موانع و مشکلات سفر حج ایرانیان در روزگار سلجوقیان

سفر حج به‌عنوان یک فریضه دینی، در روزگاران گذشته سفری سخت، خطرناک و گاه بی‌بازگشت و همراه با مشکلات بسیار بوده است. در روزگار حاکمیت سلجوقیان بر ایران (۴۲۹ ـ ۵۹۰ ق)، از یک‌طرف گاه شرایط اقتصادی نامناسب در سفر حج تأثیر می‌گذاشت و از طرف دیگر، حاجیان با مشکلات زیادی ازجمله ناامنی ناشی از غارتگری اعراب بادیه، حمله‌های ناگهانی اسماعیلیان، کمبود آب و آذوقه، قحطی و بیماری‌های کشنده‌ای مانند و با روبه‌رو می‌شدند. اختلافات سیاسی در این دوره مانند اختلافات سلاطین سلجوقی، استقلال‌طلبی برخی امیران عراق و اختلافات امیران مکه با امیرالحاج نیز، بر مشکلات سفر حاجیان می‌افزود. این مقاله بر آن است تا با استفاده از گزارش‌های تاریخی، موانع و مشکلات سفر حج در دوره سلجوقیان را با روش توصیفی ـ تحلیلی بررسی کند.

بررسی تطبیقی اهداف و اصول سازمان دعوت عباسیان و اسماعیلیان

عباسیان و اسماعیلیه، برای پیشبرد اهداف خویش، اقدام به تشکیل سازمان دعوت مخفیانه نمودند. مقایسه اهداف و اصول این دو سازمان و یافتن وجوه اشتراک و افتراق آن‌ها، از جمله موضوعاتی است که می­تواند به شناخت بیشتر این دو جریان بینجامد. این موضوع، با استفاده از روش وصفی و تطبیقی و بر پایه مطالعات اسنادی مورد بررسی قرار گرفته است. یافته­ های تحقیق نشان می­دهد که وجه تمایز اصلی این دو سازمان، در این است که سازمان دعوت عباسی اهداف سیاسی را دنبال می‌نمود؛ ولی سازمان دعوت اسماعیلی، علاوه بر اهداف سیاسی، به ترویج عقاید اسماعیلی نیز مقید بود. هر دو سازمان دعوت، در اصولی همانند: پنهان‌کاری، نظم‌ و ترتیب در امور، اطاعت محض از امام و جذب پیروان از راه‌های گوناگون، با هم اشتراک داشتند و رسیدن به قدرت و خلافت، از مهم‌ ترین اهداف مشترک آنان بود. درباره وجوه امتیاز آن‌ها هم باید افزود که اسماعیلیه، حتی پس از دستیابی به مقام خلافت، بر حفظ عقاید خویش پایبند بودند و موجودیت سازمان دعوت را حفظ نمودند و نیز تسامح بیشتری در امور از خود نشان می‌دادند؛ درصورتی‌ که عباسیان این‌ گونه عمل ننمودند. از طرفی، سازمان دعوت، بر پایه اصول سلسله مراتبی، نزد عباسیان، عمدتاً بر پایه نمود سیاسی، خود را نشان داد؛ ولی نزد اسماعیلیه، دارای جنبه‌های مذهبی و معنوی، به‌ویژه اعتقاد به ضرورت رهبری امام منصوص در رأس سلسله‌ مراتب سازمان بود.

