مدح نجف اشرف و مدح حضرت علي؛ طبیب اصفهانی

غمش در نهان خانه ي دل نشيند
به نازي كه ليلي به محمل نشيند
بيت بالا شناسنامه ي ادبي «طبيب اصفهانی» است. او شاعر و طبيب قرن 12 هجري است. نامش ميرزا عبدالباقي و از سادات موسوي اصفهان بوده كه سلسله ي سيادتش به واسطه ي امام زاده حمزه به حضرت امام موسي بن جعفر الكاظم ميرسد.
تاريخ تولّدش را در سال 1127 در دارالسّلطنه ي اصفهان نوشته اند. نياكان وي در زمان شاه عبّاس اوّل صفوي از فارس به اصفهان كوچيدند و در آن شهر مسكن گزيدند. پدرش ميرزا محمّد رحيم، حكيم باشي شاه سليمان و شاه سلطان حسين صفوي بود.
خود او هم مدّتي طبيب و نديم نادر شاه افشار بوده و بعد از درگذشت نادر، مدّتي طبابت و رفاقت كريم خان زند را اختيار كرد. از شعرايي بوده كه براي دل خويش شعر سروده است.
تاريخ درگذشت او اقوال گوناگون دارد كه ظاهراً اصحّ اقوال، سال 1171 ميباشد كه به این ترتیب 44 سال عمر کرده است. قبر طبيب، در تخت فولاد اصفهان، رو به لسان الارض واقع شده است. در دور سنگ به خط نستعليق، اشعاري از صهباي قمي حك شده كه حاوي مصراع تاريخ فوت طبيب است: «بزم جنّت منزل آن زبده ي سادات باد!». در وسط سنگ نيز عباراتي به خطّ ثلث، چشم نوازي ميكند. اخيراً سنگي نيز به طور عمود بر سنگ مزار قبلي وي نصب كرده اند.
ديوان «طبيب اصفهاني»، گويا با سه تصحيح گوناگون در بازار نشر، راه يافته و به چاپ رسيده است:
1 – اسماعيل شاهرودي.
2 – حسين مظلوم «كيفر».
3 – مجتبي برزآبادي فراهاني با مقدّمه و رساله اي در شرح حال توسطّ كيوان سميعي.
«طبیب» تشرّفي به نجف اشرف داشته و به زيارت مرقد مطهّر حضرت اميرالمؤمنين نائل آمده كه در قصيده اي به آن اشاره دارد. در این نوشتار، همین شعر مذکور مورد توجّه ماست:

ذيحجّه و مدح حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امير علیه السلام: صبوری گیلانی

سیّدباقرخان (میرزا باقرخان) مشهور به «حكیم صبوری» و معروف به «مدیرالاطبّا» از شاعران قرن 13 و 14 هجری است. شهرت او را گاه «صبورى رشتی» و گاه «صبورى گیلانی» ثبت کرده‌اند.
«صبورى» در سال 1265 ق در رشت در محلّه‌ی زیر كوچه متولّد شد و سرانجام در سال 1312 ق با سقوط از درشكه بدرود حيات گفت. به نقلی همان موقع و به قولی سه روز بعد درگذشت. پیكرش برای تدفین به نجف اشرف انتقال یافت و در آن سرزمین به خاك سپرده شد.
دیوانش به كوشش هادي جلوه یك بار در سال 1334 هـ ش و دیگربار در سال 1357 هـ ش منتشر شده ولی با تحقیق جامع‌تری به تصحيح جواد هاشمي «تربت» در سال 1391 (همراه با دیوان دانش گیلانی) منتشر و در سال 1395 (به صورت مجزّا) توسّط انتشارات محمل تجدید چاپ شد. البتّه عین مقدّمه‌هایی که دیگران بر چاپ قبلی دیوان نوشته بودند، در چاپ مذكور موجود است.

