بررسی و نقد گزارشهای تاریخ شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

گزارشهای متفاوتی درباره تاریخ شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ارائه شده است که تاریخهای هفتم و بیست و هشتم صفر در میان شیعیان مشهورتر از سایر گزارشها هستند. این پژوهش برای پی بردن به زمان دقیق شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام، ابتدا گزارشهای منابع شیعه و اهل سنت را درباره تاریخ شهادت آن حضرت بررسی می­کند. سپس به نقد ابعاد مختلف گزارش هفتم صفر، مانند شخصیت راوی، صحت انتساب گزارش وی، فاصله زمانی میان وقوع رخداد و راوی و اشتباه در نسخه برداری می­پردازد و پس از بررسی گزارش بیست و هشتم صفر به روشی مشابه آن را بر گزارش هفتم صفر ترجیح می­دهد.

القَطرَة من بحار مناقب النبی و العِترَة

القطرة من بحار مناقب النبیّ و العترة اثری حدیثی‌ _ کلامی است که در راستایِ بازخوانیِ فضائل اهل‌بیت علیهم السلام تألیف یافته است. ساختارِ سنتی، سازوارۀ نه‌چندان نظام‌مند، و اندک بودنِ دستاوردهایِ نوینِ علمیِ این کتاب، اگرچه معضل فرو غلتیدن در دورۀ تکرار را به همراه داشته، اما این تکرار، در جهتِ حفظ و تثبیتِ داشته‌های حدیثی، احیای روشِ کلامیِ اسلاف امامیه، و کاستن از ضریبِ اشتغالِ یک‌سویه به مباحثِ فقهیِ صِرف، به‌گونه‌ای هدفمند پیگیری شده است. علاوه بر ادای دِین به معصومان، تأکید بر لزوم توجه به معارف اهل بیت، و هشدار نسبت به‌ضرورت پیروی از ایشان را نیز می‌توان در فهرست انگیزۀ تألیف این اثر جای داد.

حکمت هنر شيعی در مقولات امامتی پويايی نشانه ها و نمادهای عزاداری و زيارت

هنر آیینی دریچه‌ای متفاوت برای مطالعۀ یک آیین می‌تواند باشد. امامیه یا تشیع می‌تواند از منظر توانمندی و دارایی‌های هنری و فرهنگی خود موردمطالعه قرار گیرد. فرهنگ شیعه به نمادها و نشانه‌های متعدد خود در زمینه‌های مختلف فرهنگی گره خورده است. زیارتگاه‌ها و نیز حسینیه‌ها و مراسم‌های عزاداری و سرور، خاستگاه بسیاری از رسوم و آیین‌ها هستند که همراه خود رشد هنر و نشانگان شیعی را ارمغان آورده‌اند. تشیع بر محور مفهوم امامت از دیگر مذاهب تمایز و هویت یافته و عزاداری و زیارت دونقطه عزیمت اساسی در این فرهنگ هستند. ضمن آنکه در خود این مکتب، می‌توان به دنبال حکمت و سازوکار حاکم بر پویایی و تنوع هنری و نشانگانی بود و بخش معظمی از حکمت هنر شیعی را می‌توان از خود آیین تشیع استنباط کرد. در کنار این مؤلفه‌های پژوهشی، استاندارد دیگری هم وجود دارد که می‌تواند در تحلیل این پویایی به کار آید. در این مقاله سعی بر این است که حکمت هنر و نشانگان شیعی تحلیل شود و از هر دو ابزار پژوهشی و نیز کلامی _ الهیاتی بهره گرفته شود.

نقش احاديث مشهور در شکل گيری باور شيعه به پيوستگی سلسلۀ امامت

برخی روایات مشهور اسلامی در میراث حدیثی مسلمانان حاکی از آن است که در هر دوره‌ای بی‌شک کسی در میان امت وجود دارد که حامل عادل علم دین و حافظ آن است؛ از اهل‌بیت و عترت پیامبر است و مایۀ هدایت امت ایشان است؛ امام حیّ زمان است و مردم موظف به شناسایی و بیعت با او هستند؛ به‌پادارندۀ حجت خدا بر خلق است، چه مشهور باشد، چه ناشناس. از طرف دیگر، گزارش‌های فرقه‌نگاران حاکی از آن است که شیعیان از ابتدا، معتقد بوده‌اند که زمین هیچ‌گاه از وجود حجت و امامی که جانشین امام قبلی باشد، خالی نمی‌ماند و سلسلۀ امامت پیوسته خواهد ماند. این اعتقاد به وجه افتراق شیعۀ امامیه با دیگر فرق اسلامی بدل گشته بود تا حدی که این اعتقاد را «نسق» و شیعیان امامی را «اهل نسق» می‌خواندند. در این پژوهش، با بررسی تاریخ فکر شیعۀ امامیه، نقش احادیث مذکور را در شکل‌گیری این باور و وفاداری آنان را به آن احادیث نشان می‌دهیم.

