بررسی و نقد توحید در اندیشه سلفیه وهابی و سلفیه جهادی

گرچه مسئله توحید یکی از اصول و مبانی اسلام است ولی تفاسیر مختلفی از آن شده است، به گونه ای که برخی گروه ها با تفسیر افراطی و متعصبانه ای که از توحید دارند فقط خود را توحیدی می خوانند و سایر مسلمانان را مشرک و کافر قلمداد می کنند. گروه سلفیه وهابی که رهبر فکری شان ابن تیمیه است، و سلفیه جهادی که نظریه پرداز تفکرات آنها سید قطب است، از این طیف به شمار می روند. این مقاله به بررسی و نقد توحید از دیدگاه آنها پرداخته است و باور دارد که این دو گروه گرچه در مبحث و روش شناسی، با یکدیگر موافق اند ولی در حوزه معرفت شناسی سلفیان وهابی ظاهر گرا هستند و سلفیان جهادی قائل به تأویل شده اند.و بنابراین، در حوزه معنا شناسی هم با یکدیگر مخالف اند؛ چرا که وهابی ها باید ملتزم به تجسیم شوند، برخلاف قطبی ها که تفسیری متفاوت از صفات خبری خداوند تعالی دارند. بر این اساس، رویکرد سلفیه وهابی در توحید «توحید القبوری» و سلفیه جهادی «توحید القصوری» است.

بررسی تطبیقی دیدگاه وهابیت و اخوان المسلمین درباره بنی امیه

بنی امیه در میان مسلمانان به دلیل دشمنی با اهل بیت علیهم السلام و به انحراف بردن تاریخ اسلام و حوادث ناگواری که به وجود آورده اند، جایگاه مطلوبی ندارند. اما وهابیت به دفاع از آنان پرداخته، سعی در تبرئه آنها داشته اند. معاویه را پادشاهی عادل و قدرتمند و سیاست مدار و صاحب فتوحات غرب جهان اسلام دانسته اند و علاوه بر اینکه از معاویه به بزرگی و قداست یاد می کنند، دامن یزید بن معاویه را نیز از کشتن امام حسین علیه السلام پاک می دانند. اخوان المسلمین اما در نگاهی منصفانه به تاریخ اسلام به انتقاد از معاویه و یزید پرداخته، با پذیرش جنایات منتسب به آنها، حکومت آنها را مبدأ انحراف از سیره خلفا و ریشه مشکلات سیاسی جهان اسلام به حساب آورده اند. اختلاف نظر میان وهابیت و اخوان در مسائلی همچون مشروعیت حکومت بنی امیه، ضخصیت و اعمال معاویه، و حوادثی چون جنگ صفین، صلح امام حسن علیه السلام، و شهادت امام حسین علیه السلام و حجر بن عدی به وضوح اشاره می شود.

نقد دیدگاه ناصر القفاری در مسئله رویت خداوند

مسئله رؤیت خداوند متعال به وسیله چشم (قوه باصره) از مسائل کلامی با قدمتی است که از گذشته میان متکلمان فرقه های اسلامی محل بحث و اختلاف فراوان بوده است. بحث اصلی در این مسئله این است که آیا رؤیت خداوند از نظر ثبوتی ممکن است؟ همچنین پس از ثبوت امکان رؤیت خداوند یا فارغ از آن، آیا در مقام اثبات، دلیلی بر آن وجود دارد؟ در این نوشتار با نقد دیدگاه سلفیه، به ویژه ناصر القفاری، نویسنده کتاب «اصول مذهب الشیعه» و اثبات محال بودن رؤیت بصری خداوند متعال در دنیا و آخرت، نشان داده شده است که دلایل عقلی و نقلی، بر عدم رؤیت بصری خداوند دلالت می کند.

رابطه توسل، شفاعت و استغاثه؛ بازخوانی محل نزاع و نقد آن

مسئله توسل، شفاعت و استغاثه از جمله مسائل کلامی است که فرق مختلف اسلامی درباره آن نظرات متفاوتی داده اند. برخی فرق اسلامی موارد مذکور را قبول دارند. اما برخی دیگر قبول ندارند و گروهی دیگر نیز معتقدان به توسل و شفاعت را کافر و کشتن ایشان را واجب می دانند.پژوهش حاضر با کاویدن زوایای مختلف توسل، شفاعت و استغاثه اقسامی شانزده گانه را برای موارد مذکور ترسیم، و محل نزاع با مخالفان را به صورت شفاف تقریر کرده است.

