بررسي تحليلي جايگاه آموزه مهدويت در انديشه نبوي (صلی الله علیه وآله وسلم)

اين مقاله با روشي توصيفي ـ تحليلي مي کوشد مباني نظري و ابعاد آموزه مهدويت را از نظرگاه انديشه نبوي (ص) شناسايي کند. بررسي انگاره هاي نبوي در تبيين آموزه مهدويت، آغاز گاهي است که نويسنده براي ارائه تصويري روشن از بحث بر مي گزيند. در اين جهت به تبيين و تفسير انديشه مهدويت در چارچوب نظام امامت و ولايت، تبيين اين انديشه در قالب ستيزش تاريخي جبهه حق و باطل و تبيين و تفسير انديشه مهدويت در قالب سامانه اجتماعي امام و امت اشاره مي شود.
در ادامه نيز به شاخصه ها و ويژگي هاي آموزه مهدويت از ديدگاه انديشه نبوي (ص) اشاره مي شود. جهان شمولي انديشه مهدويت؛ عدالت، مهم ترين رکن انديشه مهدويت؛ تعين و تشخص منجي و حتمي بودن تحقق حکومت مهدوي؛ از جمله يافته هاي نگارنده در اين زمينه است.
در پايان نيز «محاسبه مبتني بر تکليف محوري»؛ «رويکرد فرصت محور در تبيين انديشه مهدويت»؛ «تاکيد بر نقاط مهم و راهبردي در تبيين آموزه مهدويت» و «نمادپردازي در تبيين امامت و مهدويت»، از جمله مهم ترين ويژگي هاي بيان و بلاغ انديشه مهدويت در سيره نبوي معرفي مي شوند.
به هر رو، مطلوب اين جستار، آن است که معلوم سازد جوهر اصلي آموزه مهدويت از نظرگاه انديشه نبوي چيست. ثمره اين بررسي، در وهله نخست آشکار کردن ميزان اصالت اين انديشه در اسلام و در مرحله بعدي، مي تواند به تعيين مبنايي براي بررسي هر چه بهتر اين انديشه در اسلام بينجامد.
بررسي سير تحول غيبت پژوهي اماميه، از نوبختي تا شيخ طوسي

موضوع اين نوشتار، باز خواني «غيبيت نگاري اماميه از نوبختي تا شيخ طوسي» است؛ عصري که غيبت نگاري اماميه، دوران مقدماتي خويش را پشت سر گذراند و در زمان شيخ طوسي به بالندگي رسيد و از آن جا ديدگاه اماميه در اين زمينه پس از شيخ طوسي از روش ابداعي وي و پيشينيانش متاثر بوده است؛ بررسي آثار بعدي ضروري ديده نشد.
در اين مسير، سعي شده است غيبت نگاري دوره مورد نظر، به دو دوره غيبت صغرا و پس از آن تقسيم شود و هر اثري در دوره زماني خويش مورد ارزيابي قرار گيرد؛ چراکه بسياري از اين نگاشت ها از فضا و جريان هاي حاکم بر عصر خويش متاثر بوده است. بي شک پديده هايي همچون نوغاليان، سازمان وکالت، حاکميت سياسي عباسيان، شبهات زيديه در زمينه غيبت عليه اماميه، از جمله اين جريان ها شمرده مي شدند.
به نظر مي رسد آثار اماميه در زمينه غيبت نگاري در اين دوره، سير تکاملي داشته که اين امر مي توانسته معلول شرايط آن دوره باشد؛ به طوري که در ابتدا داده هاي نقلي، در تک نگاره هاي محدود شکل گرفت؛ اما بعدها و در پي شرايط جديد اين آثار با حجم بيش تر و آميخته شدن با داده هاي عقلي تکامل يافت.
گونه شناسي وجود حجت حي با تاکيد بر واژه منذر و هاد