اين قصيده با توصيف هلال ماه ذيحجّه آغاز مي‌شود و پس از مطالبي پيرامون اعمال حج، وارد مدح كسي مي‌شود كه حذف شد و بعد به مدح حضرت رسول اكرم (صلّي الله عليه و اله) و حضرت امير (عليه السّلام) مي‌پردازد:

گزیده‌اي از قصیده (متن كامل در ديوان صبوري گيلاني آمده):

توصیف کعبه و مدح حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) : صائب تبريزي

میرزا محمّدعلی «صائب تبریزی» از شاعران بزرگ شيعي در قرن 11 است. او در یک جمله «تبریزی المولد و اصفهانی الموطن و المدفن» است.
وي به استناد گفته‌ی استاد محمّد قهرمان «در حدود سال 1000 هجری در تبریز زاده شد». تاریخ صحیح درگذشت او را باید یکی از دو سال 1086 یا 1087 دانست؛ با تحقیق مبسوطی که در کتاب «مجموعه اشعار ولایی و آیینی صائب تبریزی» مندرج است، سال 1087 پذیرفته‌تر خواهد بود.
قصيده‌ي ذيل كه از اشعار علوي اوست و به برخي كتب جمع‌آوري راه يافته تقديم مي‌شود؛ اگر همه‌ي شعر را نمي‌خوانيد به اين دو بيت و اين دو نكته توجّه كنيد:
صائب تبريزي خطاب به بيت‌الله الحرام می‌گويد: اي كعبه! هيچ تعريفي براي تو سزاوارتر از اين نمي‌بينم كه بگويم زادگاه حضرت علي عليه‌السّلام هستي:
هيچ تعريفي تو را زين بِه نميدانم که شد
در تو پيدا، گوهر پاک «اميرالمؤمنين»
به استناد روايات از جمله کلام حضرت امام صادق عليه‌السّلام، لقب اميرالمؤمنين، مختصّ حضرت عليّ بن ابيطالب عليهماالسّلام است و بس؛ لذا هيچ کس ـ نه قبل از او و نه پس از او ـ سزاوار نيست به اين نام ناميده شود و اين اعتقاد شيعه به زيبايي در شعر اين شاعر شيعي نمودار شده است.
چون لباسِ کعبه بر اندامِ بت، زيبنده نيست
جز تو بر شخص دگر، نام «اميرالمؤمنين»

اینک متن قصیده:

غدیریه شفایی اصفهانی

شرف الدّين حسن، شفايي اصفهاني ملكالشّعرا و استاد شاعران عهد خود به ويژه صائب تبريزي است. القاب ملكالشّعرا و ممتاز ايران، از شاه عبّاس به او رسيده است.
تاريخ تولّد او در تذكرهها ذكر نشده ولي گلچين معاني در كتاب «شهر آشوب در شعر فارسي» ولادتش را به سال 956 نوشته است. صاحب «عرفات العاشقين» كه معاصر با «شفايي» نيز بوده، مينويسد: «در سندي 1023 تخميناً 57 سال از حيات وي گذشته باشد…» كه بنا به اين سند، تاريخ ولادتش در حدود سال 966 هـ.ق بايد بوده باشد.
اجداد او نيز از علما و حكماي معروف اصفهان بودهاند. آن چه از فحواي كلامش استنباط ميشود، اين است كه علاوه بر طبّ و مقدّمات صرف و نحو عربي، در فقه، اصول، معارف اسلامي و نيز فلسفه و حكمت، نجوم، هيأت و علم مابعدالطّبيعه تحصيلاتي داشته و دانشها آموخته است.
ديوان شفايي به تصحيح، مقدّمه و تعليقات دكتر لطفعلي بنان از آثار ارزندهي ادبي است.
اگر چه سال درگذشت وي را اسكندربيگ منشي تركمان، صاحب «عالم آراي عبّاسي»، 1038 هـ.ق نگاشته امّا ملّاعرشي در مادّهتاريخ فوت «شفايي»، مصراعي آورده كه با عدد 1037 مطابقت دارد: «به شاه دين شفايي داد جان را».
مدفن او را هم كربلاي معلّا ثبت و ضبط كردهاند و هم در قبرستان شاهمير حمزه اصفهان.
قصیده‌اي به رديف ناخن دارد در مدح حضرت اميرالمؤمنين عليّ بن ابي‌طالب كه مي‌خوانيد؛

