سفارش حضرت رسول سلام الله علیه به ثقلین 7

سیّد بن طاووس به سند خود از امام موسی بن جعفر (ع) و او از پدر بزرگوارش نقل کرده که فرمود: رسول خدا (ص) در آن شبی که فردای آن، دیده از جهان فرو بست، علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) را فرا خواند و در را بر روی خود و آنان بست؛ […]
سفارش حضرت رسول سلام الله علیه به ثقلین 6

شیخ طوسی به سند خود از ابوذر نقل کرده است که گفت: از امّ سلمه شنیدم که میگفت: از رسول خدا (ص) در آن بیماری که از دنیا رفت، در حالی که اطلاق پُر از اصحاب بود شنیدم که میفرمود: ای مردم! نزدیک است که قبض روح شوم و از شما جدا گردم؛ این کلام […]
سفارش حضرت رسول سلام الله علیه به ثقلین 5

مرحوم سیّد رضیّ به سند خود از ابوموسی ضریر بجلّی از امام رضا (ع) نقل کرده که گفت: به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! مردم زیاد میگویند که پیامبر اکرم (ص) ابوبکر را امر به نماز نمود؛ سپس به عمر دستور (به نماز) داد! حضرت سکوتی طولانی کرد؛ سپس فرمود: آنگونه که مردم میگویند، نیست؛ […]
سفارش حضرت رسول سلام الله علیه به ثقلین 4

مرحوم دیلمی در کتاب ارشاد القلوب آورده است: رسول خدا (ص) آن عدّه از سران اقوام و پیروان آنها را که مُهر نشان دشمنی با علیّ بن ابیطالب (ع) را داشتند، به همراه گروهی از منافقان و آزاد شدگان ـ که حدود چهار هزار مردم بودند ـ گرد آورد و آنان را تحت فرماندهی اسامه […]
سفارش حضرت رسول سلام الله علیه به ثقلین 3

مرحوم صفّار قمی در بصائر الدرجات به سند خود از امام باقر (ع) نقل کرده که فرمود: رسول خدا (ص) در آن بیماری که چشم از جهان فرو بست، علی (ع) را نزد خود، فرا خواند و فرمود: «ای علی! نزدیک من بیا تا سرّی را به تو بگویم که خدای متعال با من در […]
سفارش حضرت رسول سلام الله علیه به ثقلین 2

مرحوم شیخ مفید به سند خود از عبدالله بن عبّاس روایت کرده که گفت: علی بن ابیطالب (ع) و عبّاس بن عبدالمطلب و فضل بن عبّاس، در آن بیماری که رسول خدا (ص) رحلت کرد، بر او وارد شدند و گفتند: ای رسول خدا! مردان و زنان انصار در مسجد گرد آمدهاند و بر شما […]
سفارش حضرت رسول سلام الله علیه به ثقلین 1

علّامه مجلسی از موسی بن جعفر (ع)، او از پدرش روایت کرده که فرمود: وقتی رحلت رسول خدا (ص) نزدیک شد، انصار را فراخواند و فرمود: ای گروه انصار! زمان جدایی فرا رسیده است؛ همانا دعوت شدهام و البته اجابت خواهم کرد. با شما همسایه بودم، پس خوب همسایگی نمودید، یاری خواستم و خوب یاری […]
سخنان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله با زنان اهل بیت

شیخ طوسی به سند خود از امّ الفضل، دختر عبّاس نقل کرده است که گفت: وقتی بیماری که رسول خدا (ص) در آن بدرود زندگی گفت، سنگین شد، مختصر بهبودی حاصل کرد در حالی که ما گریه میکردیم و فرمود: چه چیز سبب گریهی شما است؟ عرض کردیم: ای رسول خدا! گریهی ما، نه برای […]
تسلیت فاطمه و علی در احتضار رسول خدا سلام الله علیهم

صاحب تفسیر فرات کوفی به سند خود از جابربن عبدالله انصاری نقل کرده که گفت: رسول خدا (ص) در آن بیماری که از دنیا رفت، به فاطمه (ع) فرمود: پدر و مادرم فدای تو باد! دنبال شوهرت بفرست و او را نزد من بخوان. فاطمه (ع) به حسن (ع) فرمود: به سوی پدرت برو و […]
تسلیت پیامبر به علی و فاطمه سلام الله علیهم 5

شیخ مفید گفته است: فردای آن روز، مردم از ملاقات آن حضرت، ممنوع شدند و بیماری ایشان، شدّت یافت و امیر مؤمنان علی (ع) از او جدا نمیشد مگر برای ضرورت. وقتی علی (ع) برای بعضی امور خود رفته بود، بیماری رسول خدا (ص) قدری سبک شد، ولی علی (ع) را مشاهده نفرمود؛ در حالی […]
تسلیت پیامبر به علی و فاطمه سلام الله علیهم 4

مرحوم طبرانی در کتاب المعجم الکبیر به سند خود از علیّ بن علیّ مکّی هلالی از پدرش نقل کرده که گفت: در آن بیماری که رسول خدا (ص) در آن از دنیا رفت، بر او وارد شدم در حالی که فاطمه (ع) بالای سر حضرت نشسته بود. فاطمه (ع) (آن قدر) گریه کرد تا صدایش […]
تسلیت پیامبر به علی و فاطمه سلام الله علیهم 3

خزّاز قمی به سند خود از عمّار نقل کرده که گفت: وقتی که رحلت رسول خدا (ص) نزدیک شد، علی (ع) را طلبید و مدّتی طولانی به صورت سرّی با او سخن گفت؛ سپس فرمود: ای علی! تو وصیّ و وارث من هستی، همانا خدای متعال علم و دانش و فهم مرا به تو داده […]
تسلیت پیامبر به علی و فاطمه سلام الله علیهم 2

مرحوم شیخ صدوق با سلسله سند خود از سلیم به قیس هلالی نقل کرده که گفت: از سلمان فارسی (رض) شنیدم که میگفت: نزد رسول خدا (ص) نشسته بودم در آن بیماری که رحلت کرد. فاطمه (ع) داخل شد، و چون، ضعف و بی حالی پدرش را دید، گریست تا اشکهایش بر گونههایش جاری گشت. […]
تسلیت پیامبر به علی و فاطمه سلام الله علیهم 1

مرحوم خزّاز قمی به سند خود از ابوذر غفاری (ره) نقل کرده که گفت: در آن بیماری که رسول خدا (ص) چشم از جهان فرو بست، بر او وارد شدم؛ حضرت فرمود: ای ابوذر! دختر فاطمه (س) را نزد من بیاور. بیدرنگ به پاخاستم و به خانهی فاطمه (ع) رفتم و عرض کردم: ای سرور […]