اسماعیلیان در الموت و جنوب ناحیه دریای مازندران پس از فتوحات مغول

مورخان ایرانی به تبعیت از روایت های عینی عطاملک جوینی در تاریخ جهانگشا، نابودی کامل جامعه شیعه اسماعیلی با مرکزیت الموت را در جریان حمله مغولان در قرن سیزدهم میلادی/ هفتم هجری که جهان اسلام را به ویرانی کشید، ثبت کرده اند. در حالی که تحقیقات جدید نشان می دهند اسماعیلیان پس از حمله مغول، هم چنان به حیات خود ادامه دادند ولی فعالیت های دایمی آنها در جنوب دریای خزر ناچیز شمرده شده است. تناقض و اغراق در گزارش های جوینی و شکل اصلاح شده آنها بر اساس روایت مورخان دیگر، شواهد تواریخ محلی، کتاب های جغرافیایی و کتیبه ها به حضور دایمی اسماعیلیان در این ناحیه به روشنی اشاره دارند. این شواهد در قرن پانزدهم میلادی/ نهم هجری به وسیله نصایح شاهرخی و مدارک موجود در ادبیات فرقه ای شبه قاره هند تایید می شوند و هر دوی آنها، الموت را مرکز مهم اسماعیلیان در دوره پس از حمله مغول می دانند که صدقات اسماعیلیان به آن جا فرستاده می شد. علاوه بر این، منابع هندی، الموت را اقامتگاه اسلام شاه، امام اسماعیلی می دانند.

سیاست علمی و فرهنگی فاطمیان در مصر

مقاله حاضر درصدد بیان «سیاست­های علمی و فرهنگی فاطمیان» با تأکید بر ترویج تعلیم و تربیت است. فاطمیان از ابتدای حکومت در مصر، همزمان با تثبیت قدرت به فعالیت­های علمی و فرهنگی پرداختند؛ زیرا افزون بر این­که یکی از پایه­های اساسی استمرار قدرت و اقتدار، علم و تقویت فرهنگ عمومی با رویکردی عالمانه است، برای جلوگیری از انفعال در برابر دو رقیب سیاسی و علمی(بنی عباس وآل بویه) باید استقلال علمی و متکی به فرهنگ غنی بومی خویش را تقویت می­کردند. پیشنة علمی- فرهنگی سرزمین مصر هم مشوق خوبی برای فعالیت های فرهنگی فاطمیان بود. بر این اساس، فاطمیان بیشترین تلاش خویش را در پی ریزی­ یک شاکلۀ مستحکم علمی با تمام جوانب از نظر ساختاری، محتوایی، و نخبه پروری مبذول داشتند. آنان برای تحقق اهداف خود، مراکز آموزشی و پژوهشی فراوانی مانند مساجد، کتابخانه و مدارس تأسیس کردند و امکانات مادی و معنوی بسیاری را در این مسیر صَرف نمودند و حتی برای استفاده از توان علمی موجود در سایر مناطق اسلامی، عالمان و دانشمندان دیگر سرزمین­ها را به دربار خود دعوت نمودند. نتیجۀ این تلاش­های بی وقفه، شکل گیری کانون­های علمی و حلقه های متعدد پر رونق درس و بحث در حوزه های گوناگون علمی بود.

سرانجام تاریخ و غایت انسان از دیدگاه اسماعیلیه با تأکید بر دعوت قدیم

فلسفه تاریخ گرچه معرفتی نسبتاً نوظهور است، اما موضوع و مسائل آن از دیرباز مورد توجه فیلسوفان و اندیشمندان قرار داشته است. در این میان فلسفه نظری تاریخ نسبت به فلسفه علم تاریخ قدمتی بیشتر دارد و اغلب ادیان، مذاهب و مکاتب دیدگاه خود را راجع به کلیت تاریخ بشری به طرق گوناگون بیان داشته‌اند. یکی از فرقه‌های اسلامی که تفکرات فلسفی آن قوّت بیشتری دارد اسماعیلیان است. تفکرات فلسفی‌ اسماعیلیان در یک تقسیم بندی کلی به دو دوره دعوت قدیم و جدید تقسیم می‌شود. در نگرش فلسفی اسماعیلیان، بخش اعظم تاریخ در گذشته پیموده شده و تنها یک منزلگاه تا آینده باقی است و تاریخ از دایره قوم و طبقه خارج گشته و در نگرشی کلی تمام پیروان ادیان الهی را در بر می‌گیرد. مقاله پیش رو با هدف بررسی تنها منزلگاه باقی مانده اسماعیلیان و فلسفه انتظار اسماعیلیه، به تحلیل و تبیین غایت تاریخ و انسان از دیدگاه اسماعیلیه پرداخته است تا مهم‌ترین سؤال فلسفه نظری تاریخ را از نگرش این مکتب باز کاوی کند. نتیجه مدعای تحقیق حاضر آن است که در این مکتب غایت تاریخ با آرمان تاریخ دو مقوله جدا از هم‌اند، ولی کاملاً وابسته و مرتبط با هم به وقوع خواهند پیوست