موضوع بسيار مهم امامت و پيشوايي جامعه مطلبي نيست که قرآن مجيد از کنار آن به سادگي عبور کرده و به آن نپرداخته باشد. از اين رو، آيات متعددي از کتاب الاهي، زواياي مختلف اين موضوع را مورد بحث قرار داده و در عرصه هاي گوناگون آن اصول، قواعد و معارف متنوعي را ارائه فرموده است. ازجمله اين قواعد، تاکيد بر ضرورت حضور امام و هادي در هر زمان است. اين مقاله در صدد ترسيم يکي از اين قواعد اساسي با استناد به جمله «إنما انت منذر و لکل قوم هاد» از آيه 7 سوره رعد است. در اين نوشتار، با بررسي و نقد آراي مفسران در اين زمينه و ارائه ديدگاهي نو با استناد به آيات قران و ديگر منابع، موضوع را بررسي مي کنيم.
محورهاي اميد در اديان ابراهيمي

«اميد»، از مسائل مهم و اساسي در عرصه فرد و اجتماع است و براي بسياري از مسائل اجتماعي نقشي محوري دارد؛ و محرک ذاتي و اصلي زندگي و عامل پويايي روان انسان است.
بديهي است، موضوع اميد در اديان، مخصوصا اديان ابراهيمي که داعيه اصلاح فرد و اجتماع را دارند، به نحو ويژه اي مطرح گردد، اين اميد در اديان ابراهيمي در سه مقوله اصلي: اميد به آينده، اميد به آخرالزمان، و اميد به آمدن منجي، قابل دسته بندي است. به عبارت ديگر، آموزه هاي ديني مرتبط با موضوع اميد در اديان ابراهيمي در جهت ايجاد اميد در اين سه محور مي باشد:
1. اميد به آينده: اين آموزه ها در صدد ايجاد روحيه اميد به آينده و عدم ياس از وضعيت موجود است.
2. اميد به آخرالزمان: اين دوره ميعادگاه اميد بشر و از اهميت ويژه اي برخوردار است. در بخش اول آن، تاريکي و خطر و آسيب و در بخش دوم، سراسر نور و زيبايي و عدالت است.
3. اميد به آمدن منجي: اين اميد، بر آمدن فردي الاهي از نسل پاکان منطبق و متصور مي گردد و نسبت به دو اميد قبل از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ چون از طرفي مکمل مقوله اميد است و از طرفي مهم ترين مصداق براي اميد به آينده و آخرالزمان مي باشد. اميد به منجي است که پويايي و نشاط و معنابخشي در جامعه ايجاد مي شود و پناهگاهي معنوي براي مردم و زمينه ساز رشد و تعالي بشر و محرکي براي نبرد با ظلم و ستم و انقلاب مي گردد و تسکين دهنده اي قوي براي مصائب و مشکلات مي باشد و طبعا از عوامل مهم انسجام اجتماعي به شمار مي رود.
بديهي است هر کدام از اديان که تصور واضح تري نسبت به اميد و منجي ارائه کند، در رسيدن به کارکردهاي فردي و اجتماعي موعود باوري، توفيق بيش تري (هم از لحاظ کمي و هم از لحاظ کيفي) مي يابد. در اين بين، مذهب شيعه، نسبت به مقوله اميد نگرشي خاص و ويژه ارائه مي کند که از همه اديان و مذاهب متمايز است. اين اميد به آينده و آخرالزمان و منجي، در نگرش شيعي، در بسياري از مسائل فردي و اجتماعي نقش محوري و کليدي به خود گرفته است.
ويژگي هاي زمامدار اسلامي در عصر غيبت از منظر قرآن و روايات