غدیریه هماي شيرازي

محمّدرضا قلي‌خان متخلّص به «هما» و شهره به «هماي شيرازي»، فرزند بديع‌خان، در سال 1176 ه‍ . ش (1212 ه‍ . ق) در شيراز ولادت يافت.
او از آغاز، منصب سرکردگي قوم خود را داشت ولي در بيست سالگي تحوّلي در وي ايجاد مي‌شود که به همين سبب رهسپار نجف اشرف مي‌شود و قريب به هجده سال از محضر استادان آن ديار استفاده مي‌کند كه فخرالشّيعه، محمّدحسن صاحب‌جواهر يكي از آنان است. او پس از نجف، راهي سرزمين هند مي‌شود و بعد از مدّتي به زادگاه خود شيراز باز مي‌گردد.
شعر و ادب شاخصه‌ي خاندان اوست؛ آن چنان كه از وي، سه پسر به يادگار مانده که تمامي شاعرند: «عنقا»، «سها» و «طرب». ناگفته نماند كه جلال‌الدّين همايي «سنا»، فرزند «طرب اصفهاني» و نوه‌ي «هماي شيرازي» است.
سرانجام «هما» در سال 1252 ه‍ . ش درگذشت و در امام‌زاده احمد(ع) در اصفهان، رخ در نقاب خاک کشيد.
«ديوان هماي شيرازي» يا «شکرستان» در دو جلد به كوشش احمد كرمي و توسّط انتشارات «ما» منتشر شده است كه كم و بيش در بازار نشر ديده مي‌شود.
اشعار فرزندانش هم با عنوان «ديوان طرب اصفهاني»، باز در دو جلد است كه در دومين جلد آن، شاهد گزيده اشعار «عنقا» و «سها» نيز خواهيم بود كه در بازار نشر به راحتي به دست نمي‌آيد.
بگذريم؛ این غدیریّه، یکی از اشعار ولایی اوست که می‌بينيد. گفتني است كه طرب (پسر هما)، دو غدیریّه با همین بحر و همین قافیه دارد و مي‌توان گفت به استقبال از پدرش هماي شيرازي رفته است. البتّه شعر زير اشاره به تقارن بهار و غدير دارد كه خواهيد خواند؛ مزيّت ديگر اين شعر، تبريك عيد به محضر مولاي انس و جان، حضرت صاحب العصر و الزّمان (عجّل الله تعالي فرجه الشّريف) است (ديوان هماي شيرازي، ج1، ص 176 ـ 178)؛

غدیریه هاشمي رضوي (سراج)

سيّدعبّاس فرزند نصرالله رضوي ملقّب به «سراج» و متخلّص به «هاشمي» به سال 1276 ه‍ . ش در قريه‌ي سرآسيا كه جزء بلوك شانديز، بخش شش مشهد مي‌باشد، به عالم پاي گذاشت.
وي از پانزده سالگي شروع به شعر گفتن كرد و در سرودن، طبعي روان و سرشار داشت. طبعش بيش‌تر به سرودن مراثي و مصائب حضرت سيّدالشّهدا(ع) و نوحه‌هاي سينه‌زني و عزاداري رغبت داشت. از اشعار مراثي او تأثّر و خلوص عقيده حس مي‌شود. البتّه در مدايح اهل بيت(ع) نيز آثاري دارد.
آثارش در 6 جلد (گاه در قطع رقعي و گاه وزيري) منتشر شده است: جلد سوم «گلزار كربلا» نام دارد و پنج جلد ديگر «گلزار هاشمي».
يادآور مي‌شويم جلد سوم، علاوه بر قصايد و پنديّات، شامل شصت بند تضمين سروش اصفهاني است و جلد آخر هم مختصّ ياد امام زمان(عج) است. به اميد تلفيق مناسب اين شش جلد در يک مجلّد.
«هاشمي» يا «سراج» در روز شنبه 13 ذيقعدۀ الحرام 1395 ه‍ . ق مطابق با 1352 ه‍ . ش درگذشت و در زادگاهش، قريه‌ي سرآسياب (شانديز) به خاک سپرده شد.
اينك غديريّه‌ي او كه طبيعتاً پيش از اين در دنياي مجازي يافت نمي‌شد (نقل از دیوان گلزار هاشمی، ج 4):