مذهب خواجه نصیرالدین طوسی و تاثیر آن بر تعامل وی با اسماعیلیان نزاری

خواجه نصیرالدین طوسی (597 – 672 ه.ق)، عالم بزرگ قرن هفتم، جایگاه علمی برجسته­ایی در میان عالمان و دانشمندان ایرانی داشت. دانش وی در زمینه­های گوناگون علمی، موجب نوآوری­های منحصر به فردی شد که آوازه علمی او را در ایران و خارج از ایران منتشر کرد. در پی حمله مغولان، تخریب مراکز علمی و قتل و غارت ناشی از آن، خواجه نصیرالدین طوسی به قلعه­های اسماعیلیان پناه برد. او با استفاده از این فرصت مناسب، کتابهای ارزشمندی در زمینه­هایی گوناگون؛ مانند اخلاق، ریاضیات، نجوم، فیزیک و مانند آن تالیف کرد. علم دوستی و دانش پروری اسماعیلیان فرصت مطلوبی را در اختیار او قرار داد تا در زمان حمله مغولان، هنگامی که دست آوردهای علمی و فرهنگی ایران در معرض نابودی قرار داشت، از باقی مانده این میراث گرانقدر حراست کند.
برخی از آثار خواجه نصیرالدین دارای آرای اسماعیلی است اما رویدادهای بعد از تسخیر قلعه­های اسماعیلیان و پیوستن خواجه نصیر به هولاکوخان نشان می­دهد که او اسماعیلی نبوده است. رفتار سیاسی خواجه برای حفظ و احیای شیعه اثنا عشری موجب شد از اصل تقیه استفاده کند و با همکاری اسماعیلیان از باقی مانده میراث تمدن بزرگ ایران اسلامی پاسداری کند.

قومس و اسماعیلیان

قومس یکی از ایالت­های ایران بود که از قرن سوم هجری تا حمله هلاکو بخشی از فعالیت اسماعیلیان در آن­جا متمرکز بود. با توجه به موقعیت جغرافیایی این منطقه و وجود قلعه گردکوه در دامغان، و انشعاب راه­های مختلف به آن، تسلط بر آن نزد اسماعیلیان اهمیت فراوانی داشت؛ به طوری که از دیدگاه حسن صباح و جانشینانش، این ایالت از ارزش خاصی برخوردار بود.
این مقاله، ضمن بررسی فعالیت­های اسماعیلیان در قومس، اهمیت این ایالت، موقعیت جغرافیایی و همچنین نقش آن در تأسیس و تثبیت و قدرت­مندی اسماعیلیان را مدنظر قرار می­دهد.