در اين مقاله سعي شده است ويژگي ها و شرايط زمامدار اسلامي در عصر غيبت از منظر قرآن و سنت مورد بررسي قرار گيرد. براي رسيدن به اين مقصود، پس از تعريف سياست، نظام سياسي و حکومت اسلامي؛ اين ادعا مطرح شده که بر اساس دلايل عقلي و اصول قانون اساسي، حاکم اسلامي بايد حداقل سه شرط اساسي «فقاهت»، «عدالت» و «کفايت» را داشته باشد. سپس به اثبات آن دلايل در قرآن و سنت با روش کتابخانه اي پرداخته شده است؛ به اين صورت که نخست ادله قرآني در دو بخش ادله اثباتي و سلبي مورد بررسي قرار گرفته؛ سپس ادله روايي به همين شکل مطرح و ثابت گرديده که مشروعيت زمامدار اسلامي در عصر غيبت، با احراز شرايطي چون فقاهت، عدالت و کفايت به دست مي آيد و با مقيوليت مردمي به فعليت و کارآمدي مي رسد.
بررسي ادعاي ولادت مهدي موعود (عجل الله فرجه الشریف) در آخرالزمان، در روايت أم هاني

ازشگردهاي فرقه هاي انحرافي، بهره گيري از روايات، در جهت تثبيت اغراض فرقه اي است. ابوالفضل گلپايگاني، مبلغ بهائيت در کتاب «فرائد»، در بيان روايات مبشر ظهور «باب»، به روايتي از أم هاني تمسک مي کند و اين روايت را که بر تعبير «مولود في آخر الزمان» در حق حضرت مهدي (عج) مشتمل است؛ بر ادعاي سيد علي محمد شيرازي، ملقب به «باب» قابل تطبيق دانسته و آن را از اشارات ظهور و آيتي بر حقانيت ادعاي وي شمرده است. در اين مقاله با روش توصيفي – تحليلي به بررسي ادعاي مذکور پرداخته شده است. با تحليل سندي و محتوايي اين روايت و در نظر گرفتن دو روايات ديگر از أم هاني که همگي مشابه و در ذيل آيه 15 و 16 سوره تکوير وارد شده است؛ و با در نظر گرفتن معناي تعبير «آخرالزمان»؛ اين نکته حاصل شد که اين روايت بر حضرت حجت (عج) قابل تطبيق است؛ در غير اين صورت، در تعارض با دو روايت ديگر فاقد ارزش استناد علمي خواهد بود.
امامت اهل بيت (علیه السلام) در آينه حديث ثقلين

«حديث ثقلين»، از احاديث بسيار مهم نبوي است که بيش از سي نفر از صحابه پيامبر (ص)، شمار بسياري از تابعين و عالمان اسلامي در قرن هاي مختلف، آن را روايت کرده اند. اهتمام پيامبر اکرم (ص) به اين حديث تا حدي است که در مکان ها، زمان ها و مناسبت هاي مختلف آن را بيان کرده و با تاکيد بسيار، آن را يادآور شده است. ايشان قرآن و عترت خويش را به عنوان دو ميراث گرانبها در ميان امت اسلامي باقي مي گذارد. آن دو، تا قيامت هرگز از هم جدا نخواهند شد و هدايت مسلمانان در گرو تمسک به آن دو مي باشد. مفاد روشن حديث، عصمت و افضليت عترت پيامبر (ص) است؛ لذا جز بر اهل بيت عصمت و طهارت (ع) قابل انطباق نخواهد بود. از طرفي، عصمت و افضليت از شرايط اساسي امامت است. لذا حديث ثقلين بر امامت اهل بيت عصمت و طهارت (ع) دلالت مي کند. مضافا اين که وجوب تمسک به آنان که مدلول ديگر حديث است، دليل ديگري بر امامت آنان است. از سوي ديگر، جدايي ناپذيري عترت از قرآن کريم و بالعکس، گوياي آن است که زمين و زمان، هرگز از امامت اهل بيت عصمت و طهارت (ع) خالي نخواهد بود. بدين جهت، اين حديث شريف از دلايل روشن بر وجود امام عصر (عج) مي باشد.
مهدويت و جايگاه آن در چشم انداز فرهنگي جمهوري اسلامي ايران