غدیریه هاتف اصفهانی

سيّد احمد هاتف اصفهاني از چهره هاي شاخص ادبي در دوره ي افشاريه و زنديه است كه بيشتر شهرتش را وامدار ترجيع بند توحيديه ي خويش با بيت ترجيع ذيل است:
كه يكي هست و هيچ نيست جز او
وحـدهُ لـا الـه الّـا هـو
هاتف در نيمهي نخست قرن 12 در اصفهان چشم به جهان گشود و گويا اواخر عمر را در شهر مقدّس قم سپري كرد و در جوار كريمهي اهل بيت:مدفون شد. سال وفات او را 1198 هـ. ق نوشتهاند.
ميراث شاعري از «هاتف اصفهاني» به دو فرزندش، يك پسر و يك دختر به ارث رسيد. يكي سيّد محمّد متخلّص به «سحاب اصفهاني» كه داراي ديوان شعري است و ديگري بيگم متخلّص به «رشحه» كه طبع لطيفي داشته است.
ديوان هاتف اصفهاني بارها به چاپ رسيده است. ناشران گوناگوني در سال‌هاي مختلف به چاپ آن مبادرت ورزيده‌اند. اين ديوان، نخستين بار در سال 1317 هـ.ق با چاپ سنگي انتشار يافته و پس از آن در خارج از كشور حتّي در اروپا نيز به زيور طبع آراسته شده است. ديوان وي در ايتاليا شهرت به سزايي دارد. حتّي در شوروي نيز ميتوان شاهد آثار وي بود. ضمناً افشين عاطفي با مقابله‌ي چند نسخه در سال 1394 اين ديوان را مجدّد منتشر كرد.
غدیریّه:
شعر زير يك قصيده‌ي 62 بيتی است که دو بار هم تجدید مطلع شده (اگر چه در چاپ اخير به تصحيح وحيد دستگردي (انتشارات نگاه) به صورت سه شعر مجزّا شماره خورده كه خطاي چاپي است نه خطاي مصحّح).
نكته:
دوازده بيت ابتداي اين شعر، تشبيب است با موضوع طلوع خورشيد كه طبق نام‌گذاري قدما آن را طلوعيّه مي‌خوانيم و گريز آن در دو بيت به مدح و منقبت حضرت علي عليه السّلام است؛ بلافاصله تشبيب ديگري شروع مي‌شود با موضوع بهار و نوروز كه به غدير مي‌انجامد و مي‌دانيم كه بين غدير و نوروز نيز ارتباط تنگاتنگي است.
بنابراين به نظر حقير، تلّقي كردن اين 62 بيت به عنوان يك شعر واحد، آن هم در دوره‌هاي پيشين (نه امروزه) چندان با ساختار قصيده جور درنمي‌آيد و نامتناسب است. به نظر مي‌رسد كه متن شعر، دو شعر باشد: يكي 12 بيت اوّل كه يك قصيده‌ي مجزّاست (تشبيب دارد و گريز يا تخلّص) و البتّه شايد ناقص چون مدحش خيلي كم است. باقي شعر باز يك قصيده‌ي مجزّا با 50 بيت كه يک بار تجديد مطلع شده است.
با اين همه به رسم امانت، همان‌گون نقل مي‌كنيم كه نقل كرده‌اند؛