تعارض نظر ابن تیمیه با نظرات علمای اهل سنت در شأن نزول آیه ولایت

بسیاری از دانشمندان اهل سنت به شأن نزول آیه ولایت در خصوص حضرت علی علیه السلام تصریح کرده اند. ابن تیمیه نخستین کسی است که با صراحت این شأن نزول را منکر شده، ادعای اجماع بر کذب بودن آن را مطرح کرده است. این مقاله به بررسی نظر ابن تیمیه در ادعای اجماع بر کذب بودن این شأن نزول پرداخته است.

روابط اهل سنت شبه قاره با شیعه در حوزه سیاست و اندیشه

شبه قاره هند یکی از قطب های جمعیتی و اندیشه ای جهان اسلام است. تنوع مذاهب مختلف فقهی و کلامی از ویژگی های دینی منطقه شبه قاره است؛ اما آن چه این منطقه به ویژه پاکستان را از سایر مناطق اسلامی جدا می کند، روش های خشونت آمیز و تکفیری مذاهب مختلف در برخورد با یکدیگر است. به همین سبب، این منطقه، هرچند جمعیت بسیاری از مسلمانان را در خود جای داده است، اما همواره یکی از نا امن  ترین و بی  ثبات ترین مناطق جهان اسلام شمرده می  شود. ریشه این نا آرامی ها و اختلافات نیز بیشتر مذهبی بوده است؛ جریان های افراطی و تند، به جای استدلال، حکمت و موعظه، به روش های خشونت  بار روی آورده  اند و در این میان، شاید شیعه، مهم ترین قربانی این خشونت  ها باشد.
تحقیق حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که در طول چند سدة اخیر، تعاملات اهل سنت شبه قاره با شیعیان، در دو حوزة سیاست ( حکومت) و اندیشه چگونه بوده است و آیا روش برخورد و تعامل تمامی مذاهب و جریان های فکری اهل سنت با شیعیان به یک گونه است؟
از این رو «تاریخ ورود اسلام به شبه قاره» به عنوان مقدمه در نظر گرفته شده است؛ سپس نوع روابط حکومت های مختلف در هند با شیعه و پس از آن، جریان ها و نحله های مختلف مذهبی اهل سنت شبه قاره و تعامل هریک با شیعیان، در حوزه اندیشه و عمل، مورد بررسی قرار گرفته است.[1]

فرايند آگاهی شيعيان از علم غیب امامان

این که محیط اجتماعی، حقایق معارف دینی را به تدریج درک می کند، امری روشن است؛ به تعبیر دیگر تلقی جامعه از دین، امری تاریخی است. این روند را در موضوعات مختلف می توان پی گیری کرد. نوشتة حاضر نشان می دهد که اطلاع از غیب در جامعة جاهلی، به ملائک یا جن منحصر بوده است؛ از این رو نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در آغاز دعوت با این پرسش مواجه می شدند که چرا مَلَک نیستند و یا متهم به جادوگری و کهانت می شدند؛ تا این که در اثر کثرت آیات و معجزات، نبوت ایشان پذیرفته شد و در نتیجه، آگاهی از غیب ـ در نظر جامعه ـ به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم منحصر شد. این زمینة تاریخی موجب شد امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در اخبارات غیبی خود، به ویژه در ایام خلافتشان، با اتهام های دعوی نبوت، علم غیب و کهانت مواجه شوند. این مشکل، در طول دوران امامت برقرار بود؛ اما در میان شیعه، تحقق بسیاری از پیش بینی های امیرالمؤمنین علیه السلام زمینه را آماده کرد تا شیعیان با مقولة امکان آگاهی از غیب ـ بدون کهانت و نبوت ـ آشنا شوند . ائمه علیهم السلام این موضوع را به تدریج به شیعیان آموزش دادند.[1]