«آينده پژوهي» به عنوان يکي از حوزه هاي مطالعاتي، اين رسالت را بر عهده دارد که مديريت آينده جهان را ترسيم سازد. بر همين مبنا است که رهبران جوامع با در نظر گرفتن عوامل مختلف (ايده ها، آرزوها، فرصت ها، تهديدها و استعدادها) و براي رسيدن و تعيين درست آينده، سندهايي را با عنوان «چشم انداز» تنظيم مي کنند. بر اين اساس، چشم انداز، بيان سازمان يافته اي است در مورد حرکت از حال به سوي آينده و از وضع موجود به وضع مطلوب. يکي از ضرورت هاي جامعه ديني ما تدوين سند چشم انداز فرهنگي بر اساس مهدويت است. نگاه مبتني بر اين باور، ضمن ارائه تصويري مطلوب و آرماني و قابل دستيابي از ارزش ها و باورهاي فراروي جامعه، بيانگر اين نکته است که آينده اي مبتني بر عدالت و حاکميت توحيد در سراسر جهان در انتظار ماست. سند چشم انداز جمهوري اسلامي ايران که متضمن چشم انداز فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي جمهوري اسلامي ايران است؛ موعودگرايي و مهدويت را به طور شايسته و بايسته مورد توجه قرار نداده است که اين کمبود را مي توان با تدوين سند چشم انداز فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مبتني بر مهدويت را جبران نمود.ترسيم مباني مهدويت به عنوان چشم انداز فرهنگي، در واقع نويدبخش تحقق ارزش هايي است که با ظهور حضرت مهدي (عج) محقق مي شود که اهم آن عبارتند از: کرامت آدمي و بازگشت به فطرت و پاک نهادي، آزادي واقعي، حاکميت ارزش هاي اخلاقي، بالندگي عملي و … در اين جهت لازم است قرار فرهنگي در شهر مقدس قم شکل گرفته و عهده دار تدوين چشم انداز فرهنگي جمهوري اسلامي ايران گردد.
وجوه الگويي ارتباطات در جامعه مهدوي براي جامعه امروز با روش پس نگري

«پس نگري»، يکي از روشهاي موثر آينده پژوهي براي رقم زدن آينده هاي بلند مدت است. در مقاله حاضر با بهره گيري از اين روش تلاش شده است وجوه الگويي ارتباطات در جامعه مهدوي براي جامعه امروز، بررسي و به سوالاتي نظير چگونگي وضعيت ارتباطات در جامعه فعلي؛ ويژگي هاي ارتباطات در «جامعه حدي» (جامعه الگويي) و گام هاي مورد نياز براي تحقق چشم انداز مورد نظر، در خصوص ارتباطات مناسب در جامعه حدي پاسخ داده شود. روش پژوهش مورد استفاده، بهره گيري از روش کتابخانه اي و بررسي مستندات موجود در زمينه مهدويت و مصاحبه با تعدادي از کارشناسان رسانه بوده است. دستاورد اين پژوهش عبارت است از اين که اسلام دين حق است و بايد نداي حق را به گوش همگان رساند و از آن جا که مسلمانان طالب خير و سعادت همه بشر هستند، اين خيرخواهي اقتضا مي کند با بهره گيري از دانش ارتباطات، رسانه اي زمينه ساز و منتظر، براي تحقق مدينه فاضله و جامعه مورد نظرامام زمان (عج) فراهم آوريم و با استفاده مناسب از امکان هاي سخت افزاري و نرم افزاري، محتواي اسلام و آثار ارزشمند آن را به جهانيان ارائه دهيم که البته اين مهم، به تربيت نيروي انساني و زير ساخت هاي فني نيازمند است.
مهدويت و آينده پژوهي