مهدویت از دیدگاه اسماعیلیان و قرمطیان

فرقة اسماعیلیه در نیمه دوم قرن دوم هجری، براساس اعتقاد به امامت اسماعیل، فرزند امام جعفر صادق(ع)، شکل گرفت. اسماعیلیان در خصوص مهدویت عقاید خاصی مطرح کردند؛ اسماعیل، نخستین کسی بود که آنان به عنوان مهدی موعود و امام هفتم معرفی کردند؛ هر چند اکثریت اسماعیلیان به مهدویت محمد بن اسماعیل معتقد شدند و او را امام هفتم و پایان دهنده دور ششم دانستند. به طرف‌داران این اعتقاد «قرمطی» اطلاق شد. قرمطیان در ابتدا و برای مدت کوتاهی به مهدویت احمد بن محمد بن حنفیه گرویدند و سپس به مهدویت محمد بن اسماعیل بازگشتند.
عبیدالله مهدی، نخستین خلیفه فاطمی، با اجرای اصلاحاتی، مهدویت خویش را مطرح کرد. در دوره المعز، خلیفه چهارم فاطمی، بازگشت محدود به مهدویت محمد بن اسماعیل با تغییراتی مطرح شد. در زمان الحاکم، دروزیان معتقد به الوهیت الحاکم شدند و با ناپدید شدن وی در 411ﻫ، غیبت و رجعت وی را باور کردند.
در مقالة حاضر روند اعتقاد به مهدویت در فرقة اسماعیلیه و شعب آن­ بررسی می­شود.

پراکندگی جغرافیایی تشیع در ایران روزگار ایلخانی

در این مقاله، با استفاده از منابع تاریخی و جغرافیایی، وضعیت پراکندگی جغرافیایی تشیع در ایران، ابتدا در دوره پیش از یورش مغولان و معاصر با آن و سپس در دوران ایلخانان تا سقوط آنها با تأکید بر تحولات آن دوره­ها بررسی می­گردد؛ با اذعان به این نکته که سایر منابع نیز در این باره راهگشا می­باشند.

مناسبات فاطمیان و غزنویان‏

غزنویان در دوران حاکمیت خود، سیاست غیرقابل انعطافى در برابر مخالفان عباسیان در پیش گرفتند. آنان در راستاى حمایت از عباسیان، به دشمنى با مخالفان ایشان از جمله اسماعیلیان و فاطمیان مصر پرداختند. از طرف دیگر فاطمیان مصر براى گسترش نفوذ خویش در سرزمین‏هاى خلافت شرقى، نیازمند ارتباط با حکومت‏هاى این مناطق از جمله غزنویان بودند.
فاطمیان با فرستادن سفرا و داعیان، در صدد ارتباط با غزنویان برآمدند. در مقابل غزنویان براى نشان دادن وفادارى خود به عباسیان، – به عنوان تنها نهاد مشروع جهت خلافت در عالم اسلامى – در پاسخ به درخواست فاطمیان، واکنش منفى نشان دادند و با داعیان و سفراى فاطمیان، برخورد قهرآمیز در پیش گرفتند.
این مقاله بر آن است که ضمن بررسى روابط پرفراز و نشیب غزنویان و فاطمیان مصر، تأثیر این مسأله را در روابط غزنویان با عباسیان و اسماعیلیان بررسى کند.

دور قیامت در نظر اسماعیلیان نزارى

نزاریان ایران از سال 487 قمرى که المستنصر بالله فوت کرد تا سال 557 قمرى از امام مستور پیروى مى کردند. از این تاریخ به بعد پیرو امامت حسن بن محمد بن کیابزرگ که پدرش حجت و داعى امام مستور بود گردیدند. حسن دوم در سال 559 قمرى با اعلام دور قیامت تغییر اساسى در نگرش نزاریان به مذهب و عقاید مذهبى به ویژه بهشت و دوزخ به وجود آورد و عبادات ظاهرى را ملغى اعلام کرد.
جایگاه و اهمیت امام در بین نزاریان و همچنین باطنى گرا بودن آنها در پذیرش این اعتقاد تإثیر بسزائى داشت. با اعلام دور قیامت, نزاریان وارد دور جدید تاریخ خود شدند که تا سال 607 قمرى ادامه داشت. در این سال جلال الدین حسن نومسلمان قیامت را باطل اعلام کرد و نزاریان را به پیروى از شریعت فرا خواند, اما این اعتقاد هم دیرى نپایید که با به قدرت رسیدن فرزندش علإالدین محمد سوم بار دیگر رویکرد محدودى به عقیده قیامت به وجود آمد و عقیده ستر بین آنها نضج گرفت.

