التباس فضل بن شاذان شيعي و سني از قرن سوم هجري

فضل بن شاذان نيشابوري، متکلمي شيعي و فضل بن شاذان رازي، دانشمندي سني است. اشتراک در نام، معاصر بودن و همساني عناوين برخي تاليفاتشان، سبب شده از زمان ابن نديم بغدادي (م 380ق) به بعد، التباسي پديد آيد و نام يکي با ديگري اشتباه گرفته شود.
در اين مقاله به ايجاز، به تسلسل تاريخي خلط و مصاديق آن، اشاره شده، براي تمايز آن دو شخصيت، از راهكارهايي همانند بازشناسي کنيه، جد، استادان، شاگردان، تخصص و تصنيفات هر يک، استفاده شده است. تخصص اصلي «ابوالقاسم فضل بن شاذان بن عيسي رازي» (م 290ق)، در علوم قرآني و علم تفسير، به ويژه دانش قرائات بوده و با دانش فقه نيز آشنا بوده است. مشايخ و شاگردان وي، همگي جزو اهل سنت به شمار مي آيند. اما ابومحمد فضل بن شاذان بن خليل نيشابوري (م260 ق)، در دانش هاي حديث، فقه و کلام شيعي نامبردار است. وي نظريه پرداز ارشد علم كلام و مولف ده ها رديه، بر گرايش هاي کلامي عصر خويش مي باشد.

نقش حزب الدعوة الاسلاميه در گفتمان مقاومت جنبش شيعي عراق

جنبش سياسي – اجتماعي نوين شيعه در عراق، در فضاي گفتماني حاکم بر جامعه عراق در دهه 1940 به بعد شکل گرفته، ارتباط تنگاتنگي در ابعاد انديشه اي و سياسي با زمينه اجتماعي تاريخي عراق دارد. رويدادهايي چون گسترش انديشه هاي کمونيستي و ناسيوناليستي، و پس از آن روي کار آمدن حزب بعث در سال 1968 و سرکوب سازمان يافته شيعيان و اعمال تبعيض هاي آشکار، گفتمان جنبش شيعي عراق و حوزه هاي علميه را وادار به نوزايي در انديشه سياسي و حوزه تفکر کرد که تجسم آن را مي توان در آراي شهيد صدر و تشکيلات حزب الدعوة الاسلاميه و مبارزه بيش از چهار دهه اي آن به عنوان گفتمان مقاومت، در برابر گفتمان هاي قدرت ديد.
در اين مجال، گفتمان اسلام گراي جنبش شيعي عراق و حرکت اجتماعي – سياسي مبتني بر آن، در سه دوره کلان گفتماني بررسي مي شود: در دوره اول، ايده جهان شمولي و مبارزه با گفتمان مارکسيستي و ناسيوناليستي. دوره دوم، ايده محلي گرايي و در دوره سوم، راديکاليزه شدن، معناي ثابت گفتمان هستند.

اعتبار راي اکثريت از منظر فقه القرآن شيعه

امروزه راي اکثريت و عمل به آن، يکي از موضوعات جديد و محوري نظام هاي دموکراتيک به شمار مي رود. عمدتا نظام هاي سياسي اومانيستي به فراخور اصول و مباني فکري مورد پذيرش خود، تلاش مي کنند اعتبار فزاينده اي به راي اکثريت ببخشند و از اين رهگذر مردم سالار بودن واقعي خود را به اثبات رسانند؛ اما در نظام مردم سالاري ديني که بر پايه و اساسي متفاوت بنيان نهاده شده است و خداوند متعال در کانون و مرکزيت امور قرار دارد، بايد اين موضوع از منظر فقه القرآن و فقه الحديث واکاوي شود. پاسخ اين موضوع در اين نوشتار از منظر فقه القرآن و با تاکيد بر ديدگاه هاي مفسران شيعه مورد بررسي قرار مي گيرد. ديدگاه برگزيده در اين باره آن است که نظريه اکثريت اغلب جنبه اعلامي داشته، تصميم گيري نهايي به جز در موارد خاص، با حاکم اسلامي منصوب از طرف خداوند است.

