با انکه به روی شط تبسم می کرد

با انکه به روی شط تبسم می کرد چون موج خروشنده تلاطم می کرد تصویر زلال کودکان را ان روز در آینه ی آب تجسم می کرد شاعر: محمد علی مجاهدی(پروانه)
آن روز دلش هوای دریا می کرد

آن روز دلش هوای دریا می کرد بیتابی خویش را هویدا می کرد حیرت زده در آئینه ی اشک فرات تصویر رقیه را تماشا می کرد شاعر: محمد علی مجاهدی(پروانه)
آن روز که غم به چرخ اردو زده بود

آن روز که غم به چرخ اردو زده بود غم خیمه بر این رواق نه تو زده بود با دیدن آنهمه فداکاری، آه خورشید کنار ماه زانو زده بود شاعر: محمد علی مجاهدی(پروانه)
او جسم دریده ی تو را می بوسد

او جسم دریده ی تو را می بوسد خورشید، سپیده ی تو را می بوسد خم می شد واز روی زمین بر می داشت دستان بریده ی تو را می بوسید شاعر: محمد علی مجاهدی(پروانه)
ای کعبه به داغ ماتمت نیلی پوش

ای کعبه به داغ ماتمت نیلی پوش وز تشنگیت، فرات در جوش و خروش جز تو که فرات رشحه ای از یم توست دریا نشنیدم که کشد مشک به دوش شاعر: محمد علی مجاهدی(پروانه)
شدم از پای تا سر، درد، ای اسب

شدم از پای تا سر، درد، ای اسب کشم از سینه آه سرد، ای اسب سکینه ایستاده چشم در راه ز راه خیمه ها برگرد، ای اسب شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
ز هست خویش یک سر گذشتم

ز هست خویش یک سر گذشتم بود این بیت کل سرگذشتم کند تا یوسف زهرا قبولم ز جان و چشم و دست و سر گذشتم شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
دامن علقمه را باغ گل یاس یکی است

دامن علقمه را باغ گل یاس یکی است قمر هاشمیان در همه ی ناس یکی است سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب نام زیبای اباصالح و عباس یکیست شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
میان آب دریا سوختم من

میان آب دریا سوختم من چو قرص آفتاب افروختم من نگاهم چون به موج آب افتاد نگه بر عکس اصغر دوختم من شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
به دریا تن در آتش و تاب دادم

به دریا تن در آتش و تاب دادم ز خون دیده لعل ناب دادم ننوشیدم ز دریا آب اما ز اشک خود به دریا آب دادم شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
غم از بهر مبارک بادم آمد

غم از بهر مبارک بادم آمد زهر بیدادگر بیدادم آمد به دستم ضربت شمشیر تا خورد قلاف تیغ قنفذ یادم آمد شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
به فرقم تا عمود آهنین خورد

به فرقم تا عمود آهنین خورد تنم زخم از یسار و از یمین خورد چو هر دو دستش از پیکر جدا شد علمدار تو با صورت زمین خورد شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
تنت را بین دشمن، پاس دارم

تنت را بین دشمن، پاس دارم کنار آن دو شاخه یاس دارم همه یاران من رفتند، اما به خود گفتم که یک عباس دارم شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)
سکینه این من، این خون جبینم

سکینه این من، این خون جبینم نشد آب آورم ای نازنینم اگر دیدی سرم را بر سر نی جلو رو تا که اشکت را نبینم شاعر: غلامرضا سازگار(میثم)