ديدگاه عالمان امامی پيرامون روايات نخستين مخلوق

شناخت نقطۀ شروع خلقت و اولین موجودی که خداوند متعال آن را پدید آورد، از مسائل مهمّی است که در معارف الهی موجود در میراث علمی ائمۀ اطهار علیهم السلام بدان پرداخته شده است. در گزارش‌هایی که در متون روایی امامیّه آمده، موجودات مختلفی به‌عنوان اولین مخلوق معرفی‌شده‌اند. در این میان نور اهل‌بیت علیهم السلام ، بیشترین گزارش‌ها را به خود اختصاص داده است. عقل، حقیقت محمدیّه، ماء و نور پیامبر اکرم و اهل‌بیت علیهم السلام اموری هستند که در کلام اندیشمندان امامیة به‌عنوان نخستین مخلوق قلمداد شده‌اند، اگرچه برخی از ایشان حقیقت همۀ آن‌ها را همان نور اهل‌بیت علیهم السلام دانسته‌اند. این نوشتار به بررسی دیدگاه‌های اندیشمندان امامیّه دربارۀ این مجموعه از روایات می‌پردازد.

هويّت اجتماعی شيعۀ اماميّه در قرون متقدّم تحليلی تاريخی – جامعه‌ شناسانه بر قصيدة ابن‌منير طرابلسی

دو قرن چهارم و پنجم، دوران قدرت و استیلای سیاسی_ مذهبی شیعه بر جهان اسلام به شمار می‌رود. گسترۀ جغرافیایی شیعیان در تمامی نقاط جهان اسلام، به انضمام حمایت سیاسی دو دولت آل‌بویه در بغداد و فاطمیان در مصر و منطقۀ شامات، باعث شد شیعیان فرصت ابراز علنی عقاید و انجام بسیاری از شعائر خود را پیدا کنند. بر اساس نظریۀ تضاد دوقطبی در مباحث جامعه‌شناسی، بررسی وضعیت اعتقادی_‌ اجتماعی شیعیان بر مبنای متون و گزارش‌های نشان‌دهندۀ تقابل‌های هویّتی میان شیعه و اهل سنّت، می‌تواند یکی از منابع در تحلیل تاریخی _ ‌اجتماعی آن دوران باشد. از منابع مهم در این زمینه، قصیدۀ مشهور «تتریه» سرودۀ ابن‌منیر طرابلسی است که در آن به‌خوبی این تضادهای هویّتی نشان داده شده است. ابن‌منیر بر اثر حادثه‌ای که میان وی و یکی از نقبای آن دوران در بغداد روی داد، در شعری خواسته‌ای را از شریف مطرح نموده که در ضمن آن بسیاری از اعتقادات و تقابل‌های موجود در جامعۀ آن روز را به تصویر کشیده است. گسترۀ موضوعات مطرح‌شده در این شعر که باورهای اعتقادی، تضادهای آیینی و مسائل عملی (اصطلاحاً فقهی) را در برمی‌گیرد، نشان‌دهندۀ تمامی تضادهای موجود در آن دوران است. در این نوشتار تلاش بر آن است تا با بررسی ابیات این شعر، ابتدا خاستگاه اعتقادات و آیین‌های شیعی در روایات رسیده از اهل‌بیت علیهم‌السلام نشان داده شده و در ادامه به شواهد تاریخی وجود تضاد میان فرقه‌های اسلامی موجود در جامعۀ آن روز، به‌ویژه شهر بغداد به‌عنوان محل سکونت شریف، و منطقۀ شامات و مصر به‌عنوان محل سکونت ابن‌منیر، اشاره شود.

نظریۀ استيلاء در فرايند نصب امام از ديدگاه اهل سنت و جماعت

سه شیوۀ انتخاب اهل حلّ و عقد، استخلاف و قهر و غلبه، در اندیشۀ سنّتی اهل سنّت و جماعت به‌عنوان راه‌های استقرار حاکم و انعقاد حکومت در نظر گرفته شده است. شیوۀ قهر و غلبه در استقرار حاکم در حالی ازنظر برخی اندیشمندان اهل سنّت بدون هیچ قید و شرطی با استناد به برخی احادیث و سیرۀ برخی صحابه پذیرفته شده که به نظر می‌رسد این نظر با آیات قرآن، احادیث نبوی و سیرۀ برخی دیگر از بزرگان صحابه و تابعین منافات دارد. بعضی متفکران اهل سنّت برای توجیه شیوۀ قهر و غلبه، به قاعدۀ «الضرورات تُبیح المحظورات» و یا قاعدۀ «لا ضرر» تمسّک نموده‌اند؛ اما به نظر می‌رسد استناد به این قواعد نیز ناتمام است. علاوه بر آن، معتزله نیز این شیوه را در نصب امام نپذیرفته‌اند. بر این اساس، در این مقاله تلاش خواهد شد ضمن اشاره به ادلۀ مورد استناد برای توجیه شیوۀ قهر و غلبه در اندیشۀ سنّتی اهل سنّت، این ادلّه مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد.