کهن ترين اثر شيعي در شرح دعاي سمات و مولف آن

شيخ ابراهيم کفعمي، محدث برجسته امامي در سده نهم و دهم هجري، اثر كمتر شناخته شده اي به نام صفوة الصفات في شرح دعاء السمات دارد که قديمي ترين شرح دعاي سمات است. اين كتاب به رغم جايگاه و اهميتش، هنوز نسخه اي خطي است. اين مقاله ابتدا به شرح حال و معرفي آثار كفعمي مي پردازد؛ سپس اين اثر مهم را بررسي و واكاوي مي كند و به مباحث مهمي همچون منبع شناسي و روش شناسي كفعمي در اين كتاب مي پردازد. اين مقاله به ديگر مطالب مهم مطرح شده در اين كتاب، همچون علوم ادبي، پيامبرشناسي، فرهنگ شناسي، مکان شناسي و طبيعت شناسي نيز مي پردازد.

نهاد نقابت در خراسان طي قرون چهارم و پنجم هجري

شکل گيري نهاد نقابت در قرن سوم هجري، نقطه عطفي در تاريخ اسلام است. سادات به دليل انتساب به پيامبر در جامعه اسلامي مقام و جايگاه ويژه اي به دست آوردند. هدف از اين نهاد، اجتناب از شرايطي بود که سادات تحت نظارت غيرسادات قرار مي گرفتند.
با مهاجرت سادات به مناطق مختلف جهان اسلام، شبکه گسترده اي از نقبا بر امور سادات نظارت مي کردند. دشواري امور مربوط به حفظ انساب سادات، ارتباط عميق و گسترده اي بين نقبا و نسب شناسان به وجود آورد که در نتيجه آن، علم انساب شکل گرفت.
سابقه مهاجرت سادات به خراسان، به قرن نخست هجري بازمي گردد که با عزيمت امام رضا و به تبع آن، شهادت حضرت در اين خطه، شدت بيشتري يافت.
خراسان در قرون چهارم و پنجم هجري، مرکز حاکميت سلاطين سني مذهب ساماني، غزنوي و سلجوقي بود و نقبا در نواحي مختلف آن حضوري فعال داشتند؛ بنابراين با بررسي فعاليت نقباي خراسان، روابط حاکمان و نقبا روشن تر مي شود.
در مقاله حاضر با رويکردي توصيفي ـ تحليلي سعي شده است پس از بررسي تاريخچه نهاد نقابت، فعاليت نقبا در خراسان و مسايلي که با آن درگير بوده اند، روشن تر شود.

شاخصه هاي عرفان ناب شيعي

عرفان، برترين نوع معرفت نسبت به برترين حقيقت هستي است و به تعبير قدما، اشرف علوم به اشرف موضوعات است؛ گرايش به عرفان نيز ريشه در فطرت انسان دارد؛ از اين رو، عرفان جاذبه اي بي مانند دارد و بسياري از تشنگان کمال در طلب آن سر از پا نمي شناسند. از سوي ديگر، به دليل گران بها بودن گوهر عرفان، انواع کاذب و جعلي آن بسيار و در نتيجه، تشخيص عرفان حقيقي از عرفان کاذب و ناقص دشوار است. اغلب به سبب تزيين و آراستگي ظاهر و استفاده از حيله و نيرنگ، بازار شبه عرفان هاي دروغين پررونق و عرفان ناب، مهجور و منزوي است. با اينکه عرفان، باطن معارف اسلامي و بعدي جدايي ناپذير از معارف شيعي است، متاسفانه چونان خورشيد پس پرده هاي تيره ابر، پنهان و حقيقت آن ناشناخته مانده و بسياري از طالبان تشنه آن حيران و سرگردان به اين سوي آن سوي مي روند؛ از اين رو براي بهرمندي از موهبت عرفان و مصونيت از شبه عرفان ها و معنويت هاي جعلي، شناخت شاخصه هاي عرفان راستين، که همان عرفان ناب شيعي است، از ضروريات است. به عنوان گامي کوچک در اين مسير طولاني، در اين نوشتار برخي از اهم مختصات عرفان شيعي به اجمال طرح مي شود.

