معرفی «ابی مخنف» و برخی از آثارش

آیا امکان دارد ابی مخنف و برخی از آثارش، از جمله کتاب «وقعة الطف» را معرفی کنید؟
رنج ها و مصیبتهای حضرت زهرا سلام الله علیها به سبب سقیفه 11

طبرسی از عبدالله بن عبدالرحمن، روایت کرده که گفت: عمر، تازیانهاش را در دست گرفته دور مدینه میگشت و فریاد میزد: آگاه باشید! با ابوبکر بیعت شده است، برای بیعت با او بشتابید. پس مردم برای بیعت هجوم آوردند و او فهمید که بعضی در خانهها، پنهان گشتهاند، لذا با جمع کثیری در پی آنان […]
فعالیتهای امام حسین علیه السلام در ایام اقامت در مکه

امام حسین (ع) به مدت چهار ماه و پنج روز در مکه اقامت داشت انتخاب این شهر انتخاب سنجیده ای بود زیرا مکه حرم امن بود و احتمال تعرض دشمن بسیار ضعیف ، از طرفی موسم حج بود و محل اجتماع مسلمانان از سراسر قلمرو اسلامی و مناسب ترین مکان برای رساندن پیام به افکار عمومی ،اما والی مکه در نامه ای به یزید از استقرار امام و اهل بیتش در مکه و استقبال و رفت و آمدهای مردم خبر داد یزید هم درنامه ای به بنی هاشم ازآنان خواست تا حسین (ع) را از کوشش برای تفرقه بازدارند مردم هم نامه یزید را به حسین (ع) نشان دادندوحضرت آیه ای را که گویای جدایی اسلام از کفر و تبرای متقابل پیامبر باکفار و منکران خدا است در پاسخ نامه نوشت . از اقدامات مهم حضرت در مدت اقامت در مکه نامه نگاری به مردم کوفه و بصره و نیز فرستادن سفیرانی به آنجا بود .آنان نیز در نامه های خود حمایتشان رااعلام کردند .از بصره هم فردی با دو پسرش به سپاه سید الشهدا ملحق شدنداما بعضی قبایل پیش از حرکت خود به منظور یاری امام حسین (ع) از خبر کشته شدن آن حضرت آگاه شده وبا ندامت و حسرت فراوان به قبایل خود بازگشتند .
ابن زیاد و سر مطهّر امام حسین علیه السلام 6

طبری از ابو مخنف از حمید بن مسلم چنین نقل میکند: عمر سعد مرا خواست و پیش خانوادهاش فرستاد تا خبر پیروزی و سلامتی او را بدهم. پیش خانوادهاش رفته خبر دادم. سپس آمدم تا نزد ابن زیاد بروم. دیدم که در قصر برای دیدار مردم نشسته است. من نیز همراه مردم وارد شدم. دیدم […]
غارت جامه های امام حسین علیه السلام 5

ابو مخنف گوید: کندی کلاهخود امام را برداشت و پیش همسرش برد و گفت: این کلاهخود حسین (ع) است؛ خونش را بشوی. زنش گریست و گفت: وای بر تو! حسین را کشتی و سلاحش را غارت کردی!؟ به خدا دیگر تو شوهر من نیستی و نه من اهل تو هستم و دیگر من و تو […]
اصابت تیر بر پیشانی امام حسین علیه السلام 2

طبری گوید: ابو مخنف از صقعب بن زهیر از حُمید بن مسلم نقل میکند: امام حسین (ع) جبّهای از خز داشت، عمامه بر سر نهاده بود، و خضاب بر موهای خویش زده بود و شنیدم پیش از کشته شدن، در حالی که بر روی دو پا مثل سوارهای شجاع میجنگید و مواظب تیراندازان بود و […]
تسلّط امام حسین علیه السلام بر آب 1

ابن شهر آشوب گوید: ابو مخنف از جلّودی روایت کرده است که حسین (ع) بر اعور سلمی و که با چهار هزار نفر مأمور شریعه بودند حمله کرد و اسب را وارد فرات کرد. چون اسب سر فرود آورد که آب بنوشد، امام (ع) فرمود: تو تشنهای، من هم تشنهام. به خدا قسم آب نخواهم […]
شهادت شیر خواره 5

طبری گفته است: ابو مخنف، از عقبة بن بشیر از امام محمّد باقر (ع) روایت کرده است: ای بنی اسد! ما را نسبت به شما حقّ خونخواهی است. گوید: گفتم: ای ابا جعفر! رحمت حق بر تو باد! گناه من در این باره چیست و آن خون کدام است؟ فرمود: کودک حسین (ع) را نزد […]
شهادت اصحاب – عابس و شوذب

طبری گوید: عابس بن ابی شبیب شاکری و شوذب، غلام بنی شاکر آمدند. پرسید: شوذب! در دل تصمیم داری چه کنی؟ گفت: چه کنم! همراه تو، در راه دفاع از پسر دختر پیامبر خدا میجنگم تا کشته شوم. گفت: همینگونه دربارۀ تو گمان بود. پس به جنگ در برابر امام بشتاب تا شهادت تو را […]
شهادت اصحاب – حبیب بن مظاهر

طبری گوید: حصین بن نمیر بر یاران امام حمله کرد. حبیب بن مظاهر با او رویاروی شد و با شمشیر بر صورت اسبش زد و او از اسب افتاد. یارانش شتافته او را نجات دادند. حبیب، رجز میخواند و خود را حبیب پسر مظاهر، تکسوار نبرد و باوفا و صبور میخواند و گروه خود را […]
شهادت اصحاب- عبد الله بن عمیر 1

طبری به نقل از ابو مخنف و او از قول ابو جناب روایت کند: مردی از ما به نام عبد الله بن عمیر از بنی علیم ساکن کوفه شده، در نزدیکی چاه جعد از قبیلۀ همدان خانهای گرفته بود. از بنی نمر همسری داشت به نام امّ وهب دختر عبد. در نخیله، کوفیان را دید […]
دعای امام در روز عاشورا 1

ابن عساکر با سند خود از ابو مخنف از ابو خالد کاهلی چنین نقل میکند: چون سپاه امام صبح کردند، امام حسین (ع) دست به دعا برداشت و چنین گفت: خداوندا! تو در هر گرفتاری تکیهگاه من و در هر سختی امید منی؛ در هر حادثه که بر من پیش آید، تو پناه و توان […]
اجازۀ امام به اصحاب که برگردند 1

طبری گوید: ابو مخنف با سند خود از امام سجّاد (ع) نقل میکند: پس از بازگشت عمر سعد، عصر بود که امام یاران خود را جمع کرد. در حالی که بیمار بودم، نزدیک شدم تا بشنوم. شنیدم که پدرم به اصحاب خویش میفرمود: با بهترین ستایش، خدا را میستایم و در شادی و غم او […]
دیدار با زهیر بن قین 2

طبری با سند خویش از مردی از قبیلۀ بنی فزاره چنین آورده است: همراه زهیر بن قین از مکّه میآمدیم و با حسین هم مسیر بودیم. هیچ دلمان نمیخواست که با او در یک منزل فرود آییم. هر گاه او فرود میآمد زهیر جلو میرفت و هر گاه امام کوچ میکرد زهیر فرود میآمد تا […]