بررسی محتوايی احاديث حضور اهل‌بيت علیهم‌السلام در هنگامـۀ احتضار و نقد برخی از ديدگاه ‌ها

احادیث حضور اهل‌بیت علیهم‌السلام در هنگامۀ احتضار، در حجم گسترده‌ای از میراث مکتوب امامیّه انعکاس یافته و سند آن‌ها در نگاه بسیاری از دانشمندان امامیّه معتبر است و در گونه شناسی احادیث، در دستۀ «متواتر معنوی» طبقه‌بندی می‌شوند؛ امّا از دیرباز دربارۀ محتوای این احادیث، دیدگاه‌های ناهمگونی وجود داشته است که نمونۀ آن را در اتخاذ رویکرد تأویلی به این روایات توسط شیخ مفید و سیّد مرتضی رحمهما‌الله می‌توان یافت. بررسی محتوای احادیث احتضار می‌تواند در برداشت صحیح از آن‌ها که از سویی بیان‌گر نتایج فراوان برای محتضر و از سویی دیگر، نشان‌گر منزلت پیشوایان شیعه است، مفید واقع شود.
در این پژوهش با رویکردی توصیفی_ تحلیلی، با استناد به‌تصریح واژگانِ موجود در روایات و شواهد ارائه‌شده، مشاهده و حضور اهل‌بیت علیهم‌السلام در هنگامۀ احتضار مؤمن و کافر، ثابت گردیده و دیدگاه‌های دیگر نقد و بررسی شده است.

منبع شناسیِ موضوع «رجعت»

رجعت در لغت به معنای بازگشت، و در اصطلاح به معنای بازگشت جماعتی از افراد به زندگی دنیا قبل از قیامت است. رجعت یکی از اعتقادت شیعیان است که اهل سنت به آن باورمند نیستند. شیخ صدوق در کتاب اعتقادات می‌گوید: «اعتقاد در باب رجعت این است که برگشتن به دنیا حق است»[4]. قرآن و روایات هرکدام به‌نوعی به مسئلۀ رجعت اشاره دارند. ازجمله آیات معروف در باب رجعت، آیۀ 83 از سورۀ نمل است:<وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ‏>؛ «و روزی که از هر امّتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده‌اند محشور می‌گردانیم، پس آنان نگاه داشته می‌شوند تا همه به هم بپیوندند».

اعتبارسنجی «حديث امان» در روايات اهل سنت

در «حدیث امان»، رسول خدا صلی‌الله علیه وآله با تشبیه اهل‌بیت علیهم‌السلام به ستاره‌های آسمان، وجود آنان را سبب امنیت امت خوانده‌اند. متن مشهور این حدیث «النجوم امان لاهل السماء و اهل‌بیتی امان لامتی» است. باوجوداینکه این حدیث در روایات اهل سنت از طریق پنج راوی از رسول‌الله صلی‌الله علیه وآله گزارش‌شده، ولی مورد تضعیف برخی نویسندگان قرار گرفته است. بر اعتبار مشهورترین نقل آن، دلایل چندی وجود دارد؛ اما به فرض اگر آن‌ها را نیز نپذیریم، می‌توان گفت کثرت طرق نقل، جبران‌کنندۀ ضعف برخی رجال آن بوده و صدور این حدیث را از پیامبر صلی‌الله علیه وآله به اثبات می‌رساند؛ زیرا محدثان اهل سنت روایاتی با این شرایط را پذیرفته‌اند. درنتیجه این حدیث بر اساس قواعد رجالی اهل سنت حجت خواهد بود.

عصمت امام و خاستگاه آن در قصص قرآن کريم

«عصمت امام» یکی از مهم‌ترین مباحث کلامی است که از دیرباز تاکنون در میراث کلامی امامیه ذیل شرایط امامت واکاوی شده است؛ لیکن استنادات متکلمان در این باب علاوه بر استنادات روایی و عقلی، بیشتر در ارتباط با آیاتی چون آیات تطهیر، اولی الأمر و آیاتی ازاین‌دست بوده است؛ حال‌آنکه در قصص قرآن کریم آیاتی وجود دارد که دسته‌ای از آن‌ها، بر عصمت امام دلالت دارد و گروهی دیگر به خاستگاه عصمت امام اشاره می‌کند که هر دو دسته، کمتر مورد استناد متکلمان امامی قرار گرفته است. در این نوشتار تلاش شده است بر پایۀ روش توصیفی_ تحلیلی، ظرفیت قابل توجه این دست از آیات قصص در موضوع عصمت امام، معرفی و تبیین شود. برای این منظور، مقاله در دو بخش ادلۀ عصمت امام و خاستگاه عصمت امام سامان یافته است.