مناقب اهل بيت در روايات تفسير ثعلبي

ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبي يا ثعالبي (م. 427ق) از فقيهان و مفسران شافعي مذهب و مولف تفسير «الکشف و البيان» است. ثعلبي در تفسير اثري خود، روايات پرشماري در فضايل اهل بيت آورده است. در اين مقاله، رواياتي که ثعلبي در فضايل اهل بيت و ذيل آيات نقل کرده است، مورد بررسي قرار گرفته، نگارنده آنها را به دو دسته تقسيم کرده است: رواياتي که فقط در شأن اهل بيت نقل شده و رواياتي که در شأن اهل بيت و ديگران نقل گشته است.
گفتني است ثعلبي که از مفسران بنام شافعي مذهب است، به جايگاه والاي اهل بيتدر قرآن نزد مسلمانان عنايت ويژه اي دارد و در ذکر پاره اي از روايات و آيات فضايل اهل بيت با مفسران امامي هم صداست.

فقه سياسي شيعه و نقش دوگانه مصلحت

مصلحت، يکي از مفاهيم مهم فقه سياسي است. فارغ از مصالح اوليه‏اي که بر اساس آنها احکام الهي تشريع شده‏اند، مصلحت در حوزه احکام حکومتي، کاربرد جديدي پيدا کرده است. امام خميني، در راستاي تشريح نظريه ولايت مطلقه فقيه، به عنصر مهم مصلحت نظام اشاره کرده‏اند. در حالي که مراد فقها از عناويني همچون اختلال «نظام»، به ريختن «نظام اجتماعي» است، به نظر مي‏رسد مقصود از «مصلحت نظام» نزد حضرت امام، «مصلحت دولت اسلامي» باشد، نه صرف مصلحت نظام اجتماعي؛ بدين لحاظ شايد بتوان گفت کاربرد مصلحت به اين معنا، از ابداعات امام راحل براي حل مشکلات نظام جمهوري اسلامي بوده است. در حالي که مصلحت به اين معنا، راهگشاي مشکلات دولت اسلامي به شمار مي‏رود، چه بسا از جوانب نظري و عملي ـ در تعيين مفهوم، معيارها و مرجع تشخيص ـ داراي ابهاماتي باشد.

پژوهشي درباره شيعيان اندونزي

اندونزي در جايگاه يک کشور مسلمان در جنوب شرق آسيا، شمار زيادي از شيعيان را در خود جاي داده است؛ به نحوي که امروزه شاهد گسترش روزافزون اين موج هستيم. تاسيس سازمان ها و مراکز اسلامي و شيعي در اين کشور، خود حاکي از فضاي عظيم شيعي در اين سرزمين است. در اين مقاله ضمن بيان مختصري از تاريخچه پيدايش و شکل گيري شيعيان در اندونزي، به تقسيم بندي آنها پرداخته، از اين رهگذر به حضور چشمگير سادات، نحوه ورود آنها و سپس به تعداد شيعيان در اندونزي اشاره اي مي کنيم. وجود مراکز شيعي ـ که در واقع نمادي از حضور تشيع در يک سرزمين است ـ را از نظر مي گذرانيم و به معرفي تني چند از اشخاص برجسته شيعي، کتب ترجمه شده و آثار بزرگان و انديشمندان ايراني ـ که اين خود نمونه اي از وجود خورشيد تشيع و اردات به اهل بيت است ـ مي پردازيم و در آخر با ذکر برخي از آداب و رسوم شيعه که در واقع نمادي از رخنه اين پرتوي عظيم در مناطق دوردست است، به ويژه مراسم ماه محرم، نوشتار را به پايان مي رسانيم.