غدیریه وفایی شوشتری

ملّافتح‌الله شوشتري، متخلّص به «وفايي» و مشهور به «وفايي شوشتري»، عالم و شاعر، در سال 1243 ه‍ . ق در شوشتر به دنيا آمد. پدرش ملّا حسن نام داشت و از دوستان شيخ جعفر شوشتري (رضوان الله تعالی علیه) بود.
«وفايي» مدّتي از عمر خود را به رياضات شرعيه گذراند و پس از تکميل کارهاي خويش در مسافرتي به مکّه و مدينه، توفيق زيارت بيت‌الله الحرام و زيارت حضرت رسول مکرّم(ص) را پيدا کرد.
از آن جا عازم هندوستان شد و از هند به سوي عراق حرکت کرد. پس از عراق به زادگاهش شوشتر بازگشت تا اين كه توفيق، رفيق راهش شد و قصد مشهد مقدّس كرد و سال‌ها در سايه‌ي مهرباني امام هشتم(ع) عمر گذراند.
در علم رياضي، علوم غريبه، علم جفر، علم قلب اجسام، اکسير و کيميا يد طولايي داشت و خطّ نسخ و نستعليق را به خوبي مي‌نوشت.
«ديوان وفايي شوشتري» با تصحيح‌هاي گوناگون در سال‌هاي مختلف و توسّط ناشران مختلف چاپ شده است و امّا آثار ديگر وي:
1 – الجبر و الاختيار؛
2 – سراج المحتاج؛
3 – شهاب ثاقب؛
4 – اطباق الذّهب.
در سال 1303 ه‍ . ق (به نقلي 1304 ه‍ . ق) در ماه رجب از دنيا رفت و در نجف اشرف به خاک سپرده شده است.
راجع به ديوان او اين مطلب را هم بيفزاييم كه در دو چاپ از چاپ‌هاي مختلف «ديوان وفايي شوشتري»، اشعار شاعر ديگري از شوشتر نيز ضميمه شده است؛ به اين ترتيب:
1 – تصحیح به اهتمام مهدي آصفي كه شامل بخشي از اشعار میرزا عبدالرّسول مدّاح شوشتري است. انتشارات جمهوري ناشر اين كتاب است.
2 – چاپ انتشارات حق‌بين، حاوي بخشي از اشعار شباب شوشتري است.
اینک متن قصیده البتّه با حذف دو بیت امّا پيش از آن توجّه كنيد كه در اين شعر، الف زايدي در پايان قوافي ديده مي‌شود. يكي از انواع الف، همين نوع است كه در گذشته گاهي استفاه مي‌شده و در معني اثري نداشته است و به كلمه فخامت مي‌داده كه الف فخامت نام گرفته است.

غدیریه فرخنده ساوجی

«فرخنده ساوجی» که گویا نام کوچکش با تخلّص وی یکی بوده، از بانوان سخن¬پرداز قرن 13 و 14 هـ ق است.
ایشان در حدود سال 1299 هـ ش (مطابق با 1339 هـ ق) در همان روستای عبدالله‌آباد در شهر ساوه چشم به گیتی گشوده است.
سال درگذشت او نیز مانند سال تولّدش در اکثر تذکره¬ها نیامده و در حالی که 1311 هـ ش درست است. یعنی حدود 80 سال عمر کرد.
پیکرش را در شهر مقدّس قم، در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، مسجد بالاسر در جنب مقبره¬ی پدر و همسرش به خاك سپرده¬اند.
دیوان فرخنده ساوجی، شامل سروده¬هایی که از او در دست بوده یک بار در سال 1307 هـ ش منتشر شده و اخیراً به کوشش خسرو امیر‌حسینی در سال 1394 منتشر شده است. تصحیحی هم این جانب (جواد هاشمی «تربت») آماده ی چاپ دارم تا نمی‌دانم تا در چه زماني منتشر شود.
گویا با گذشت بیش از 80 سال از چاپ پیشین، هنوز از باقی اشعار او اطّلاعی در دست نیست و بسیار محتمل است که از بین رفته باشد.
شعر زیر مخمّسی است در باب غدیر از فرخنده ساوجی که متأسّفانه فاقد تخلّص است. این غدیریه در کتب ذیل نیز آمده است:
• گنجینه¬ی عرفان، حسین قربانی اردبیلی، ص 1 ـ 410 (کامل).
• گل¬بانگ غدیر، محمّدمهدی بهداروند، ص 5 ـ 84 (کامل).
• غدیریه¬های شعر فارسی، محمّد صحّتی سردرودی، ص 71 ـ 569 (با حذف یک بند).