اسماعیلیان اصفهان‏

فعالیت اسماعیلیان در اصفهان، از قرن سوم هجرى آغاز شد. اطلاعات مربوط به این فعالیت‏ها تا نیمه‏ى دوم قرن پنجم، تاریک و مبهم است. در این قرون احمد بن حسین، معروف به دندان و ابوحاتم رازى، در منابع مرتبط با اسماعیلیان این شهر معرفى شده‏اند.
اوج فعالیت‏هاى اسماعیلیان در اصفهان در عهد سلجوقیان است. دو داعى نام‏دار این دوران، عبدالملک بن عطاش و فرزندش احمد، رهبرى اسماعیلیان را در اختیار داشتند. در دوران عبدالملک اصفهان مرکز فعالیت اسماعیلیان بود.
در این مقاله ضمن بررسى تلاش‏هاى اسماعیلیان در اصفهان، ارتباط آنان با فاطمیان مصر، اسماعیلیان نزارى الموت و علماى اهل سنت شافعى و حنفى بیان گردیده است؛ و در پایان، رجالى که اسماعیلیان اصفهان ترور کرده‏اند، معرفى گردیده‏اند.

((راشدالدین سنان)) پیشواى بزرگ اسماعیلیان شام در عصر صلیبى

جنبش اسماعیلیه پویاترین و قوىترین جنبش شیعى در جهان اسلام در قرون میانه بوده است و هنوز هم با رهبرى امام وقت خود آقاخان به طور فعال سازماندهى مى شود. از زمان خلافت فاطمى در آفریقاى شمالى و مصر و امامت نزارى در الموت, اسماعیلیان چالش سیاسى و معنوى بى سابقه اى را با مذهب تسنن و اقتدار و نفوذ حاکمان سلجوقى و خفاى عباسى بروز دادند. بخشى از اسماعیلیان نزارى نیز به رهبرى شیخ الجبل در شام و در تکاپو با صلیبیون و سلسله هاى زنگى و ایوبى دعوت اسماعیلى را تداوم بخشیدند. مقاله حاضر به بررسى زندگى بزرگ ترین و شجاع ترین رهبر اسماعیلى شام در قرن ششم هجرى ـ سیزدهم میلادى ـ به نام راشدالدین سنان اختصاص دارد.

اسماعیلیان و مخالفانشان

سیر تطور فرقه اسماعیلیه و انشعابات درونى آن, راهگشاى مطالعه مناسبات اسماعیلیان با مخالفان است. اوج این مناسبات در قرن پنجم و ششم هجرى که مصادف با جنگ هاى صلیبى است تعریف مى شود.
دشمنى تشیع با این فرقه بیشتر در چارچوب اعتقادى قابل بررسى است, اما مناسبات خصمانه جریان عمومى اهل سنت با آن ها علاوه بر توجیه مکتبى و اعتقادى, بیشتر در بستر سیاسى قابل تإمل است و این بدان علت است که دو جریان فراگیر حامى اهل سنت یعنى ((خلافت عباسى)) و ((سلطنت سلجوقى)) از دو سو تهدید مى شوند: یکى دولت ریشه دار و مقتدر مستعلوى مصر و دیگرى دولت سیاسى و نظامى الموت; اولى رقیب عباسیان در خلافت بوده و دومى بر هم زننده کیان سلجوقى در چند دهه.
موضع گیرى اسماعیلیان نزارى نسبت به جنگ صلیب هم در این رهگذر شکل مى گرفت. نزاریان شام به عنوان یک اقلیت سیاسى نظامى براى حفظ موقعیت خود در منطقه, مناسبات خود را با طرفین صلیبى و سلجوقى تعریف مى کردند.