تحول و دگرديسي در نماي جامعه شناختي شيعيان عراق در قرن بيستم (علل ـ پيامدها)

به دنبال استقلال عراق از امپراتوري عثماني و تشکيل نظام سلطنتي در اين کشور، شيعيان عراق نيز در موقعيت جديدي قرار گرفتند. در زمان حکومت پادشاهي و عصر جمهوري به واسطه سياست هاي دولت هاي حاکم بر عراق، تغييرات عمده اي در ساخت اجتماعي جامعه شيعي اين کشور رخ داد که از جمله اين تغييرات به افزايش روند شهري شدن اين جامعه مي توان اشاره نمود. تحول و دگرديسي در نماي جامعه شناختي شيعيان عراق از جمعيتي اکثرا روستايي به جمعيتي اکثرا شهري در کنار وقوع برخي از رخدادها و پديده هاي سياسي و فکري در عرصه داخل و خارج از عراق، در طي قرن بيستم، شيعيان اين کشور را در موقعيت جديدي قرار داد. واکنش شيعيان در برابر اين تحولات منجر به ايجاد شرايط تازه اي گرديد که فهم اين شرايط در تحليل نهايي سرنوشت جامعه شيعي عراق در قرن بيستم تاثيرگذار خواهد بود. در مقاله پيش روي تلاش گرديده تا ضمن بررسي اين شرايط، تاثيرات آن بر ساختار اجتماعي و تحولات سياسي شيعيان عراق مورد توجه قرار گيرد.

منزلت اجتماعي و جايگاه سياسي نخبگان شيعه اماميه در قرون چهارم تا ششم قمري بر اساس گزارش کتاب النقض

بنابرآنچه که در کتاب النقض از قول نويسنده کتاب فضائح الروافض نقل شده، نخبگان شيعي، اقليتي درمانده و مطرود به تصوير کشيده مي شدند که منزلت و پايگاه اجتماعي و موقعيت سياسي مناسبي در جامعه اسلامي نداشته اند. عبدالجليل قزويني در جواب، بنابر مستندات تاريخي، سخن مخالف را رد کرده و مدعي است که نخبگان شيعي، از منزلت اجتماعي و سياسي والايي برخوردار بوده و در تغييرات سياسي و اجتماعي جامعه نقش فعال، موثر و محققي ايفا نموده اند و علي رغم آزارها و تعقيب و تکذيب هاي گاه و بيگاه، طيفي مقبول و محبوب در جامعه اسلامي محسوب شده اند. در اين مقاله با توجه به شاخص هايي نظير داشتن قدرت،ثروت، شهرت، الگوسازي، شرکت در تصميم گيري ها و… که در کنش اجتماعي، و نظريات مربوط به گردش نخبگان مطرح است، منزلت اجتماعي و جايگاه سياسي نخبگان شيعه، عمدتا مستند به اثر عبدالجليل قزويني مورد بررسي قرار گرفته است.

بررسي آراي تاريخي دکتـر محمد عبـدالرحمـن و بن عباس معتوق در ارتباط با آل بويه، شيعه و عباسيان

