيعيان اسماعيليه باشد، تقسيم و تسهيم منافع و قدرت سياسي است. در عهدنامه اي که براي بساسيري به عنوان صاحب الجيش نوشته شده است، هيچ اشاره اي به تعهد شيعه اسماعيليه ندارد. همچنين يک سان انگاري امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) با المستنصر فاطمي براي بيان همکاري تعدادي از شيعيان اماميه با بساسيري، افزون بر نقض گزارش ابن اثير، بيش از آنکه معلول تطابق اعلان يک امام حي در زمان خاص باشد، ناشي از ارتباط نسبي و طايفه اي بين مزيد بن صدقه و بساسيري است. بنابراين، نظر برخي از مستشرقان همچون گرهارد هافمن، تي کانارد، و ناگل در اين خصوص قابل تصحيح و تکميل است.
سير تحولات تاريخي حضور زنان در مساجد و اماکن اسلامي و تاثير آن بر معماري مساجد

در اين مقاله به بررسي «سير تحولات تاريخي حضور زنان در مساجد و اماکن اسلامي و تاثير آن بر معماري مساجد» پرداخته شده است.
در ابتدا حضور تاريخي زنان در مساجد در صدر اسلام و عملکرد پيامبر (ص) در تشويق زنان براي حضور در مسجد و نهي موردي آنان بررسي شده است. عملکرد خلفا پس از پيامبر (ص) با سنت ايشان متفاوت بوده و محدوديت هايي براي حضور زنان در مساجد قايل مي شدند. ائمه (ع) بعد از پيامبر شيوه آن حضرت را ادامه داده، محدوديتي براي حضور زنان قرار نمي دادند؛ هر چند در مواردي نهي از طرف ايشان صادر شده است. علماي اهل سنت در پيروي از پيشوايان خود به سنت خلفا عمل کرده اند و اين امر به تدريج بر معماري مساجد اهل سنت اثر گذاشته و جايگاه خاصي براي زنان در اين مساجد در نظر گرفته نشده است؛ اما علماي شيعه با پيروي از اهل بيت (ع) به حضور زنان در مساجد اهميت داده اند و اين امر به تدريج باعث گسترش فضاي اختصاص داده شده به بانوان در مساجد شده است.
اختصاص بخش هاي ويژه به بانوان شيعه در مساجد و حسينيه ها، موجب پيشرفت زنان در امور مذهبي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي شده و تاثيرات تمدني براي بانوان شيعه برجاي نهاده است. تاثير تمدني حضور بانوان شيعه در مساجد، افزون بر تاثيرات مثبت در معماري مساجد شيعيان، موجب تغييراتي در مساجد اهل سنت شده است.
شيعيان مالزي

اسلام هميشه عنوان عنصر کليدي در هويت فرهنگي مالزي را دارا بوده و پايدارترين و نفوذناپذيرترين خصيصه قومي را به وجود آورده است. درباره پيشينه پيدايش شيعه در مالزي، دو ديدگاه قديم و جديد وجود دارد: برخي بر اين باورند که با ورود اسلام به منطقه جنوب شرق آسيا توسط بازرگانان مسلمان ايراني، عربي و هندي در اوايل قرن پانزدهم ميلادي، ايالات مالاکا، به عنوان مرکز اسلامي در اين منطقه، فعاليت خود را آغاز کرد؛ برخي ديگر بر اين اعتقادند که پيشينه تشيع در مالزي، به اقدامات يک سيد پاکستاني برمي گردد که با کتاب و جزوه هاي خود نهال شيعه را در مالزي کاشت. پيروزي انقلاب اسلامي ايران سبب توجه بسياري از نخبگان به مذهب تشيع شد و پس از اين رويداد، اقبال شديدي به تشيع در مالزي اتفاق افتاد.
تجلي باورهاي شيعي در مضامين عاشورايي ديوارنگاره هاي بقاع متبرک گيلان

یکی از برجسته ترین نمادهای شیعی، واقعه ی کربلاست. بازتاب این واقعه در جوامع شیعی، در طول تاریخ به گونه های مختلف رخ نموده است. مقاله ی پیش رو بر این مطلب تأکید دارد که بازتاب مضامین عاشورایی دیوارنگاره های بقاع متبرک، نشان دهنده ی علاقه و باور مردم منطقه اهل بیت علیهم السلام و تأثیر گذاری آن بر باور شیعی مردم گیلان بود.
مراسم عاشورا در کابل

شيعيان در تمام دنيا همه ساله ياد و خاطره شهيدان کربلا را زنده نگه مي دارند و در ماه محرم به سوگ مي نشينند. شيعيان افغانستان نيز اهتمامي ويژه به برپايي عزاداري هاي حسيني دارند و اين امر، قدمتي به پيشينه حضور تشيع در اين کشور دارد.
نوشتار زير در دو بخش به اين موضوع پرداخته است: بخش نخست اشاره اي کوتاه به سير تاريخي عزاداري هاي حسيني در افغانستان، به ويژه کابل دارد؛ در بخش دوم به چگونگي برگزاري اين مراسم، مانند سبک عزاداري، علايم و نمادها، زنانه خواني، ساختار تکيه خانه، نحوه اجراي مراسم طي يک روز و … در شهر کابل پرداخته شده است. اين بخش بيشتر به مشاهدات نويسنده و مصاحبه با افراد مطلع متکي است.