موضوع مورد بررسي در اين پژوهش، «مهدويت و آينده پژوهي» است که به بررسي مفهوم مهدويت و آينده پژوهي و روابط موجود ميان آن دو و نيز کارکردهاي هر يک پرداخته است. از آن جا که آينده پژوهي به شناخت يا مطالعه آينده هاي ممکن و مطلوب جامعه مي پردازد، مي توان بر اساس شناخت گذشته و شرايط کنوني، آينده هاي ممکن و محتمل جامعه را تخمين زد. اين بحث در جوامع اسلامي از جايگاه خاصي برخوردار است؛ زيرا از منظر ديني، آينده سازي در ظهور امام منتظر (عج) پاسخي روشن و جامع به پرسش هاي فطري و بنيادين بشر در خصوص زندگي مطلوب و آرماني آينده است. با وجود برخي تفاوت ها که در پيش فرض ها، مساله ها و غايات، ميان آينده پژوهي و مهدويت پژوهي است، تشابهات موجود ميان آن دو، نسبتي تفصيلي را موجب گشته که امکان تعامل متقابل و تنگاتنگي را با حفظ استقلال معرفتي و روشي آن ها فراهم مي آورد.
نور مهدي، هدايتگري از فراسوي آينده

تجلي انتظار بر فراگرد آينده سازي، از جمله جلوه هاي بسيار مهم و تحليل ناشده مهدويت است. شأن امام مهدي (عج) در هدايت گري مردم، در دوران غيبت نيز تامل برانگيز است و بر شکل گيري روندهاي آينده تاثير شگرفي دارد؛ تا حدي که مي توان گفت، نام، کردار و منش ادراک شده او، همچون فانوسي در تاريکي دريا، هدايتگر کشتي هاي سردرگمي است که در ابهام خود در مسير آينده، در معرض انحراف و گم گشتگي قرار دارند.
رويکرد استعاره اي به منزلت امام، به منزله فانوس هدايت و چراغ روشني بخش مسير مردم از حال به آينده، در امتداد تعابيري در سنت چهارده معصوم (ع)، نظير «مصباح الهدي» و «طاووس اهل جنت» ذکر مي شود. اين رويکرد، در امتداد مضامين آيات شريف و ادعيه وارد شده که شناخت امام را شرط ناگزير فلاح و رستگاري و حفظ ايمان دانسته، اطاعت آگاهانه از ايشان را لازمه اسلام و بندگي در پيشگاه پروردگار مي داند؛ مورد تاکيد قرار مي گيرد و معرفت امام را نتيجه معرفت ثقلين و اطاعت از امر پروردگار فرض مي کند.
نتيجه آن که شأن امام معصوم (ع) در ظهور و غيبت، همواره هدايتگر آحاد بندگان خداوند متعال بوده، آيت هدايت و چراغ روشني بخش راه آنان به سوي آينده اي است که در اعماق زمان پيش رو قرار دارد.
بايسته هاي علمي در آينده پژوهي مهدوي

«آينده پژوهي»، هنر شکل دادن به آينده است؛ به آن شکل که آينده را مي خواهيم. آينده شناسي از اين منظر، دانش شناخت تغييرات است و شناخت آينده از حياتي ترين علوم مورد نياز هر انساني است. در اسلام، «مهدويت»، قلب تپنده تحقيقات آينده محور، است و آينده پژوه مسلمان نمي تواند در تحقيقات خود از ظرفيت ها و آموزه هاي فرهنگ مهدوي بهره نبرد؛ اما اين عرصه، داراي الزامات و بايسته هاي پژوهشي ويژه اي است. به نظر مي رسد اين بايسته ها در سه حوزه بايسته هاي نظري، مانند 1) مثبت انديشي اميدوارانه؛ 2) نگاه کيفي به ظهور، نه کمي؛ بايسته هاي روشي، مانند 1) مکانيسم پيش بيني آينده؛ 2) حکومت طمانينه شرعي در فرايند و استنتاجات تحقيق و بايسته هاي تبليغي، مانند 1) تبيين مباني فکري و مواد معرفتي دکترين مهدويت و ارائه شاخصه هاي حق و باطل؛ 2) نماياندن کارکردهاي جامعه مهدوي قابل بررسي باشند که در اين مقاله به بخشي از آن ها اشاره مي شود.
آينده پژوهي در پرتو انتظار پويا با تاکيد بر کارکرد وحدت امت اسلامي