غدیریه غافل مازندراني

غافل مازندرانی از شعرای کم‌آشنا و قصيده‌سراي شيعي در قرن 13 و 14 است. نامش محمّد صادق و شهرتش آقاجان و لقبش حضورعلي و تخلّصش «غافل» است.
اصلش طبرستاني و اصالتش مازندراني ولي در تهران متولّد شد. تاريخ ولادتش تخميني حدود سال 1247 ه‍ ق است. نه از سال دقيق فوتش باخبريم و نه از محلّ دفنش؛ فقط مي‌توانيم بگوييم تا سال 1310 ه‍ ق را درك كرده و يا احتمال بدهيم كه در نجف اشرف مدفون باشد.
دیوان اشعار او چند بار چاپ شده است: یک بار در هند و باقی در تهران امّا گفتنی است که کامل‌ترین چاپ دیوانش به تصحيح مهدي آصفي و جواد هاشمي «تربت» در سال 1391 منتشر و در سال 1395 نیز توسّط انتشارات محمل تجدید چاپ شد.
يكي از مزاياي اين تصحیح نسبت به چاپ‌هاي قبلي، افزوده داشتن قصيده‌ي 88 بيتی در ولادت باسعادت حضرت امام زمان7 با مطلع ذيل است (مأخذ نقل اين قصیده، تذكره‌ي انجمن قدس، اثرِ عبرت ناييني است):
دلا! تن را رها كن، فكر جان كن
علاج درد جان ناتوان كن
در این مجال و مقال، بنا داریم تا قصيده‌ي ذيل که از اشعار علوي اوست و كم‌تر ديده شده را تقديم کنیم؛ اگر همه‌ي شعر را نمي‌خوانيد، فرصت خواندن اين دو بيت را از دست ندهید:
چه حاجت وصف تيغش؟ ز‌آن‌كه از اوّل نمودستي
ز لاي «لا فتي»، نفيِ وجودِ مردِ ميدانش
***
«سَلُوني» گفتنش فضلي نبود، ار گفت در منبر
غرض مي‌خواست آموزد «سَلُوني» را به سلمانش

و اینک متن قصیده:

غدیریه عنقای یزدی

در پیشینه‌ي ادب فارسي بعضاً شعرايي يافت مي‌شوند كه هیچ اطّلاعی از زندگي آنان در دست نيست. فقط شعري از آن شاعر باقي مانده و بس. نه سال تولّد و نه سال درگذشت و نه مدفن و نه ديوان.
يكي از اين شاعران، «عنقاي يزدي» است كه قصيده‌اي غديريه از او سراغ داريم و بس.
براي اين نوشته طبيعتاً به دو اثر گران‌سنگ سري زديم تا بلكه ردّ و نشاني از او بيابيم كه بي حاصل بود:
• تذكره‌ي شعراي يزد: عبّاس فتوحي يزدي؛ قطع وزيري.
• دانشنامه‌ي مشاهير يزد (3 جلد): ميرزا محمّد كاظميني، قطع رحلي.
 پس مأخذ و منبع اين شعر از كجاست؟
حاج مهدي آصفي كه از ذاكران و مدّاحان معاصر ماست؛ در دو تأليف خود اين شعر را آورده‌اند و در صحبت حضوري با ايشان، معلوم شد كه مأخذ قصيده، بياض يكي از مدّاحان دهه‌هاي قبل به نام مرحوم حاج حسن محمّدي دولابي بوده؛ مدّاحي زحمت‌كش با محفوظاتي بسيار بالا و با صدايي خاص كه ضمناً كتاب «گلستان سخن» را به يادگار از خود گذاشت.
و امّا آن دو كتاب كه اين قصيده امروزه در آن چاپ شده است:
• نوادر يا سفينه‌ي شمشيري: تهران، انتشارات جمهوري، سال 1373، ص 52 ـ 54.
• غدير در آيينه‌ي شعر فارسي: تهران، انتشارات منير، سال 1393، ص 58 ـ 60.

اينك متن قصيده كه طبيعتاً در فضاي مجازي تا به امروز نبوده است:

غدیریه عمّان سامانی

عمّان ساماني از شعراي مشهور ولايي است كه اشعارش متعدّد چاپ شده است. البتّه منظومه‌ي معروف عاشورايي او با نام «گنجينه‌ي اسرار» بيش‌تر به زيور طبع آراسته شده ولي اين منظومه، تمام ديوان او نيست. او علاوه بر اين مثنوي مشهور، معراج‌نامه، قصيده، غزل و رباعي هم دارد.
«ديوان عمّان ساماني» به تصحيح مهدي آصفي و جواد هاشمي «تربت»، مشتمل بر تمام موارد فوق توسّط انتشارات جمهوري به بازار كتاب راه يافته است. اثر مذكور با ديوان وحدت کرمانشاهي و سفينه‌ي آصفي در همان مجلّد توأم است. اين اثر را می‌توان کامل‌ترین چاپ «عمّان» دانست (و البتّه کامل‌ترین چاپ «وحدت»). از ديگر محاسن تصحيح فوق، داشتن فهرستی از «عمّان»های منتشر شده‌ است.
ميرزا نورالله ساماني متخلّص به «عمّان» در شب شنبه 19 ذي‌حجّه‌، سال 1259 ه‍ . ق در سامان از توابع چهارمحال و بختياري ديده به جهان گشود.
خاندان او، خاندان شعر و ادب بودند. پدرش ميرزا عبدالله متخلّص به «ذرّه» و پدربزرگش ميرزا عبدالوهّاب متخلّص به «قطره» از شاعران آن زمانند. عموها، برادران، فرزند و حتّي نوه‌ي او نيز از طبع شعر بهره‌مند بوده‌اند.
آثار او را مي‌توان به ترتيب برشمرد:
1. گنجينة الاسرار 2. معراج‌نامه 3. ديوان قصايد و غزلیّات 4. مخزن الدّرر يا سفينة الدّرر 5. سه رساله 6. نامه‌اي به برادر.
تاريخ درگذشت او را 12 شوّال سال 1322 ه‍ . ق نقل کرده‌اند. جنازه‌ي او به نجف اشرف منتقل و در وادي السّلام به خاک سپرده ‌شد.
اينك متن قصيه‌ي غديريّه‌ي او (ص 193 ـ 197)؛

غدیریه طرب اصفهاني (2)