وراثت اصطفائی مقامات الهی

یکی از دلایل عمدة حجیت اهل بیت علیهم السلام و ولایت آنان بر دین و امت، ارث بردن ایشان از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است؛ به طوری که اصل وراثتِ مقامات و مناصب الهی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، این ولایت را برای اهل بیت علیهم السلام اثبات می  کند.
در آیة شریفة «النَّبِيُّ أوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أنْفُسِهِمْ وَ أزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا اْلأرْحامِ بَعْضُهُمْ أوْلى بِبَعْضٍ في كِتابِ اللهِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُهاجِرينَ إلاّ أنْ تَفْعَلُوا إلى أوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفًا كانَ ذلكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُورًا»،[1] خداوند متعال ضمن اشاره به ولایت عامة پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر امت، این نکته را بیان می دارد که اولوا الارحام از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در دستیابی به این مقام و منصب (ولایت بر امت) نسبت به مؤمنین ـ خواه از مهاجرین و خواه از انصار ـ اولویت دارند.[2]
نکته  ای که باید به آن توجه نمود این است که اهل بیت علیهم السلام ـ غیر از مقام نبوت و رسالت ـ وارث همة مقامات الهی، غیبی، اعطایی و لدنی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هستند و این مسئله، منافاتی با وراثت اموال که از مفهوم لفظ وراثت برداشت می  شود ندارد.
در مصادیق آن چه که انبیا به ارث می  گذارند بین اهل سنت و امامیه اختلاف زیادی وجود دارد؛ چنان که برخی آن را فقط در علم و نبوت خلاصه کرده  اند و برخی نیز میراث پیامبران را همانند میراث سایر مردم ـ یعنی هر آن چه که از مورّث به وارث منتقل می  شود اعم از اموال و حقوق قابل انتقال ـ پنداشته  اند. اما قول صحیح آن است که ارث را شامل تمامی موارد فوق بدانیم؛ طوری که هم مقامات معنوی را دربرگیرد ـ مثل علم و نبوت ـ هم شئون مالی را و هیچ دلیلی که ارث را مخصوص یکی از این دو دسته بدانیم وجود ندارد.
در این نوشتار، ابتدا اقوال فریقین را در این باب ذکر می کنیم و سپس با استفاده از آیات قرآن، نظریة امامیه را در مسألة وراثت انبیا به اثبات می  رسانیم.

تفسیر امام رضا علیه السلام در منابع اهل سنت

در ‌این گفتار، متن روایات، اسناد روایات و رویکردها در نقل روایات رضوی در منابع تفسیری اهل سنت بررسی شده است. در منابع تفسیری اهل سنت، پنجاه و شش روایت از امام رضا علیه السلام نقل کرده‌اند که در ‌این میان، تفسیر سلمی ‌با 20 حدیث و تفسیر ثعلبی با دوازده حدیث، بیشترین عدد و تفاسیر الدرالمنثور، تفسیر الرازی و تفسیر ابی السعود هر کدام تنها با یک روایت کمترین روایت را نقل کرده‌اند.

تبيين واژگان آيات قرآن توسّط عترت در روايات تفسيرى اهل سنّت

عترت ـ به عنوان يكى از ثقلين ـ نقش بسزايى در توضيح و تبيين قرآن داشته است و شمار قابل توجّهى از روايات تفسيرى معصومين ‏‏: به تبيين واژگان قرآن اختصاص دارد. مفسّران مشهور اهل سنّت نقل برخى از اين احاديث را وجهه همّت خود قرار داده‌اند. با بررسى روايات ‏اهل بيت : معلوم مى‌شود كه توضيحات معناشناسانه واژگان قرآن توسّط آنها از يك نوع نبوده، بلكه از ويژگيها و تنوّع خاصّى برخوردار است. ‏اين مقاله به روش توصيفى ـ كتابخانه‌اى، با بررسى معناشناختى واژگان قرآن در روايات تفسيرى اهل سنّت، نتيجه مى‌گيرد كه: پاره‌اى از ‏توضيحات عترت از سنخ تبيين ظاهرى و دسته‌اى از مقوله بيان مصداقى، در مواردى بيان تأويلى، توصيفى، توضيحى و… مى‌باشد كه مقاله حاضر ‏در صدد شناسى برخى از آنهاست. ‏

بازتاب تفسير اهل بيت علیهم السلام در منابع اهل سنّت

در منابع اهل سنّت، با احاديث تفسيرى اهل بيت : سه‌گونه برخورد شده است: 1. نقل بى‌طرفانه احاديث تفسيرى اهل بيت :. در ‏اين دسته، پاره‌اى از احاديث تفسيرى اهل بيت :، در منابع سنّى نقل شده كه بى‌ترديد پاره‌اى از اين روايات صحيح است. 2. تحريف، تأويل و ‏تضعيف حديث اهل بيت :. برخى از عالمان سنّى، در امتداد سياست خلفا در منع نشر تفسير اهل بيت : و اعراض از ايشان، احاديث امامان اهل ‏بيت: را كمتر روايت كرده‌اند و اگر گاه روايات صحيحى را از اهل بيت : در كتب خود آورده‌اند، آنها را تحريف و تأويل كرده‌اند و در ‏تضعيف يا ردّ آنها كوشيده‌اند. 3. جعل حديث در برابر احاديث ولايى. بعضى از اين روايات تفسيرىِ منسوب به اهل بيت :، براى مقابله با ‏احاديثى ساخته شده كه تفسير صحيح آيات مربوط به ولايت و عصمت و امامت اهل بيت: است. ‏