امروزه، «آينده پژوهي»، به عنوان دانش شناخت و شکل دهي به آينده، جايگاه مهمي در دنيا پيدا کرده و به عرصه هاي مختلف زندگي انسان ها وارد شده است. آينده مطلوب، بر اساس آموزه هاي اکثر اديان و مذاهب، در ظهور منجي قابل تحقق است و در اسلام، آموزه مهدويت به عنوان مهم ترين بعد آينده پژوهي قلمداد مي شود. مقاله حاضر، با روش تحليلي ـ توصيفي و با هدف تعميق و تثبيت جايگاه آينده پژوهي ديني بر اساس آموزه مهدويت و بررسي نقش مهدويت در آينده پژوهي و شكل دهي به آينده مطلوب؛ نقش آينده پژوهي و کارکردهاي فرهنگي اجتماعي آن، بويژه کارکرد وحدت امت اسلامي را، به عنوان يکي از مهم ترين کارکردهاي اين عرصه، در جهت زمينه سازي تحقق شرايط ظهور، پي جويي كرده و آينده جهان را بر اساس تبييني كه از آموزه مهدويت متبادر مي شود، مورد كاوش قرار مي دهد. بررسي هاي انجام شده حاکي از اين است که وحدت اسلامي زماني شکل مي گيرد که افرادي با اهداف و آرمان هاي مشترك، رويكرد واحدي اتخاذ كنند. دستيابي به جامعه برتر و موعود اديان و رسيدن به سعادت و كمال، آرمان تمام انسان هاي موحد است و اين، زماني محقق مي شود كه همه يكتاپرستان عدالت خواه، در صف واحدي قرار گرفته و با پيوستن به حکومت جهاني مهدوي، تحت رهبري موعود قرار گيرند. در نتيجه مي توان گفت اين آرمان مشترك، در سايه وحدت اسلامي به دست مي آيد.
تحليلي کارکردگرايانه بر آموزه هاي متعالي مهدويت از نگاه آينده پژوهي

آينده پژوهي، حوزه نسبتا جديدي است که به لحاظ گستردگي و تنوع حوزه هاي مرتبط، دستاوردهاي بسيارمهمي براي کشورها و جوامع داشته؛ به گونه اي که امروزه به يکي از مهم ترين ابزارهاي تصميم سازي تبديل شده است. هم اينک در اين زمينه از سوي كشورهاي قدرتمند به منظور كسب مزيت هاي رقابتي و سلطه بر جهان مطالعات گسترده اي صورت مي گيرد. اين رويداد، بر اهميت دستيابي به رويکردهاي توانمندتر در عرصه آينده پژوهي مي افزايد. بي شك، منظومه فکري اسلام، بويژه منابع شيعي، برتر از هر مکتب فكري بشري، توان تبيين راهبردي ترين مسائل آينده انديشانه را داراست. يكي از بسترهاي متعالي در اين منظومه، انديشه مهدويت است. همان گونه که مي دانيم، اعتقاد به منجي آخرالزمان، مطلوب بيش تر اديان بوده؛ اما ظرفيت بهره مندي از آموزه هاي آينده نگرانه مبتني بر وحي، جز در تشيع و آموزه هاي مهدويت، در توان ديگر نحله ها نيست. پس، جادارد در نظام آينده پژوهانه مهدويت بررسي هاي جامعي صورت گيرد. نوشتار حاضر بررسي تحليلي جامعي است در زمينه مهدويت و کارکردهاي آينده پژوهانه آن، مبتني بر منابع معتبر شيعي. اين پژوهش، در حيطه مباحث علم شناسي فلسفي مشتمل بر ابعاد پنج گانه «معرفت شناسي»، «روش شناسي»، «هستي شناسي»، «ارزش شناسي» و «نشانه شناسي» خواهد بود. همان گونه که نتايج تحقيق نشان خواهد داد، نظام معرفت شناختي آينده پژوهي، متضمن مفاهيم، روش ها و ابزارهايي است که برخي از آن ها براي مطالعات گسترده و فهم آموزه هاي الاهي و وحياني مهدويت كاربرد مناسبي دارند.