میرزا ابوالقاسم محمّدنصیر متخلّص به «طرب» از شاعران قرن 13 و 14 است. او را هم طرب اصفهانی مي‌خوانند و هم طرب شيرازي.
پدر طرب، هماي شيرازي نيز از شعراي مطرح بود و فرزند طرب، استاد جلال‌الدّين همايي متخلّص به سنا نيز در شعر و سخن و فقه داراي جايگاه ويژه بود. عنقا و سها دو برادر اويند كه هر دو از طبع شعر برخوردار بودند.
جناب طرب در سال 1276 ق متولّد و در سال 1330 ق در اصفهان بدرود حيات گفت و در صحن امامزاده احمد، در جوار مزار پدرش، به خاک سپرده شد.
دیوان طرب اصفهانی دو جلد است که به اهتمام پسرش جلال‌الدّين همايي، تنظیم و تدوین شده است. در جلد دوم دیوان مذکور، اشعار دو برادر طرب یعنی عنقا و سها نیز ضمیمه است. جلد نخست در سال ۱۳۴۲ و جلد دوم در سال 1343 توسّط انتشارات فروغی منتشر شده است. الآن این مغازه که در خیابان جمهوری واقع است به كت و شلواری تبدیل شده. یكی از دوستانم اخیراً دو جلد دیوان طرب را به مبلغ پانصد هزار تومان خریداری کرده است. چرا؟ چون كم‌یاب است؛ دیگر چاپ نمی‌شود؛ كسی حاضر به سرمایه گذاری برای آن نیست؛ مردم، شوق یا توان خرید ندارند. به هر حال افسوس و دوصد افسوس!!!…
آیا برای بچّه هیأتی‌ها همین یك بیت از «طرب» بس نیست:
روز ازل چون زدند قرعه‌ی مردی
قرعه درآمد به نام حضرت عبّاس

هماي شيرازي يعني پدر طرب، غديريّه‌اي دارد با اين مطلع:
حبّذا! نوبهار و عید غدیر
که قرین شد ز کردگار قدیر

طرب هم در همین بحر و با همین قافیه دو شعر دارد كه گويا به استقبال از پدرش سروده است؛ غدیریّه‌ي زير، یکی از آن دو شعر است که می‌بينيد.

غدیریه طرب اصفهاني (1)

میرزا ابوالقاسم محمّدنصیر متخلّص به «طرب» از شاعران قرن 13 و 14 است. او را هم طرب اصفهانی مي‌خوانند و هم طرب شيرازي.
پدر طرب، هماي شيرازي نيز از شعراي مطرح بود و فرزند طرب، استاد جلال‌الدّين همايي متخلّص به سنا نيز در شعر و سخن و فقه داراي جايگاه ويژه بود. عنقا و سها دو برادر اويند كه هر دو از طبع شعر برخوردار بودند.
جناب طرب در سال 1276 ق متولّد و در سال 1330 ق در اصفهان بدرود حيات گفت و در صحن امامزاده احمد، در جوار مزار پدرش، به خاک سپرده شد.
دیوان طرب اصفهانی دو جلد است که به اهتمام پسرش جلال‌الدّين همايي، تنظیم و تدوین شده است. در جلد دوم دیوان مذکور، اشعار دو برادر طرب یعنی عنقا و سها نیز ضمیمه است. جلد نخست در سال ۱۳۴۲ و جلد دوم در سال 1343 توسّط انتشارات فروغی منتشر شده است. الآن این مغازه که در خیابان جمهوری واقع است به كت و شلواری تبدیل شده. یكی از دوستانم اخیراً دو جلد دیوان طرب را به مبلغ پانصد هزار تومان خریداری کرده است. چرا؟ چون كم‌یاب است؛ دیگر چاپ نمی‌شود؛ كسی حاضر به سرمایه گذاری برای آن نیست؛ مردم، شوق یا توان خرید ندارند. به هر حال افسوس و دوصد افسوس!!!…
آیا برای بچّه هیأتی‌ها همین یك بیت از «طرب» بس نیست.
هماي شيرازي يعني پدر طرب، غديريّه‌اي دارد با اين مطلع:
حبّذا! نوبهار و عید غدیر
که قرین شد ز کردگار قدیر

طرب هم در همین بحر و با همین قافیه دو شعر دارد كه گويا به استقبال از پدرش سروده است؛ غدیریّه‌ي زير، یکی از آن دو شعر است که می‌بينيد.