فرامانروايان آل بويه به عنوان دولتي شيعي و برخوردار از سنت هاي سياسي و ميراث فرهنگي ايراني، صميمانه به پيشرفت علم و تمدن اسلامي خدمت کردند. صبغه ايراني و رنگ مذهبي شيعه آنان، خاصه تسامح و تساهل ايشان که ناشي از تفکر عقلاني شيعه است، دو جرم بزرگ و گناه نابخشودني از نظر نويسندگان کتاب هاي خيانات الشيعه و اثرها في هزائم الامه الاسلاميه و حياه العلميه في العراق خلال العصر البويهي، است. با آنکه عهد آل بويه را دوران شکوفايي علمي و عصر طلايي توصيف کرده اند، ولي آثار مزبور، ضمن نفي نقش خاندان حکومتگر بويه در ايجاد نشاط علمي، عظمت حيات علمي در اين روزگار را نتيجه روند طبيعي خلافت عباسي به حساب آورده اند و تسلط آنان را بر بغداد و خلافت اسلامي و مذاهب اهل سنت، خطر بزرگ دانسته اند و تلاش آنان در گسترش فرهنگ و آموزه هاي شيعي را خيانت به تاريخ اسلامي و دليل نابودي عقيده، فکر و ميراث امت اسلامي گفته اند. در اين مقاله، برخي آراي تاريخي درباره آل بويه و شيعه در ارتباط با خلافت عباسي، مذاهب اهل سنت و اوضاع علمي و فرهنگي اين دوره با محوريت آثار فوق، مورد نقد و تحليل تاريخي قرار گرفته است.

بررسي آثار تمدن ايراني، شيعي در منطقه ارمنستان

از حکومت صفويه در ارمنستان تا امضاي قرارداد ترکمانچاي نزديک به سيصد سال طول کشيد. در طول اين سه سده، ايران اسلامي که خود به تشيع گرويده بود، آثاري از تمدن خود را در آن منطقه به جاي گذارد. وجه مشترک همه سلسله هايي که در اين دوره به حکومت رسيدند، قدرت معنوي آموزه هاي تئوريک و عملي مذهب تشيع بود که در بستر فرهنگ متعالي ايراني به خوبي رشد کرده بود.
متاسفانه بسياري از آن آثار در اثر ناملايمات طبيعي روزگار و عناد و بي مهري کمونيسم از بين رفته است؛ تاريخ نگاري درستي نيز صورت نگرفته است و اطلاعات دقيق و جامعي در دست نيست.
آنچه نويسندگان بيشتر بدان پرداخته اند، تعاملات اقتصادي دوران شاه عباس دوم با ارامنه جلفا و برخي تاثيرات ادبي بر زبان ارمني است. نگارنده تلاش کرده است با تمام محدوديت ها، از خلال منابع پراکنده، تصويري از آثار تمدن مربوط به آن دوران، به ويژه آثار فرهنگي ـ سياسي را ارايه نمايد.

بررسي فرايند تحديد نفوذ سازمان روحانيت شيعه در عصر رضاشاه پهلوي

رضاخان، براي تثبيت خود و ايجاد حكومتي عاري از نفوذ مذهب و روحانيان ـ الهام گرفته از غرب به خصوص آتاتورك در تركيه ـ اقداماتي انجام داد. هرچند نوسازي در اين دوره ـ كه با الگوي مدرنيسم غربي مطابقت داردـ به صورت ناقص و نيم بند انجام شد، اما ثمره مهم آن، يعني سكولاريسم پيگيري شد و تا حد قابل ملاحظه اي اجرا شد. در اين راستا سازمان روحانيت شيعه به عنوان يک نهاد ديني در معرض تحديد و حذف از صحنه اجتماع قرار گرفت؛ تا جايي كه اعضاي اين سازمان به صحنه رويارويي مستقيم با مصداق هاي نوگرايي عصر رضاشاه كشيده شدند. اين مقاله تلاشي در پاسخ به اين سوال اساسي است كه اصلاحات و سياست هاي نوگرايانه رضاشاه چه تاثيري بر قدرت و نفوذ سازمان روحانيت شيعه در جامعه ايران داشته است؟ به نظر نگارنده رضاشاه با نوسازي ارتش و نظام اداري، نظام قضايي، نظام آموزشي و سازمان اوقاف حکومت خود، باعث كاهش چشمگير نفوذ و قدرت روحانيت شيعه در سالهاي 1299 تا 1320 شد.